eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد🇮🇷🏴
139 دنبال‌کننده
11هزار عکس
11.1هزار ویدیو
404 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۲》 فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ این گونه است خداوند، پروردگارِ حقّ شما (داراى همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى شوید؟!» پس از آن که نمونه هائى از آثار عظمت و تدبیر خداوند را در آسمان و زمین بیان کرد، وجدان و عقل مخالفان را به داورى طلبید، و آنها به آن معترف گردیدند، در آیه بعد، با لحنى قاطع مى فرماید: این است اللّه، پروردگار بر حق شما ! (فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ). نه بت ها، و نه سایر موجوداتى را که شریک خداوند در عبودیت قرار داده اید، و در برابر آنها سجده و تعظیم مى کنید! آنها چگونه مى توانند شایسته عبودیت باشند، در حالى که نه فقط نمى توانند در آفرینش و تدبیر جهان شرکت کنند، که خودشان سر تا پا نیاز و احتیاجند. سپس چنین نتیجه گیرى مى کند: اکنون که حق را به روشنى شناختید، آیا بعد از حق، چیزى جز ضلال و گمراهى وجود دارد ؟ (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ). با این حال چگونه از عبادت و پرستش خدا روى مى گردانید (فَأَنّى تُصْرَفُونَ). با این که مى دانید معبود حقّى جز او نیست؟! این آیه، در حقیقت یک راه منطقى روشن را براى شناخت باطل و ترک آن پیشنهاد مى کند، و آن این که: نخست باید از طریق وجدان و عقل براى شناخت حق گام برداشت، هنگامى که حق شناخته شد، هر چه غیر آن و مخالف آن است باطل و گمراهى است، و باید کنار گذاشته شود. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۳》 كَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ اینچنین فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلّم شده که آنها (پس از این همه لجاجت و گناه)، ایمان نخواهند آورد. در این آیه، براى بیان این نکته که چرا آنها با وضوح مطلب، و روشنائى حق، به دنبال آن نمى‌روند، مى‌گوید: این گونه فرمانِ خدا درباره این افراد، که از روى علم و عمد و بر خلاف عقل و وجدان سر از اطاعت پیچیده اند، صادر شده که آنها ایمان نیاورند(کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لایُؤْمِنُونَ). در واقع، این خاصیت اعمال نادرست و مستمر آنها است، که قلبشان را چنان تاریک و روحشان را چنان آلوده مى‌کند که با وضوح و روشنى حق، آن را نمى‌بینند و به بیراهه مى‌روند. بنابراین، این آیه، هیچ گونه دلالت بر مسأله جبر ندارد، بلکه اشاره به آثار اعمال خود انسان مى‌باشد، ولى شک نیست که این اعمال، چنان خاصیتى را به فرمان خدا دارد. درست مثل این است که به کسى بگوئیم "صد بار به تو گفتیم: گِرد مواد مخدر و مشروبات الکلى مگرد! اکنون که گوش ندادى و شدیداً معتاد شدى، محکوم به این هستى که مدت ها در بدبختى بمانى." ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۴》 قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، آفرینش را آغاز مى کند و سپس باز مى گرداند؟!» بگو: «تنها خدا آفرینش را آغاز کرده، سپس باز مى گرداند.با این حال، چرا (از حق) روى گردان مى شوید؟!» از نشانه هاى حق و باطل این آیه و دو آیه بعد، همچنان استدلالات مربوط به مبدأ و معاد را تعقیب مى‌کند، در این آیه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى‌دهد: به آنها بگو: آیا هیچ یک از این معبودهائى که شما شریک خدا قرار داده اید، مى تواند آفرینش را ایجاد کند، و سپس باز گرداند؟ (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ). آنگاه اضافه مى‌کند: بگو: خداوند آفرینش را آغاز کرده و سپس باز مى‌گرداند(قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ). با این حال چرا از حق روى مى‌گردانید، و در بیراهه سرگردان مى‌شوید؟(فَأَنّى تُؤْفَکُونَ). در اینجا دو سؤال پیش مى‌آید: 1⃣ نخست این که: مشرکان عرب، غالباً اعتقاد به معاد، مخصوصاً به شکلى که قرآن مى‌گوید نداشتند، با این حال چگونه قرآن از آنها اعتراف مى‌خواهد؟ 2⃣ دیگر این که: در آیه قبل، سخن از اعتراف مشرکان بود، ولى در اینجا به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى‌دهد که: تو اعتراف به این واقعیت کن!; این تفاوت تعبیر براى چیست؟ با توجه به یک نکته، جواب هر دو سؤال روشن مى شود، و آن این که: گر چه مشرکان به معاد(معاد جسمانى)، عقیده نداشتند، ولى همین اندازه که معتقد بودند آغاز آفرینش از خدا است، براى پذیرش معاد کافى است; چرا که هر کس آغاز را انجام داده قادر به اعاده آن نیز هست. بنابراین، اعتقاد به مبدأ با کمى دقت، معاد را اثبات مى کند. و از اینجا روشن مى‌شود: چرا به جاى مشرکان، پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعتراف به این واقعیت مى کند; زیرا، گر چه ایمان به معاد از لوازم ایمان به مبدأ است، اما چون آنها توجه به این ملازمه نداشتند، طرز تعبیر عوض شده و دستور داده شده پیامبر(صلى الله علیه وآله)به جاى آنها اعتراف کند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۵》 قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، به سوى حق هدایت مى کند؟!» بگو: «تنها خدا به حق هدایت مى کند. آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کند براى پیروى شایسته تر است، یا آن کس که هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند؟! شما را چه مى شود، چگونه داورى مى کنید؟!» در این آیه، بار دیگر به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى‌دهد: به آنها بگو: آیا هیچ یک از معبودهاى ساختگى شما، به سوى حق هدایت مى‌کنند؟ (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ). معبود باید رهبر عبادت کنندگان خود باشد، آن هم رهبرى به سوى حق، در حالى که معبودهاى مشرکان، اعم از بت‌هاى بى جان و جاندار، هیچ کدام قادر نیستند بدون هدایت الهى، کسى را به سوى حق رهنمون گردند، زیرا هدایت به سوى حق، نیاز به مقام عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه دارد، و این بدون رهبرى و حمایت خداوند ممکن نیست. لذا، بلافاصله اضافه مى‌کند: بگو: تنها خداوند به سوى حق هدایت مى‌کند(قُلِ اللّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ). با این حال: آیا کسى که به سوى حق هدایت مى‌کند، شایسته‌تر براى پیروى است، یا آن کس که خود هدایت نمى‌شود مگر آن که هدایتش کنند؟(أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لایَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدى). و در پایان آیه، با بیانى توبیخ‌آمیز و سرزنش‌بار مى‌گوید: شما را چه مى‌شود؟ چگونه قضاوت مى‌کنید؟(فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۶》 وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ و بیشتر آنها،جز از گمان (و پندارهاى بى اساس)، پیروى نمى کنند. با آنکه گمان، هرگز (انسان را) از حق بى نیاز نمى سازد(و به حق نمى رساند). به یقین، خداوند از آنچه انجام مى دهند، آگاه است. و در آخرین آیه، به سرچشمه و عامل اصلى انحرافات آنها اشاره کرده مى فرماید: اکثر آنها جز از پندار و گمان پیروى نمى کنند، در حالى که گمان و پندار هرگز انسان را از حق بى نیاز نمى کند، و به حق نمى رساند (وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لایُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً). سرانجام با لحنى تهدیدآمیز نسبت به این گونه افراد، که تابع هیچ منطق و حسابى نیستند مى فرماید: خداوند به آنچه آنها انجام مى دهند عالم است (إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۷》 وَ مَا كَانَ هَٰذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَىٰ مِن دُونِ اللَّهِ وَلَٰكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ممکن نبود که این قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود. بلکه با کتب آسمانى پیشین هماهنگ است و شرح و تفصیل کتاب (الهى) است. که هیچ شکى در آن نیست، و از سوى پروردگار جهانیان است. عظمت و حقانیت دعوت قرآن این آیات، به پاسخ قسمت دیگرى از سخنان نارواى مشرکان مى پردازد، چرا که آنها تنها در شناخت مبدأ گرفتار انحراف نبودند، بلکه به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نیز افترا مى زدند، که قرآن را با فکر خود ساخته، و به خدا نسبت داده است، لذا در آیات گذشته خواندیم: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تقاضا داشتند قرآنى غیر از این قرآن بیاورد، و یا لااقل آن را تغییر دهد، این خود دلیل آن است که: قرآن را ساخته فکر او مى پنداشتند! قرآن در نخستین