❤️✨❤️
#همسرداری
✅با همسرتون صحبت کنید نه پشت سر همسرتون❌
❌صحبت کردن پشت سر همسرتون با دوستان یا خانواده به نحوی خیانت محسوب میشه!!!!
❌❌گفتن از مشکلات زناشویی زمینه ی نفوذ افراد سواستفاده کننده رو تو زندگی شما بیشتر میکنه
✅در واقع شما این پیام رو میدید که مشکلی تو زندگی شما وجود داره که با آگاهی از اون مشکل میتونن بین شما نفوذ کنند
❤️✨❤️
✍️| -حضرت مادر🖤
اگر همه عالم هم.."
بی حجاب شوند.."
چادری که از تو یادگار مانده.."
از سر زنان و دختران فاطمی.."
پایین نمی افتد.."
جان میدهند.."
اما نخ معجر نمی دهند.."
#زن_عفت_افتخار
#فاطمیه
⭕️ سؤال
❓ قضاوت در دل حق الناس است یا حق الله؟ در صورتی که بر زبان جاری نسازیم آیا باید حلالیت بگیریم؟
🔰 پاسخ
💢 خیر، حقالنّاسی نیست و حلالیت هم لازم ندارد.
🟣 امّا سوء ظن داشتن نسبت به بندگان خدا، بد است؛ این را باید استغفار کرد، که این سوء ظن را، نسبت به مؤمنین نداشته باشید یا نسبت به خدا.
#سوءظن
📣 ما را در نشر معارف الهی یاری کنید.
🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | حضرت زهرا نماد کرامت زن در اسلام
🍃🌹🍃
🔻 ۲۰ جمادی الثانی سال پنجم بعثت نقطه عطفی است در تاریخ بشریت.
🔸در آن برهه زمانی که تفکر جامعه نسبت به زن چیزی شبیه تفکر فمینیسم و غرب امروزی (استفاده ابزاری از زن) بود دختری به دنیا آمد که آفریدگارش او را کوثر (خیر کثیر) نامید (اِنّااَعطَیناکَ الکَوثَر) و به پیامبر دستور داد که به شکرانه این ولادت، نماز شکر بگذار و قربانی کن.
🔹دختری که پدرش او را ام ابیها نامید و هر زمان به مجلسش وارد می شد، پیامبر جهان اسلام به احترامش به پا می خواست به استقبالش می رفت (قامَ اِلَیها) و دستش را می بوسید و همان دختر شد علت خلقت افلاک و پیامبر (ص)و علی(ع) (لَولا فاطمه لَما خَلَقتُکُما)و فاطمه دختری که محور حدیث گرانسنگ کسا شد (هُم فاطمةُ وَ ابیها وَ بَعلِها وَ بَنیها).
🔸دین اسلام به زن چنین نگاهی دارد. پروردگار متعال بهشت را با آن همه اوصافش پاداش اعمالی مثل نماز، روزه، حج، جهاد و... برای مومنان قرار داد و همان بهشت را به احترام مادر زیر پای زن نهاد (اَلجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الأمَّهات) و حضرت امام بنیانگذار انقلاب اسلامی فرمود: از دامن زن مرد به معراج میرود.
🔺ایام فاطمیه فرصتی است برای بازخوانی نگاه دین مبین اسلام به جایگاه، شان و منزلت زن تا باز همآوردطلبی این دین به تمام ادیان و مذاهب و مکاتب در این خصوص بیپاسخ بماند.
✍پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#استوری |
▪️◾️▪️
▪️چشمام میسوزه دستام میلرزه
▪️پیش تو و تابوت پاهام میلرزه
▪️حیدر حیرونت عالم گریونت
▪️تنها شدم زهرا جونم قربونت
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت می گوییم.
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 این اموال خمس نداره
🔸 احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
🔶🔷#مادرانه
🔶#آثار_تسبيحات_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#جلوگيري_از_تيره_بختي
امامصادق(علیه السلام) به من فرمود : ای ابوهارون ، ما کودکان خود را همانگونه که به نماز فرمان میدهیم ، به تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز امر میکنیم. پس بر این ذکر مداومت کن ؛ زیرا هر بندهای بر آن مداومت کند ، تیره بخت نمیشود.
#خشنودي_خدا_دوري_شيطان
امام باقر(علیه السلام) فرمود : هرکس تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بگوید ، سپس طلب آمرزش کند ، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یکصد مرتبه است ، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب میآید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود میسازد.»
#آمرزش_گناهان
امام صادق(علیه السلام) نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد : « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ(علیهاالسلام) قَبلَ أَن یَثنِیَ رِجلَیهِ مِن صَلَاتِهِ الفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَهُ لَهُ ، هر کس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد ، جمیع گناهانش آمرزیده میشود»
و در حدیثی دیگر فرمود : « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ(علیهاالسلام) فَقَد ذَکَرَ اللَهَ الذِکرَ الکَثِیر ، کسی که تسبیح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بگوید خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.»
بعد از هر نماز
« اَللهُ اَکْبَر » ۳۴ بار
« اَلْحَمْدُلِلّٰه » ۳۳ بار
« سُبْحٰانَ الله » ۳۳ بار
اصول كافي ، ج٣ ،ص٣٤٣
معاني الاخبار ، ص١٩٣
🔶🔷#نورچشم
#تربیتفرزند
🔶 اگه فرزندت پرخاشگره
تو شنونده بدی هستی
او پرخاشگر نیست
اگه باید یه حرف را هزار دفعه به فرزندت بزنی
تو گوینده بدی هستی
او لجباز نیست
در تحلیل هر رفتار کودک،
ابتدا خودمونو بازنگری کنیم
#بی_توهرگز
#قسمت_بیست_وسوم
تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها ...
بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره ...
- مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه ...
اون شب ... زینب نهارنخورده ... شام هم نخورد و خوابید ...
تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست ...
کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد ...
با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود ... مات و مبهوت شده بودم ... نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ...
دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ...
- دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ...
مثل ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتی نمی تونستم پلک بزنم ...
بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... قلم توی دستم می لرزید ... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم
اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ...
وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغ زینب ... اما ازش خبری نشد...
دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ...
توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ...
هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ...
اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلا باورم نمی شد ...
گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ... زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...
سال 75، 76 ... تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود ... همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زینب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد ...
مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت ... اما خواست خدا ... در مسیر دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ...
👈ادامه دارد...