#آن_چهارده_روز
#قسمت_پنجم
امتحان چهارم: بیش از 70 زخم در دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله
سپس علی علیه السلام فرمود: ای مرد یهودی! اما امتحان چهارم این بود که یک سال بعد از جنگ بدر همۀ اهل مکه به خونخواهی کشتههایشان در بدر به ما هجوم آوردند و قبایل نزدیک مکه را هم تحریک کرده و با خود همراه کردند.
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و او را از این لشکرکشی آگاه کرد و پیامبر با اصحاب در منطقۀ احد مستقر شدند. سپاه مشرکان رسیدند. نبردی سخت آغاز شد و افراد بسیاری از ما به شهادت رسیدند و سپاه اسلام شکست خورد. کسانی که زنده ماندند، از مهاجر و انصار به منازل خود در مدینه بازگشتند و گفتند: پیامبر و اصحابش به قتل رسیدند!
اما من ماندم و از رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کردم؛ تا جایی که بیش از هفتاد زخم برداشتم و در نهایت خداوند شر مشرکان را دفع کرد. سپس امام لباس خود را کنار زد، دست بر زخمهای تنش کشید و فرمود: ثواب آنچه کردم انشاءالله نزد خدا محفوظ است.
آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا اینگونه نیست؟
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.
📚کتاب "آن چهارده روز"؛ زندگینامه خودگفته امیر المؤمنين علیه السلام✨
عیدکم مبروڬ🌿♥️
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜
#آن_چهارده_روز
#قسمت_ششم
امتحان پنجم: وقتی زنان مدینه بر من میگریستند...
سپس امام(ع) فرمود: اما امتحان پنجم : قریش و تمام عرب برای قتل پیامبر و نسل عبدالمطلب همپیمان شدند، سپس درحال اطمینان به موفقیت خود، با جنگافزارهایشان به مدینه آمدند.
پیامبر(ص) از سوی جبرئیل مطلع شد و دستور داد تا خندقی حفر کنند.
سپاه کفر ما را محاصره کرد. برآورد آنان این بود که پیروزی از آنِ قریش خواهد بود.
کفار از آن سوی ما را تهدید میکردند و از این سوی، رسول خدا(ص) آنها را به خدا دعوت میکرد و از آنها میخواست که به خاطر خویشاوندی دست از جنگ بردارند. قریش اما، بیشتر پرخاش و تهدید میکردند.
آنروزها «عَمْرو بن عَبْدِوَد» در سپاه کفر حاضر بود. او رجز میخواند، و حریف طلب میکرد. اما در سپاه اسلام، کسی داوطلب مبارزه با او نمیشد و کسی امید پیروزی بر او را نداشت.
سپس رسول خدا(ص) با دست خود عمامه بر سرم نهاد، شمشیر خودش ذوالفقار را به من داد و مرا راهی میدان کرد. من به میدان رفتم. زنان مدینه بهسبب سرنوشتی که یقین داشتند در انتظار من است بر من میگریستند. اما خداوند متعال کشتن بزرگترین جنگاور عرب را به دست من مقدر کرده بود و با این ضربۀ سنگین من، قریش و دیگر طوایف عرب شکست خورده و پراکنده شدند و این جراحت که در سرم میبینی بر اثر ضربهای است که عمرو در آن مبارزه بر من وارد کرد.
آنگاه رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا چنین نیست؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
📚کتاب "آن چهارده روز"؛ زندگینامه خودگفته امیر المؤمنين علیه السلام✨
عیدکم مبروڬ🌿❤️
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜
#عقیله_بنی_هاشم🏴
🕯آنکه مبهوت زصبرش شده ایوبِ صبور🕯
🕯معدن صبـر به صحرای بلا، زیـنب بـود🕯
🕯آنکه بعد از شَهِ لب تشنه به هنگام بلا🕯
🕯قد علم کرد به میـدان وفا زیـنب بـود🕯
🥀وفات حضرت زینب(س) اسوه صبر و وفا بر شیعیان و رهروانش تسلیت باد.🖤
#بانوی_طلبه
💜━━⊱ @banooye_talabe ⊰━━💜
#خودمونی
خواهر طلبه !
لطفا اول
برای طلبگی خودت هدف گذاری کن
و سپس
مطالعات جانبی رو متناسب
با هدفت انجام بده.🤌
🔴 وقتی مقصد را مشخص نکرده ای،
توان انتخاب مسیر مناسب را هم نداری
و در جاده های مختلف سر در گم خواهی شد!
#از_ما_گفتن_بود😉
💜━━⊱ @banooye_talabe ⊰━━💜
💡
همونطور که میدونید،
جایگاه طلاب خواهر در جامعه فعلی و بین عموم مردم، مثل طلاب برادر، شناخته شده و معرفی شده نیست....
💡
🔎
علاوه براین جمعی مثل کانال #بانوی_طلبه که فقط و فقط مخصوص خواهران طلبه باشه که در اون به دغدغه ها و چالش های دنیای طلبگی خواهران بپردازه هم اگر نگیم نیست، بسیار کمه.
🔎
.
بنابر این،
لازم میدونیم منعکس کننده دغدغه ها و نظرات شما خواهران طلبه در این کانال باشیم🤍
.
📱📲
✍ از امشب تا فردا یک گفت و شنود خواهیم داشت باشما
درباره این سوال که:
یک خانم طلبه بعد از حدود ۶ الی ۷ سال درس خواندن در حوزه علمیه، چه آینده و جایگاهی در اجتماع پیش رویش خواهد بود⁉️
#گفتگو_با_شما
خواهشمندیم
به دور از شعار زدگی و واقع بینانه😉 نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید
تا بدون نام منتشرکنیم.
|دوستان طلبه تون رو به کانال و این گفت و گو دعوت کنید|
@binam_behtare 👈 ادمین ما
عرض ادب خدمت عزیزانی که تازه به جمع ما اضافه شده اند🌱🌱🌱
✅️ موضوع اصلی بحث این گفتگوی ما،
آینده طلبگی بانوان طلبه است.
آینده یک بانوی طلبه چه می شود؟
در چه زمینه های می تواند فعالیت کند؟
علت ابهام و عدم اثرگذاری بخشی یا عمده بانوان طلبه چیست؟
🔰 شما هم نظرات خودتون رو برای ما بفرستید.
@binam_behtare
#گفتگو_با_شما
#برشی_از_کتاب
📚چند خطی از کتاب مباحثی از حوزه :
اكنون اگر روحانيت قدر و منزلت واقعى خود را در جامعه ندارد به دليل نقص كار برخى روحانيون است كه وظيفه خود را به درستى انجام نداده اند.
البته برخى از مردم نيز در اين زمينه كوتاهى كرده اند، همچنان كه از انبيا و اولياى خدا نيز قدرشناسى نمى شد، با اين تفاوت كه انبيا و اوليا در كار خود هيچ قصورى نداشتند و مردمى كه شايستگى لازم را داشتند بدانها مى گرويدند.
آنچه مهم است اين است كه بدانيم آيا واقعاً روحانيت به وظيفه خود بدرستى عمل كرده و صلاحيت لازم را داشته است كه مردم به او بگروند؟
امروز ضربه زدن به روحانيت ضربه زدن به اسلام است. اگر، خداى نكرده، از روحانى رفتار ناشايستى سر زند، تنها يك گناه شخصى نيست. بلكه، چون موجب از بين رفتن آبروى اسلام مى شود مستوجب، عذاب مضاعف است......
(صفحه ۵۱و۵۲ )
📌نویسنده : علامه محمد تقی مصباح یزدی
#کتاب_مباحثی_درباره_حوزه
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜
#آن_چهارده_روز
#قسمت_هفتم
امتحان ششم: تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد!
سپس امام علیه السلام فرمود: ای مرد یهودی! ششمین امتحان این بود که ما با رسول خدا(ص) وارد شهر شما یهودیان، خیبر شدیم. آنجا با جنگجویان سواره و پیادۀ یهودی، از قریش و غیر قریش روبرو شدیم که بهخاطر اسب و سلاحهای فراوانشان، چون کوه در برابر ما مینمودند. هم جایگاه و محل سکونت آنها ایمن و ضربهناپذیر بود و هم شمارشان از ما بیشتر بود. آنها مبارز میطلبیدند و هیچکس از ما به جنگ آنان نرفت مگر اینکه او را کشتند. تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد! من در حالى به مبارزه فرا خوانده شدم که هرکس در فکر جان خود بود. هریک از همرزمانم به دیگرى نگاه میکرد و همه مىگفتند: اى ابوالحسن! برخیز.
تا اینکه رسول خدا(ص) مرا به میدان فرستاد. هیچیک از آنان داوطلب جنگ با من نشد، جز آنکه او را کشتم و هیچ سواری در برابرم مقاومت نکرد، جز آن او را درهم کوبیدم!
آنگاه، چون شیرى که بهشدت بر شکارش حمله میبَرَد، بر آنها حمله بردم تا اینکه آنان را به درون شهرشان، که چون قلعهای بزرگ بود، فرستادم و راه فرار را بر آنان بستم. درِ بزرگ قلعهشان را به دست خود کَندم و تنها وارد شهرشان شدم، هر مردى که خود را نشان مىداد، مىکشتم و هر کدام از زنان را که مىیافتم، اسیر مىکردم تا اینکه شهر را به تنهایى فتح کردم، و جز خداى یگانه هیچ شریک و یاوری نداشتم.
سپس رو به اصحاب گفت: آیا چنین نبود؟
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.
📚کتاب "آن چهارده روز"؛ زندگینامه خودگفته امیر المؤمنين علیه السلام✨
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜
#آن_چهارده_روز
#قسمت_هشتم
میخواستند تکههای بدنم را بر روی کوهها پراکنده کنند!
امیرمؤمنان(ع) فرمود: و اما امتحان هفتم!: رسول خدا(ص) قصد فتح نهایی مکه را کرد. نامهای به اهل مکه نوشت، که هم حاوی هشدار و هم بخشایش پروردگاربود. در پایانِ نامه هم «سورۀ برائت» را جای داد تا بر کفار مکه خوانده شود.
پیامبر مسئولیتِ بردن و قرائت نامه را بر همه عرضه کرد، کسی این مسئولیت سنگین را نپذیرفت. رسول خدا (ص) یکی از اصحاب را انتخاب کرد. جبرئیل نازل شد که این نامه را تنها خودت یا «کسی که از توست» میتواند ببرد.
رسول خدا(ص) مرا به سوی اهل مکه فرستاد. نفرت اهل مکه به گونه ای بود که اگر میتوانستند، با بذل جان و مال مرا تکهتکه کنند و تکههای بدنم را روی کوهها پراکنده کنند، این کار را میکردند.
اما من آنها را جمع کردم و درحالیکه به من ابراز خشم میکردند، پیام پیامبر(ص) را به آنها رساندم...
آنگاه رو به اصحاب پرسید: آیا چنین نیست؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
امام فرمود: ای مرد یهودی! خداوند مرا در این مواضع امتحان کرد و در همۀ آنها به توفیق خودش مرا مطیع یافت. اگر میخواستم، عظمت آزمونها را بیشتر توصیف میکردم، اما خدای متعال از خودستایی نهی کرده است.
اصحاب گفتند: به خدا قسم، خداوند هم به شما امتیاز خویشاوندی با پیامبر(ص) و هم سعادت برادری با ایشان را داده؛ همۀ مواقفی که برشمردید، فضیلتی است که خدا ویژۀ شما قرار داده است...
این گواهیای است که همگان به آن اذعان دارند...
📚کتاب "آن چهارده روز"؛ زندگینامه خودگفته امیر المؤمنين علیه السلام✨
#بانوی_طلبه
💜━━⊱@banooye_talabe⊰━━💜