سلام
می خوام چند خطی از یک دورهمی برایتان بنویسم شنیدن این چنین حکایت ها بنظر من گهگاهی لازمه زندگی مان است
مخصوصا زمانی که احساس خستگی حاصل از روزمرگی و یا چالش های زندگی سراغمان می آید
حکایت کوتاهی از زندگی مادر ودختر عزیز چند روزی میهمان استان ما هستند
امروز جمعیت دختران ایران در حسینیه فدک میزبان این دو بانوی عزیز بودند.
_____________<___________
دخترانی دوست دارند عضو این جمعیت شوند و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهند
@P_naiyme
در ادامه از زبان این دو بانوی عزیز که مادر ودخترهستند ،(هدی مقلد و دخترش آیه) چند خطی خواهم نوشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای زیبا پدر را بیادگار در تلفن همراهش دارد و با دیگران به اشتراک می گذارد
@banoy_damnoosh
می گفت خیلی تشویقم می کرد که مداح شوم خیلی دوست داشت از اهل بیت بخوانم ،حتی اگر جایی مراسم می رفتم خودش می آمدم دستگاه صوتی را زودتر تنظیم می کرد..
در طول جنگ روستا ما اصلا شهید نداده بود ،
بابام لبخند می زد می گفت به زودی روستا ما شهید خواهد داشت .
اینجا اشک هایش شروع به ریختن کرد
بابای آیه خانم اولین شهید روستا بود
اما چه شهادت غریبانه (باز اینجا آیه وهدی خانم اشک هایشان جاری شد)
ابراهیم که شهید شد سه روز در بیمارستان نگهداری کردند.
خانواده بخاطر شرایط جنگی نمی توانستند بروند .
می گفت بابایم سه روز بدنش بدون غسل و کفن در بیمارستان بوده ،
وخیلی غمگین بود که برای بابایم کاری نتوانستم بکنم نه مراسمی و نه عزاداری و ابراهیم بخاک سپرده شد بدون آنکه دخترانش دیداری با او داشته باشند ویا بوسه ای بر صورت سرد ش.
اینجا بود که بر روضه اباعبدالله و مصائب امام حسین ع و زینب س اشک ریختن
و گفت
خدا اراده داشت بابایم مثل امام حسین شهید شود سه روز بدون غسل و کفن و ما هم می گوییم مانند الگوی صبرمان حضرت زینب
((ما رأيت الا جميلاً» يعني من به جز زيبايي چيزي نديدم و آنچه مشاهده كردم همگي زيبا بود
@banoy_damnoosh
این حکایت خیلی این روزها در لبنان تکرار می شود دختران وهمسرانی که فرصت وداع با عزیزانشان را برای آخرین بار ندارند
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه زیبا هدی مقلد به دختران و بانوان عزیز کشورمان
حکایت یک دورهمی اگر از ابتدا می خواهید ببینید لطفا روی لینک زیر بزنید
https://eitaa.com/banoy_damnoosh/8702