eitaa logo
بانوان نمونه
38.8هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
64 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/zB7W.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
12911-fa-az-tabar-mohadesaneh-sakineh-dokhte-amir-al-momenan.pdf
1.59M
💠 📗از تبار محدثان سکینه دخت امیرمؤمنان علیه السلام نویسنده: ✍️علی اکبر مهدي پور ناشر چاپی: رسالت ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه اي قائمیه اصفهان 🧕🏻@banovanebeheshti
فاطمه بیگم ⭕️وی دختر نواب محمدتقی میرزا خلیفه سلطانی، از زنان فاضل، عالم و شاعر است. ⭕️او اهل اصفهان بود و در آنجا درگذشت و در تخت فولاد دفن شد 🧕🏻@banovanebeheshti
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفارش های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌‌و‌آله) در خصوص رعایت حقوق بانوان ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر نباشد چه میشود؟! 🎙استاد ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
بانوان نمونه
نقش زنان فلسطینی در انتفاضه اول فلسطینی موسوم به «انتفاضه سنگ» 🔹زنان فلسطینی در انتفاضه اول که به ا
نقش سازمانی و موسساتی 💠زنان فلسطینی طی انتفاضه اول اقدام به تشکیل موسسات و سازمان های بی شماری در سراسر مناطق فلسطین اشغالی کردند که هدف آنها جذب هرچه بیشتر زنان در عرصه و میدان مبارزه و مقاومت در برابر اشغالگران بود، یکی از مهمترین اهداف زنان فلسطینی در این برهه زمانی ناکام ساختن سیاست سانسور اطلاعاتی و رسانه ای رژیم صهیونیستی در خصوص افشای این نقش و حضور گسترده زنان در مبارزه بود. 💠 یکی از مهمترین فعالیت ها و اقدامات صورت گرفته در این مقطع زمانی تحریم کالاهای صهیونیستی از سوی زنان فلسطینی بود. ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
💬 | متن پیام: سلام و احترام لطفاً در خصوص صحت عکس منتشر شده راجع به ازدواج با شهدای گمنام و بچه دار شدن آن توضیح دهید ✍️برای پاسخ این سوالها و نیز شبهاتی که دارید وارد کانال ذیل شوید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/p_shobahaat
نجات زن محکوم به سنگسار به خاطر پاکدامنی 🔸دانیال پیامبر، پسر یتیمی بود که نه پدر داشت و نه مادر، پیرزنی از بنی اسرائیل سرپرستی او را به عهده گرفت و تربیتش نمود. 🔸در آن زمان مرد صالحی زندگی می کرد که دارای زن زیبا و خوش قامت بود. وی با پادشاه وقت رابطه ای نزدیک داشت و گاه و بیگاه نزد شاه می رفت. 🔸روزی پادشاه به شخصی مورد اعتماد نیازمند شد که به مأموریتی بفرستد. به دو نفر از قاضی ها دستور داد چنین فردی را پیدا کنند. هر دو قاضی آن مرد صالح را به شاه معرفی کردند. پادشاه وی را به مأموریت فرستاد. 🔸مرد هنگام حرکت نزد آن دو قاضی رفت، همسر خود را که زنی بسیار پاکدامن، پرهیزگار بود، به آنان سپرد و تقاضا کرد از احوال همسرش با خبر شوند. 🔸روزی هر دو قاضی برای احوالپرسی به خانه ی او رفتند، چشمان ناپاکشان به زن زیبای مرد صالح افتاد، فریفته ی او شدند. آنچنان دل باختند در همان حال درخواست همبستری نمودند. زن به شدت امتناع ورزید و هرچه کوشیدند زن را راضی کنند سودی نبخشید. گفتند: 🔸اگر نیاز ما را برطرف نکنی، نزد پادشاه شهادت به زنا میدهیم و سنگسارت خواهند کرد. 🔸زن باز هم زیر بار نرفت. و گفت: هرچه می خواهید انجام دهید. آن دو نزد پادشاه آمده، گفتند: 🔸زن آن مرد صالح زنا کرده و ماشاهد عمل زشت او هستیم. شاه بسیار ناراحت شد و گفت: 🔸شهادت شما پذیرفته است ولی سه روز صبر کنید، روز سوم سنگسارش خواهیم کرد. 🔸بدنبال آن، جارچی ها در شهر اعلام کردند که فلان روز، زن فلانی به جرم عمل زشت زنا سنگسار خواهد شد. و همه از قضیه مطلع گشتند. . 🔸پادشاه پنهانی به وزیر گفت: در این ماجرا تو چه فکری میکنی. من خیال نمیکنم این زن خلافی را مرتکب شده باشد. وزیر نیز گفته ی شاه را تأیید کرد. روز سوم وزیر از منزل بیرون آمد، در کوچه قدم می زد، دانیال پیامبر کودکی خردسالی بود، با عده ای کودکان بازی میکرد وزیر او را نمی شناخت. 🔸چشم دانیال که به وزیر افتاد بچه ها را دور خود جمع کرد و گفت: بچه ها من به جای پادشاه هستم. سپس یکی را به منزله ی زن آن مرد صالح قرار داد و دو نفر دیگر را به جای آن دو قاضی تعیین نمود. آنگاه مقداری خاک روی هم ریخت، بالای آن خاکها به عنوان تخت پادشاهی نشست و شمشیری هم از نی به دست گرفت، به بچه ها گفت: این دو قاضی را از هم جدا کنید، یکی را در فلان محل و دیگری را در محل فلان نگه دارید. 🔸آنگاه یکی از قاضی ها را به حضور خواست و گفت: در باره ی این زن چه میدانی؟ راست بگو اگر دروغ بگویی تو را بااین شمشیر می کشم قاضی گفت: من شهادت می دهم که زناکرده. دانیال: چه روزی؟مرد: فلان روز. – با چه کسی؟با فلان پسر فلان. – در کجا؟در فلان محل. دستور داد این قاضی را به محل خود برده دومی را آوردند. دانیال: بگو بدانم در باره ی این زن چه می دانی؟ باید راستش را بگویی و اگر دروغ بگویی با این شمشیر سرت را از بدن جدا میکنم. هرچه پرسید قاضی دوم برخلاف اولی جواب داد. رو به بچه ها کرد و گفت: الله اکبر! این دو قاضی دروغ می گویند، باید هر دو کشته شوند. وزیر که تماشاگر صحنه بود و چگونگی قضاوت دانیال را دید، با شتاب نزد پادشاه رفت، آنچه را که دیده بود شرح داد. 🔸پادشاه فوری آن دو قاضی را حاضر کرده و هر دو را از هم جدا کرد. از آنها توضیح خواست. هر کدام مخالف دیگری سخن گفتند. حقیقت آشکار شد. 🔸پادشاه دستور داد مردم جمع شدند و هر دو قاضی را به جرم خیانت اعدام کردند. بدین گونه دانیال پیغمبر روش کشف حقیقت را در برخی موارد به مردم آموخت. و زن پاکدامن نجات یافت ، خائن نیز به کیفر اعمال خود رسید. 📚داستان های بحارالانوار جلد۹/صفحه ۲۱۹تا۲۲۲ ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یار بی سواد نمیخواد... ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🧕@banovanebeheshti ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
⬜◽◻️▫️❁﷽❁▫️◻️◽⬜ 🔰احڪـــ🔎ـــام جهیزیــ🎁ـــه 💢 🤔 📥 سوال : ❓ جهيزيه‌ای كه دختر خانم ها با خودشون به خونه شوهر می‌برن، مال کیه؟ اگه خانمی از شوهرش جدا بشه، می‌تونه جهازش رو با خودش ببره؟ 📤 جواب : 👥 همه مراجع: جهيزيه‌ای که دختر آورده مال خودشه و هر وقت بخواد می‌تونه اون رو با خودش هر جا خواست ببره، چه قبل طلاق چه بعد طلاق. 📚 امام، استفتائات، ج 3، احكام مهريه، س 34 و دفتر: همه مراجع. 🧕🏻@banovanebeheshti
عنایت حضرت معصومه سلام الله علیها به زائران مرقدش آقای شیخ عبدالله از حضرت آیه الله نجفی نقل کردند که: شب زمستانی بود که من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اتاق شد (که قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی کنم) به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدّه ای از زایران من پشت در حرم، از سرما هلاک می شوند، آنها را نجات بده.» ایشان می فرمایند: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت درِ شمالیِ حرم (طرف میدان آستانه) عدّه ای زایران اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباس های مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند می لرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (که جز خدّام حضرت بود) با اصرار من در را باز کرد، من از مقابل و آنها هم از پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در کنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجّد وضو ساختم. 📚 فروغی از کوثر، ص۵۵ 🧕🏻@banovanebeheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا