بانوی خاص🌹
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت13 #بازار #مهدي_ذوالفقاري_برادر_شهيد هادي بعد از دوراني كه در فلافلفروشي ك
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت14
#فتنه
سال ۸۸ از راه رسید. این سال آبستن حوادثی بود که هیچکس از نتیجه آن خبر نداشت! بحث های داغ انتخاباتی و بعد هم حضور حداکثری مردم، نقشه های شوم دشمن را نقش برآب کرد.
اما یکباره اتفاقاتی در کشور رخ داد که همه چیز را دستخوش تغییرات کرد. صدای استکبار از گلوی دو کاندیدای بازنده انتخابات شنیده شد. یکباره خیابان های مرکزی تهران جولانگاه حضور فرزندان معنوی بی بی سی شد!
هادی در آن زمان یک موتور تریل داشت. در بازار آهن کار می کرد. اما بیشتر وقت او پیگیری مسائل مربوط به فتنه بود. غروب که از سر کار می آمد مستقیم به پایگاه بسیج می آمد و از رفقا اخبار را می شنید.
هرشب با موتور به همراه دیگر بسیجیان مسجد راهی خیابان های مرکزی تهران بود. می گفت: من دلم برای اینها می سوزد، به خدا این جوان ها نمی دانند چه می کنند، مگر می شود تقلب کرد آن هم به این وسعت؟!
یک روز هادی، همراه سید علی مصطفوی (همسفر شهدا) به جلوی دانشگاه رفتند. جمعیت اغتشاش گران کم نبود. در جلوی دانشگاه پارچه سیاه نصب کرده و تصاویر کشته های خیالی اغتشاشگران روی آن نصب بود.
هادی و سیدعلی از موتور پیاده شدند. جرات می خواست کسی به طرف آنها برود. اما آنها حرکت کردند و خودشان را به مقابل تصاویر رساندند. یکباره تمام عکس ها را کنده و پارچه سیاه را نیز برداشتند.
قبل از اینکه جمعیت فتنه گر بخواهد کاری بکند، سریع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بی بی سی این صحنه را نشان داد.
در ایام فتنه، یکی از کارهای پیاده نظام دشمن، که در شبکه های ماهواره ای آموزش داده می شد نوشتن اهانت به مسئولین و رهبر انقلاب بر روی دیوارها و ... بود.
هادی نسبت به مقام معظم رهبری بسیار حساس بود. ارادت او به ساحت ولایت عجیب بود. یادم هست چند ماه که از فتنه گذشت، طبق یک برنامه ریزی از آنسوی مرزها، همه اتهامات، که تا آن زمان به رییس جمهور وقت زده می شد به سمت رهبری انقلاب رفت!
آنها در شبکه های ماهواره ای تبلیغ می کردند که چگونه در مکان های مختلف بر روی دیوارها شعار نویسی کنید. بیشتر صبح ها شاهد بودیم که بر روی دیوارها شعار نوشته بودند.
هادی از هزینه شخصی خودش چند اسپری رنگ تهیه کرد و صبح های زود، قبل از اینکه به محل کار برود، در خیابان های محل با موتور دور می زد. اگر جایی شعاری علیه مسئولین روی دیوار می دید پاک می کرد.
یکی از دوستانش می گفت: یک بار شعاری را در گوشه ای از پل عابر دیده بود. به من اطلاع داد که یک شعار را در فلان جا فلان قسمت نوشته اند و من دارم می روم که پاکش کنم.
گفتم: آخه تو از کجا دیدی که اونجا شعار نوشته اند!؟
گفت: من هر شب این مناطق را چک می کنم، الان متوجه این شعار شدم.
بعد ادامه داد: کسی نباید چیزی بنویسد، حالا که همه مردم پای انقلاب ایستاده اند ما نباید به ضد انقلاب اجازه جولان دادن و عرض اندام بدهیم.
هادی خیلی روی حضرت آقا حساس بود. یک بار به او گفتم اگر شعاری ضد حکومت روی دیوار بنویسند و ما برویم پاکش کنیم چه سودی داره، چرا این همه وقت می گذاری تا شعار پاک کنی؟ این همه پاک می کنی، خُب دوباره می نویسند!
گفت: نه، این کسانی که می نویسند زیاد نیستند. اما می خوان اینطور جلوه بدهند که خیلی هستند. من اینقدر پاک می کنم تا دیگر ننویسند.
در ثانی اینها دارند یه مسئله که به قول خودشون به رییس جمهور مربوط می شه رو به حساب رهبری و نظام می گذارند. اینها همه برنامه ریزی شده است.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#نکته👌🌹
💫پیامبراکرم صلوات الله علیه وآله وسلم فرمودند:
اگر بنده"خدا"می دانست که در ماه
#رمضان چیست[چه برکتی وجود دارد]
دوست می داشت که تمام سال، رمضان
باشد😍
📗بحارالانوار ج۹۳ ص۳۴۶
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِیدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ...
🌱رگ خشک احکام الهی جز با خون گرم حضور تو جان تازه نمی گیرد!
🌱سلام بر تو ای گنج ودیعه شده در خزائن الهی.
و سلام بر روزی که به یُمن جاری شدن احکام خدا، درخت شادی انسان شکوفه خواهد زد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#سلام
#روزتونمهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
17.Tahdir-Motaz.Aghaei-www.Ziaossalehin.ir-.Joze_.17.mp3
4M
💢✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
🍃هرروز یک جزء از قرآن مجید
مهمـــان کتاب خداییم👌
#استادمعتزآقایی
#تلاوتجزءهفدهم
#تحدیر
التماس دعا از همگی دوستان
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
💡قرآن راه زندگی
✅راهکارهای#زندگیموفق
در#جزءهفدهمقرآنکریم
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
🔗💜🔗💜🔗 ⚙ #مهارتهای_همسرداری ۲۸ فصل ششم {نوازش
🔗♥️🔗♥️🔗
⚙ #مهارتهای_همسرداری ۲۹
فصل ششم {نوازش}
⭕️بنظر شما داخل درایو های ذهن زن و مرد چیمیتونهباشه؟یا این ۲تا درایور چهفرقی باهمدارن؟👆👆
بذارین براتون توضیح بدم:
🗃 | بذارین اولین کشوهای درایور ذهن مرد
رو باز کنیم ببینیم داخلش چیه؟
🔻به ترتیب توی کشوها نوشته شده:
کار، اقتصاد، سرمایهگذاری، پسانداز
🔚 و داخل #آخرین کشو نوشته شده:
همسر و بچه ها.
🗄 |حالانوبت تصویرکشوهای ذهن زن میرسه به ترتیب نوشته شده :
عشقبههمسر، عشقبهفرزند، روابطخوب، حرارت و گرمیو صمیمیت در زندگی، اقتصاد ودرآمد
با تصاویری که دیدیم به این نکته پی میبریم:
✔️#نود_درصد از فضای ذهنی #مرد رو کار و اقتصاد و درآمدزایی اشغال کرده
✔️و #نود_درصد از ذهن #زن رو عشق پر کرده.
💯 جالبه بدونین حتی یه خانوم شاغل باز اولویت اول ذهنیش عشقه با این تفاوت که عشق در کنار کار.
👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆
🔅شما خانوما صبح که از خواب پا میشین ممکنه اینجور فکرایی تو سرتون باشه که:
🔸چه لباسی بپوشم؟
🔸ناهار چی درست کنم؟
🔸وقتی شوهرم اومد چه خبر جالبی بهش بدم؟
🔸چونشوهرم اینعطر رو دوستداره منمیزنم
🔸وقتی یه آهنگی از تلویزیون پخش میشه یادتون میاد که شوهرش خیلی این آهنگ رو دوست داره.
🔸در طولروز وقتینگاهتون بهعکس همسرتون میفته احساس خوشحالی میکنین.
🔸نگاه به ساعت میکنین تا ببینین کِی شوهرتون از سر کار برمیگرده؟
🔅اما شمای مرد با خودتون فکر میکنید:
🔹از کجا وام بگیرم؟
🔹چطور قسط وام رو بدم؟
🔹این ماه چند ساعت اضافه کاری دارم؟
🔹تو اینماه چقدرخرجکنم وچقدر پسانداز و...
🔴 ممکنه سؤال کنین:
دونستناینتفاوتچهکمکی بهزندگیمون میکنه؟
جلسه بعد...
به این موضوع مفصل خواهیم پرداخت.
#نوازش{بخش سوم}
[ مهارتهای همسرداری ]
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت14 #فتنه سال ۸۸ از راه رسید. این سال آبستن حوادثی بود که هیچکس از نتیجه آن
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت15
#فدایی_رهبر
اوج جسارت به رهبر انقلاب در ایام فتنه، در روز سیزده آبان رقم خورد. در این روز باطن اعمال کثیف فتنه گران نمایان شد.
آن روز رهبر عزیز انقلاب، علناً مورد حملات کلامی آنها قرار گرفت. آنها در مقابل دانشگاه تهران تجمع کردند و بعد از اهانت به تصاویر مقام عظمای ولایت، قصد خروج از دانشگاه را داشتند.
اما با ممانعت نیروی انتظامی روبرو شده و به داخل دانشگاه برگشتند. اما به جسارت های خود ادامه دادند!
خوب به یاد دارم که همان روز یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی تماس گرفت و از من پرسید: امروز جلوی دانشگاه در فلان ساعت چه خبر بوده؟!
باتعجب گفتم: چطور؟!
گفت: من می خواستم بروم به محل کارم، یک لحظه در کنار اتاق دراز کشیدم و از خستگی زیاد خوابم برد.
باتعجب دیدم که ابراهیم هادی و همه دوستان شهیدش نظیر رضا گودینی و جواد افراسیابی و... با لباس نظامی روبروی درب دانشگاه ایستاده اند و با عصبانیت به درب دانشگاه تهران نگاه می کنند.
گفتم: یکی از دوستان من در حراست دانشگاه تهران است، الان خبر می گیرم.
به او زنگ زدم و پرسیدم: در فلان ساعت جلوی درب دانشگاه چه خبر بود؟
ایشان هم گفت: دقیقاً در همین ساعت که می گویی پلاکارد بزرگ تصویر حضرت آقا را پاره کردند و شروع کردند به جسارت کردن به مقام معظم رهبری!
***
لباس پلنگی بسیار زیبا و نو پوشیده بود. موتورش را تمیز کرده بود. گفتم: هادی جان کجا؟ می خوای بری عملیات!؟
یکی دیگه از بچه ها گفت: این لباس کماندویی رو از کجا آوردی؟ نکنه خبرایی هست و ما نمی دونیم!؟
خندید و گفت: امروز می خوان جلوی دانشگاه تجمع کنند. بچه های بسیج آماده باش هستند. ما هم باید از طریق بسیج کار کنیم. این وظیفه است.
گفتم: مگه نمی خوای بری سر کار. با این کارهایی که تو می کنی صاحبکار حتماً اخراجت می کنه.
لبخندی زد و گفت: کار رو برای وقتی می خوایم که تو کشور ما امنیت باشه و کسی در مقابل نظام قرار نگیره. بعد به من گفت: برو سریع حاضر شو که داره دیر می شه.
رفتیم به سمت میدان انقلاب. یک مقری بود که نیروهای بسیج در آن مستقر بودند. قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهیزات منتظر دستور باشیم.
در طی مسیر یکباره به مقابل درب دانشگاه رسیدیم. درست در همان موقع جسارت اغتشاشگران به رهبر معظم انقلاب آغاز شد.
هادی وقتی این صحنه را مشاهده کرد دیگر نتوانست تحمل کند! به من گفت: همین جا بمون... سریع پیاده شد و دوید به سمت درب اصلی دانشگاه.
من همینطور داد می زدم: هادی برگرد، تو تنهایی می خوای چیکار کنی؟ هادی ... هادی ...
اما انگار حرف های من را نمی شنید. چشمانش را اشک گرفته بود. به اعتقادات او جسارت می شد و نمی توانست تحمل کند.
همینطور که هادی به سمت درب دانشگاه می دوید یکباره آماج سنگ ها قرار گرفت.
من از دور او را نگاه می کردم. می دانستم که هادی بدن ورزیده ای دارد و از هیچ چیزی هم نمی ترسد. اما آنجا شرایط بسیار پیچیده بود.
همین که به درب دانشگاه نزدیک شد یک پاره آجر، محکم به صورت هادی و زیر چشم او اصابت کرد.
من دیدم که هادی یکدفعه سر جای خودش ایستاد. می خواست حرکت کند اما نتوانست! خواست برگردد اما روی زمین افتاد! دوباره بلند شد و دور خودش چرخید و باز روی زمین افتاد.
از شدت ضربه ای که به صورتش خورد، نمی توانست روی پا بایستد. سریع به سمت او دویدم. هر طور بود در زیر بارانی از سنگ و چوب هادی را به عقب آوردم.
خیلی درد می کشید، اما ناله نمی کرد. زخم بزرگی روی صورتش ایجاد شده و تمام صورت و لباسش غرق خون بود.
هادی آنچنان دردی داشت که با آن همه صبر، اما باز به خود می پیچید و در حال بی هوش شدن بود. سریع او را به بیمارستان منتقل کردیم.
چند روزی در یکی از بیمارستان های خصوصی تهران بستری بود. آنجا حرفی از فتنه و اتفاقی که برایش افتاده نزد.
آن ضربه آن قدر محکم بود که بخش هایی از صورت هادی، چندین روز بی حس بود. شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان شهادت، وقتی هادی لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان، چند روزی صورتش بسته بود. به خانه هم نرفت و در پایگاه بسیج می خوابید، تا خانواده نگران نشوند. اما هر روز تماس می گرفت تا آنها نگران سلامتی اش نباشند.
بعدها رفقا پیگیری کردند و گفتند: بیا هزینه درمان خودت را بگیر، اما هادی که همه هزینه ها را از خودش داده بود لبخندی زد و پیگیری نکرد.
حتی یکی از دوستان گفت: من پیگیری می کنم و به خاطر این ماجرا و بستری شدن هادی، برایش درصد جانبازی می گیرم.
هادی جواب او را هم با لبخندی بر لب داد!
هادی هیچ وقت از فعالیت های خودش در ایام فتنه حرفی نزد، اما همه دوستان می دانستند که او به تنهایی مانند یک اکیپ نظامی عمل می کرد.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص
#نکته👌🌹
💫امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
🍀 لَقَضَاءُ حَاجَة أخٍ لي فِي اللَّه ِأحَبُّ إلَيَّ مِنَ الاعتِكاف ِشَهْر...
یقینا #برآوردن_حاجت_یک_برادر_ایمانی، از یک ماه اعتکاف برایم دوست داشتنی تر است👌
📖 البدایة و النهایة، ج8، ص38.
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
گفتند ...
از تـ❤️ـو شعر بخوانم ...
تعجب است ...
توصیف کوه را ...
به غباری سپرده اند ...
سلام پدر مهـ❤️ـربانم ....
#سلام
#روزتونمهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
joze18.mp3
4.16M
💢✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
🍃هرروز یک جزء از قرآن مجید
مهمـــان کتاب خداییم👌
#استادمعتزآقایی
#تلاوتجزءهجدهم
#تحدیر
التماس دعا از همگی دوستان
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
💡قرآن راه زندگی
✅راهکارهای#زندگیموفق
در#جزءهجدهمقرآنکریم
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#مراحل_یادگیری_زبان
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت1⃣
🔰یادگیری زبان کلامی فرایندی پیچیده است. آن به کودک کمک میکند که نیازهای خود را بیان کند و میتواند بینشی مهم در مورد بقیه جهان ارائه دهد👌
⬅️3 ماهگی: نوزادان صدای والدین را تشخیص میدهند و صداهایی تولید میکنند که احساسات آنها را بیان میکند😍
⬅️4-6 ماهگی: آنها به تغییرات لحن پاسخ میدهند، صداها را با چشم دنبال میکنند و غانوغون میکنند☺️
⬅️7 ماهگی تا 1 سالگی: آنها کلمات ابتدایی را میفهمند، به درخواستهای ساده پاسخ میدهند و از دستان خود برای برقراری ارتباط استفاده میکنند. در اواخر این دوره، آنها ممکن است از چند کلمه استفاده کنند🤔
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#اختلالات (۱)🤔
⬅️برخی از علائم اختلال گفتار، زبان یا شنوایی در نوزادان و کودکان خردسال عبارتند از:
⬅️0-3 ماهگی: کودک ممکن است لبخند نزند و تعامل نداشته باشد😳
⬅️4-7 ماهگی: ممکن است غان و غون نکند😒
⬅️7-12 ماهگی:کودک بهندرت صدا درمیآورد و هیچ اشارهای ندارد😢
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