آیه مورد بحث مى فرماید: شایسته نیست این قرآن بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شده باشد (وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى مِنْ دُونِ اللّهِ). جالب این که: به جاى نفى ساده، نفى شأنیت شده است، و مى دانیم این گونه تعبیر، از نفى ساده رساتر است، این درست به آن مى ماند: کسى در مقام دفاع از خود بگوید: شأن من نیست که دروغ بگویم، و البته این تعبیر از این که بگوید: من دروغ نمى گویم، بسیار پرمعنى تر و عمیق تر مى باشد. آنگاه، به ذکر دلیل بر اصالت قرآن، و وحى آسمانى بودنش پرداخته مى گوید: ولى این قرآن، براى تصدیق کتب آسمانى پیش از خود است (وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ). یعنى: تمام بشارات و نشانه هاى حقانیتى که در کتب آسمانى پیشین آمده، بر قرآن و آورنده آن، کاملاً منطبق است، و این خود ثابت مى کند: تهمت و افترا بر خدا نیست، و واقعیت دارد. اصولاً خود قرآن از باب آفتاب آمد دلیل آفتاب ، شاهد صدق محتواى خویش است. و از اینجا روشن مى شود: کسانى که این گونه آیات قرآن را دلیل بر عدم تحریف تورات و انجیل گرفته اند در اشتباهند; زیرا قرآن، مندرجات این کتب، در عصر نزول قرآن را تصدیق نمى کند، بلکه، نشانه هائى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله)و قرآن در این کتب بوده مورد تأئید قرار داده است. پس از آن، دلیل دیگرى بر اصالت این وحى آسمانى ذکر کرده مى فرماید: در این قرآن، شرح کتب اصیل انبیاء پیشین، بیان احکام اساسى و عقائد اصولى آنها است، و به همین دلیل، شکّى در آن نیست که از طرف پروردگار عالمیان است (وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لارَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ). به تعبیر دیگر: هیچ گونه تضادى با برنامه انبیاء گذشته ندارد، بلکه تکامل آن تعلیمات و برنامه ها در آن دیده مى شود، و اگر این قرآن مجعول و ساختگى بود; حتماً مخالف و مباین آنها بود. و به همین دلیل پى مى بریم: در اصول مسائل، چه در عقائد دینى، چه در برنامه هاى اجتماعى، و حفظ حقوق، و مبارزه با جهل، و دعوت به حق و عدالت، و همچنین زنده کردن ارزش هاى اخلاقى و مانند اینها، هیچ گونه اختلافى در میان کتب آسمانى نیست، جز این که هر کتابى که بعداً نازل شده، در سطحى بالاتر و کامل تر بوده، همچون سطوح مختلف تعلیمات در دبستان ، دبیرستان و دانشگاه ، تا به کتاب نهائى، که مخصوص دوران پایان تحصیل دینى امت ها است، یعنى قرآن رسیده است. شک نیست که در جزئیات احکام و شاخ و برگ ها، تفاوت در میان ادیان و مذاهب آسمانى وجود دارد، ولى سخن از اصول اساسى آنها است، که همه جا هماهنگ است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۸》 أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ آیا آنها مى گویند: «او قرآن را بدروغ (به خدا) نسبت داده است»؟!بگو: «اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید. و غیر از خدا، هر کس را مى توانید (به یارى) فراخوانید!» دلیل سومى بر اصالت قرآن ذکر کرده مى فرماید: آنها مى گویند: این قرآن را پیامبر(صلى الله علیه وآله)به دروغ به خدا نسبت داده، به آنها بگو: اگر راست مى گوئید شما هم یک سوره مثل آن را بیاورید، و از هر کس مى توانید ـ غیر از خدا ـ براى همکارى دعوت کنید (ولى هرگز توانائى بر این کار را نخواهید داشت، به همین دلیل ثابت مى شود این کتا وحى آسمانى است) (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَة مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). این آیه، از جمله آیاتى است که با صراحت اعجاز قرآن را بیان مى کند، نه تنها همه قرآن را، بلکه حتى اعجاز یک سوره را، و از همه جهانیان بدون استثناء دعوت مى کند: اگر معتقدند این آیات از طرف خدا نیست، همانند آن، و یا لااقل همانند یک سوره آن را بیاورند! و همان گونه که سابقاً بیان کردیم، در آیات قرآن، گاهى تحدّى ، یعنى دعوت به مبارزه نسبت به مجموع قرآن، گاهى به ده سوره، و گاهى به یک سوره شده است، و این نشان مى دهد: جزء و کلّ قرآن همه اعجاز است. و از آنجا که سوره معینى ذکر نشده، هر سوره از قرآن را نیز شامل مى شود. البته، شک نیست که اعجاز قرآن، منحصر به جنبه فصاحت و بلاغت و شیرینى بیان و رسائى تعبیرات ـ آن چنان که گروهى از قدماى مفسرین فکر کرده اند ـ نیست، بلکه علاوه بر اینها، از نظر بیان معارف دینى، علومى که تا آن روز شناخته نشده بود، بیان احکام و قوانین، و ذکر تواریخ پیشین پیراسته از هر گونه خطا و خرافات، و عدم وجود تضاد و اختلاف در آن نیز، جنبه اعجاز دارد. ✍تهیه و تنظیم ‌: عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳۹》 بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نکردند.) بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند، در حالى که هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده بود! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر عاقبت کار ستمکاران چگونه بود! آیه اشاره به یکى از علل اساسى مخالفت هاى مشرکان کرده، مى فرماید: آنها قرآن را به خاطر اشکالات و ایرادهائى انکار نمى کردند، بلکه تکذیب و انکارشان به خاطر این بود که; از محتواى آن آگاهى نداشتند (بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ). در واقع عامل انکار، عدم آگاهى و جهل آنها بود. اما این که منظور از این جمله، جهل درباره چه امورى بوده است؟ مفسران احتمالات متعددى داده اند، که تمام آنها مى تواند در آیه منظور بوده باشد، از جمله: جهل به معارف دینى و مبدأ و معاد، همان گونه که قرآن از قول مشرکان در مورد معبود حقیقى (اللّه) نقل مى کند که مى گفتند: أَ جَعَلَ الآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَىْءٌ عُجابٌ: آیا خدایان ما را تبدیل به یک معبود کرده است، این چیز عجیبى است . در مورد معاد مى گفتند: أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیْداً: آیا هنگامى که ما تبدیل به استخوان پوسیده شدیم، بار دیگر به زندگى جدید باز مى گردیم. در حقیقت آنها، هیچ گونه دلیلى بر نفى مبدأ و معاد نداشتند، و تنها جهل و بى خبرى ناشى از خرافات و عادت به مذهب نیاکان، سدّ راهشان بود. یا جهل به اسرار احکام. جهل به مفهوم بعضى از آیات متشابه. جهل به مفهوم حروف مقطعه. و جهل به درس هاى عبرت انگیزى که، هدف نهائى ذکر تاریخ پیشینیان بوده است. مجموع این جهالت ها و بى خبرى ها، آنها را وادار به انکار و تکذیب مى کرد. در حالى که هنوز تأویل و تفسیر و واقعیت مسائل مجهول، براى آنها روشن نشده بود ( وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ). تأویل در اصل لغت، به معنى بازگشت دادن چیزى است، و بنابراین هر کار یا سخنى به هدف نهائى برسد، مى گوئیم تأویل آن آمده است، به همین دلیل، بیان هدف اصلى یک اقدام. یا تفسیر و نتیجه و پایان یک خواب. و یا تحقق یافتن واقعیت یک مطلب، همهٔ اینها تأویل نامیده مى شود. سپس اضافه مى کند: این روش نادرست، منحصر به مشرکان عصر جاهلیت نیست، بلکه: اقوام گمراه گذشته نیز، به همین گرفتارى مبتلا بودند، آنها نیز بدون این که تحقیق در شناخت واقعیت ها بکنند، و یا انتظار براى تحقق آنها بکشند، حقایق را انکار و تکذیب مى کردند (کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ). در واقع همهٔ آنها عذرشان، جهلشان بود، و بدبختیشان در عدم تحقیق و عدم جستجو و شناخت واقعیت ها، در حالى که عقل و منطق حکم مى کند: انسان چیزى را که نمى داند، هرگز انکار نکند، بلکه به جستجو و تحقیق بپردازد. و در پایان آیه، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده مى گوید: بنگر عاقبت کار این ستمکاران به کجا کشید (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظّالِمینَ). اینها نیز به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۴۰》 وَ مِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُم مَّن لَّا يُؤْمِنُ بِهِ ۚ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ بعضى از آنها، به آن ایمان مى آورند. و بعضى ایمان نمى آورند. و پروردگارت مفسدان را بهتر مى شناسد. _آیه در این آیه، اشاره به دو گروه عظیم مشرکان کرده مى فرماید: اینها همگى به این حال باقى نمى‌مانند: بلکه گروهى از آنان که روح حق طلبى در وجودشان نمرده است، سرانجام به این قرآن ایمان مى‌آورند، در حالى که گروهى دیگر، همچنان در جهل و لجاجت پا فشارى کرده و ایمان نخواهند آورد(وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ). روشن است: گروه دوم، افراد فاسد و مفسدى هستند، و به همین دلیل در پایان آیه مى‌فرماید: پروردگار تو مفسدان را بهتر مى‌شناسد(وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدینَ). اشاره به این که افرادى که زیر بار حق نمى روند، افرادى هستند که شیرازه اجتماع را از هم گسیخته، و در فاسد کردن نظام جامعه نقش مؤثرى دارند. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۴۰》 وَ مِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُم مَّن لَّا يُؤْمِنُ بِهِ ۚ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ بعضى از آنها، به آن ایمان مى آورند. و بعضى ایمان نمى آورند. و پروردگارت مفسدان را بهتر مى شناسد. _آیه در این آیه، اشاره به دو گروه عظیم مشرکان کرده مى فرماید: اینها همگى به این حال باقى نمى‌مانند: بلکه گروهى از آنان که روح حق طلبى در وجودشان نمرده است، سرانجام به این قرآن ایمان مى‌آورند، در حالى که گروهى دیگر، همچنان در جهل و لجاجت پا فشارى کرده و ایمان نخواهند آورد(وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ). روشن است: گروه دوم، افراد فاسد و مفسدى هستند، و به همین دلیل در پایان آیه مى‌فرماید: پروردگار تو مفسدان را بهتر مى‌شناسد(وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدینَ). اشاره به این که افرادى که زیر بار حق نمى روند، افرادى هستند که شیرازه اجتماع را از هم گسیخته، و در فاسد کردن نظام جامعه نقش مؤثرى دارند. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۴۲》 وَ مِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ ۚ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ گروهى از آنان، به تو گوش فرامى دهند (. امّا گویى کر هستند). آیا تو مى توانى سخن خود را به گوش کران برسانى، هرچند نفهمند؟! در این آیه و آیه بعد، اشاره به دلیل انحراف، و عدم تسلیم آنها(کافران) در برابر حق مى کند و مى‌گوید: براى هدایت یک انسان، تنها تعلیمات صحیح و آیات تکان دهنده، اعجازآمیز و دلائل روشن کافى نیست، بلکه آمادگى و استعداد پذیرش و شایستگى براى قبول حق نیز لازم است، همان گونه که براى پرورش سبزه و گل، تنها بذر آماده کافى نمى باشد، زمین مستعد نیز لازم است. لذا نخست مى فرماید: گروهى از آنها به سوى تو گوش فرا مى‌دهند اما گوئى کَرَند(وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ). با این حال که آنها گوش شنوائى ندارند، آیا تو مى توانى صداى خود را به گوش کَران برسانى، هر چند درک نکنند؟(أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ) ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۴۱》 وَ إِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ ۖ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست. شما از آنچه من انجام مى دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام مى دهید بیزارم.» کوران و کَران در این آیه و آیات بعد، بحثى که در آیات گذشته در زمینه انکار و تکذیب لجوجانه مشرکان گذشت، همچنان دنبال مى‌شود: در این آیه، طریق جدیدى براى مبارزه به پیامبر(صلى الله علیه وآله)تعلیم داده، مى‌فرماید: اگر آنها تو را تکذیب کنند به آنان بگو: عمل من براى من و عمل شما براى خودتان باشد(وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ). شما از آنچه من انجام مى‌دهم بیزارید، و من هم از اعمال شما بیزارم (أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ). این اعلام بیزارى و بى اعتنائى، که توأم با اعتماد و ایمان قاطع به مکتب خویشتن است، اثر روانى خاصى، مخصوصاً در منکران لجوج دارد، و به آنها مى‌فهماند هیچ اصرار و اجبارى در مورد قبول و پذیرش آنها نیست، آنها با عدم تسلیم در مقابل حق، خود را به محرومیت مى‌کشانند، و تنها به خویشتن زیان مى‌رسانند. نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، همان گونه که در سوره کافرون مى خوانیم: لَکُمْ دِیْنُکُمْ وَلِىَ دِیْنِ: آئین شما براى خودتان آئین من هم براى خودم. از این بیان روشن مى‌شود: محتواى این گونه آیات، هیچ گونه منافاتى با دستور تبلیغ یا جهاد در برابر مشرکان ندارد، تا بخواهیم این آیات را منسوخ بدانیم، بلکه همان گونه که گفته شد، این یک نوع مبارزهٔ منطقى، از طریق بى اعتنائى در برابر افراد لجوج و کینه توز است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری