#حرف_ژرف🎧🔊
➕مردم می گویند، ” آدم های خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید.”
اما باید اینگونه باشد، ” خوبی را در آدم ها پیدا کنید و بدی آن ها را نادیده بگیرید. ”
هیچکس کامل نیست.
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#پرسش_وپاسخ
#احکام
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️
✳️ احکام گناه
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
❓سوال
حکم خواندن و دیدن مسائل #زناشویی به قصد آموزش چیست؟
✅ پاسخ
در هر صورت خواندن مطالب #مستهجن و همچنین دیدن عکس و فیلمهاى مستهجن و حاوى منکرات، موجب تقویت هواهاى شیطانى نفس، تضعیف اراده و ایمان و زمینهساز ترتّب مفاسد و گناهان بوده و به هیچ وجه #جایز نیست.
▪️استفتاء از سایت مراجع عظام
#بانوی_خاص
#احکام_گناه
─═ई✨🎀🍃🌸🍃🎀✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#ادب_در_کودکان
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت1⃣
نهایت آرزوی هر پدر و مادری این است که فرزندان با ادبی داشته باشد😇
اما این آرزو خود به خود و بدون کوشش برآورده نمیشود 😉
و غالباً با پند و اندرز و امر و نهی هم نمیتوان فرزند را مودب و دلخواه تربیت کرد ❌
✔️بهترین راه برای رسیدن به این هدف تهیه الگو و سرمشق خوب برای کودکان است 👌
✔️بهترین الگو برای کودکان پدر و مادر می باشند 👌
پدر و مادر باید مودب باشد و به فرزندانشان درس عملی بدهند😘
#ادامه_دارد
#التماس_دعای_فرج
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی
مبحث انتخاب همسر وهمسر داری مون تموم شد از امروز انشاءالله مبحث فرزند پروری رو با هم جلو میریم تا انشاءالله فرزنداني با ادب و با ايمان تحويل جامعه بدیم
اگر همه این مباحث رو رعایت کنیم نه با همسر درگیری پیدا میکنیم
نه با فرزندانمون ☺️
نه در انتخاب همسر دچار اشتباه میشیم 😳
اگر هم انتخاب اشتباهی کردیم اصلا ناراحت نشید چون خدا خواسته شما رو رشد بده و با صبر و تحمل میتونید هم همسرتون رو اصلاح کنید هم باعث رشد خودتون میشه😊
بانوی خاص🌹
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری #خانواده_تربیت96 #تعریف_خانواده40 🌷بسم الله الرحمن الرحیم اعضای خ
#خانواده_تربیت97
#تربیت_فرزند1
"مقدمه"
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
بذارید با یه حدیث شروع کنم
و حتما همه ی شما ها این حدیث روو
حفظ هستید 👌👌
و خیلی جاها این حدیث رو دیدید
پیغمبر اکرم فداش بشم می فرماید که:
"ان الولد الصالح ریحانه من ریاحین الجنه"
همانا فرزند صالح گلی است از گل های بهشت👌👌
این حدیث روو داشته باشید تا یه داستان براتون بگم
ینی می خوام خاطرات دوران کودکی روو به یادتون بیارم
😊👌
بچه که بودم مادرم برایم جوجه می خرید؛
از اون جوجه های رنگی🐥🐥
اونم خیلی ارزون تر👌
وقتی جوجه ها روو نگا می کردم فکر نمی کردم
که بزرگ کردن این 🐥🐥 خیلی سخت باشه
✔️✔️
ولی بعد از مدتی فهمیدم که پرورش این جوجه ها
هم برای خودشون فوت و فن داره👌
تا خواستم قشنگ یاد بگیرم چندتاشون از بین رفتن
و بخاطر اینکه یاد بگیرم چجوری بزرگشون کنم
از این و اون سووال می کردم✔️✔️
یه روز با رفیقم که داشتم می رفتم بهم گفت
فلانی یه خبر خوش برات دارم🙂
منم گفتم چیه؟؟
گفتم یه کتابی پیدا کردم که توضیح داده چجوری جوجه ها روو بزرگ کنی
✅✅
منم چون که برام فقط فقط پرورش جوجه ها مهم بودن
اصلا به فکر قیمتش نبودم و ازش هم نپرسیدم که
کتاب چقدره؟؟؟
🌷🌷
بذارید یه چی در مورد جوجه هام بگم
شاید تعجب کنید شما👌👌
جوجه های من عاشق نمی شدن😏
✔️با رفیق ناباب نمی گشتند
✔️اونا علاقه ای به بازی های کامپیوتری نداشتند
✔️با دود و دم غریبه بودن
نکته ای که برام جالب بود این که
جوجه های من افسرده نمی شدند و
منم غصه ی بی خدایی شدن اونا رو نمی خوردم
✅✅
اتفاقا همه ی اونا پرورشگاهی بودن
ینی داخل دستگاه بدنیا اومده بودن
راستی پدر مادر خودشونو هم نمی شناختن
👌👌👌
و چه برسه که بخوان به پدر؛ مادرشان بی احترامی کنند
اصلا ادب در میان این جوجه ها معنایی نداشت
✔️✔️
جوجه های رنگی من اصلا حرف زدن بلد نبودن
تا چه برسه به حرف زشت❌
فقط یه کلمه بلد بودند و اون هم این بود
جیک و جیک؛ جیک و جیک؛ جیک و جیک
✔️✔️
ینی اگه گرسنه می شدن فقط میگفتن
جیک و جیک
اگه تشنه می شدن میگفتن جیک و جیک
کلا هر چی می خواستن با همین جیک جیک کردن
بهم میگفتن👌👌
تازه وقتی بزرگ می شدن
به فکر مدل دادن موهاشون نبودن👌
حالا چه برسه که انواع و اقسام لوازم آرایشی بخوان❌
بعدش جوجه های خوشگل من تلفن همراه نداشتند
تا اینکه بخوان به یکی پیامک بدهند
یا اینکه برن تلگرام و ....
🚫🚫
اصلا هیچ آدرس و آیدی بلد نبودن
فقط یه آدرس بلد بودن و اونم اینکه
زیرزمین خانه ی ما بود✔️✔️
یه جعبه ی چوبی میوه که گوشه اش یک کاسه ی
ملامین لب شکسته ی آب گذاشته بودم
✅✅
من فقط تنها نگران پرورش جسم جوجه هام بودم
و همین باعث شده بود که نگران بشم
😔😔
ولی الان که بزرگ شده ام بچه هایی دارم که
هم باید جسمشون رو پرورش دهم و روحشون روو
👌✔️👌✔️
ولی یه سووال
آیا دغدغه ی من به عنوان پدر یا مادر به اندازه ی نگرانی
اون جوجه های دوران کودکی ام هست؟
✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️
وصلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✔️👌🌷
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#کلید_های_تربیت_و_رفتار_همسرداری🔑🔑
❌هرگز درباره گذشته همسرتون پرسوجو نکنید...🤔
👈 زیرا اگه در گذشته او چیزی پیدا کردید بههم میریزید و نسبت به او سرد میشوید ...
👈 و اگه در گذشته او چیزی پیدا نکردید حس بیاعتمادی رو به همسرتون منتقل میکنید...
👌 پس در هر دو صورت کمکی به خوشبختی خودتون نکردید.
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
👇👇👇
بانوی خاص🌹
✨ #مــن_بــا_تــو ✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت ســے و هــفــتـم (بــخــش اول) مادرم پوفے ڪرد و
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے و هــفــتـم
(بــخــش دوم)
با مادرم از خونہ خارج شدیم،دڪمہ آیفون رو فشردم!
بدون اینڪہ بپرسن در باز شد!
وارد حیاط شدیم،خالہ فاطمہ بـے حال سلامے ڪرد و رفت سمت امین ڪہ گوشہ حیاط نشستہ بود!
ڪنارش زانو زد:امین جان پاشو الان آژانس میرسہ!
امین چیزے نگفت،چشم هاش رو بستہ بود!
مادرم با ناراحتے رفت بہ سمتشون و گفت:چے شدہ فاطمہ؟
خالہ فاطمہ با بغض زل زد بہ بہ مادرم و گفت:هیچے نمیخورہ نمیتونہ سر پا وایسہ!ببین با خودش چے ڪار ڪردہ؟
و بہ دست امین ڪہ خونے بود اشارہ ڪرد!
مادرم با نگرانے نگاهے بہ من ڪرد و گفت:برو پیش عاطفہ!
همونطور ڪہ زل زدہ بودم بہ امین رفتم بہ سمت خونہ ڪہ امین چشم هاش رو باز ڪرد و چشم تو چشم شدیم!
سریع نگاهم رو ازش گرفتم،چشم هاش ناراحتم مے ڪرد،پر بود از غم و خشم!
قبل از اینڪہ وارد خونہ بشم عاطفہ اومد داخل حیاط،هستے ساڪت تو بغلش بود!
خالہ فاطمہ با عصبانیت بہ عاطفہ نگاہ ڪرد و گفت:ڪے گفت بیاے اینجا؟باز اومدے سر بہ سرش بذارے؟
عاطفہ چیزے نگفت،خیرہ شدہ بودم بہ هستے،خیلے تپل شدہ بود،سرهمے سفید رنگش بهش تنگ بود!
با ولع دستش رو میخورد!
مادرم با لبخند بہ هستے نگاہ ڪرد و گفت:اے جانم،عاطفہ گشنشہ!
عاطفہ سر هستے رو بوسید و گفت:آب جوش نیومدہ!
امین از روے زمین بلند شد،رفت بہ سمت عاطفہ،با لبخند زل زد بہ هستے،هستے دستش رو از دهنش درآورد و دست هاش رو بہ سمت امین گرفت،با خندہ از خودش صدا در مے آورد،لبخند امین عمیق تر شد،با دست سالمش هستے رو بغل ڪرد و پیشونیش رو بوسید با صداے بمش گفت:جانم بابایـے!
هستے رو بہ سمت خالہ فاطمہ گرفت و گفت:میرم آمادہ شم!
خالہ فاطمہ با خوش حالــے گفت:برو قربونت بشم.
صداے زنگ در اومد و پشت سرش صداے بوق ماشین!
عاطفہ همین طور کہ بہ سمت در مے رفت گفت: حتما آژانسہ!
خالہ فاطمہ رو به من گفت:هانیہ جان مراقب هستے،هستے؟
هستے رو ازش گرفتم و گفتم :حتما!
وارد خونه شدم، همینطور که راه مے رفتم هستے رو تکون میدادم،ساکت زل زده بود بہ صورتم!
با لبخند نگاش کردم :چیہ خانم خانما!
لبخند کم رنگے زد.
دستش رو بوسیدم:دوست دارے باهات حرف بزنم؟سنگ صبور خوبـے هستے؟
با خنده جیغ کشید!
گونہ ش رو بوسیدم.
-خب بابا فهمیدم راز دارے،چرا داد مےکشے؟
سرم رو بلند کردم ،امین زل زده بود بهم!همونطور کہ ازپلہ ها پایین مے اومدگفت چقدر بزرگ شدے!
نفسے کشیدم وزل زدم به صورت هستے.
رسید،به چند قدمیم!
-اونقدر بزرگ شدے کہ مامان شدن بهت میاد!
با تعجب سرم رو بلند کردم،زل زدم بہ یقہ پیرهنش!
حرفاے جالبـے نمے زنید!
چیزے نگفت و رفت بیرون!
نفسم رو با حرص دادم بیرون،چراها داشت بیشتر مے شد!
هستے مشغول بازے با گوشہ شالم بود.
صورتم رو چسبوندم بہ صورتش:نکنہ چون تکہ اے از وجود امینےدوستت دارم؟!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے و هــشــتـم
(بــخــش اول)
مادرم همونطور ڪہ گل ها رو انتخاب مے ڪرد گفت:از رفتار بابات دلگیر نشو،حق دارہ!
گل ها رو گذاشت روے میز فروشندہ.
فروشندہ مشغول دستہ ڪردن گل ها شد.
پدرم از وقتے ڪہ مادرم ماجرا رو براش تعریف ڪردہ بود،باهام سرسنگین شدہ بود،لبخند ڪم رنگے زدم:من ڪہ چیزے نگفتم!
فروشندہ گل ها رو بہ سمتم گرفت،از گل فروشے اومدیم بیرون،همونطور ڪہ بہ سمت تاڪسے میرفتیم مادرم پرسید:مطمئنے ڪار اون پسرہ نبودہ؟
در تاڪسے رو باز ڪردم.
_بلہ مامان جانم چندبار ڪہ گفتم!
سوار تاڪسے شدیم،از امین دور بودم،شرایط روحے خوبے نداشت و همین باعث مے شد روے رفتارهاش ڪنترل نداشتہ باشہ!
دلم نمیخواست ماجراے سہ چهار سال پیش تڪرار بشہ این بار قوے تر بودم،عقلم رو بہ دلم نمے باختم!
دہ دقیقہ بعد رسیدیم جلوے بیمارستان،از تاڪسے پیادہ شدیم،پلاستیڪ آبمیوہ و ڪمپوت دست مادرم بود و دستہ گل دست من!
بہ سمت پذیرش رفتیم،دستہ گل رو دادم دست چپم و دست راستم رو گذاشتم روے میز،پرستار مشغول نوشتن چیزے بود با صداے آروم گفتم:سلام خستہ نباشید!
سرش رو بلند ڪرد:سلام ممنون جانم!
_اتاق آقاے امیرحسین سهیلے ڪجاست؟
با لبخند برگہ اے برداشت و گفت:ماشالا چقدر ملاقاتے دارن!
بہ سمت راست اشارہ ڪرد و ادامہ داد:انتهاے راهرو اتاق صد و دہ!
تشڪر ڪردم،راہ افتادیم بہ سمت جایے ڪہ اشارہ ڪردہ بود!
چشمم خورد بہ اتاق مورد نظر،اتاق صد و دہ!
انگشت اشارہ م رو گرفتم بہ سمت اتاق و گفتم:مامان اونجاس!
جلوے در ایستادیم،خواستم در بزنم ڪہ در باز شد و حنانہ اومد بیرون!
با دقت زل زد بهم،انگار شناخت،لبخند پررنگے زد و با شوق گفت:پارسال دوست،امسال آشنا!
لبخندے زدم و دستم رو بہ سمتش دراز ڪردم:سلام خانم،یادت موندہ؟
دستم رو گرم فشرد و جواب داد:تو فڪر ڪن یادم رفتہ باشہ!
بہ مادرم اشارہ ڪردم و گفتم:مادرم!
حنانہ سریع دستش رو گرفت سمت مادرم و گفت:سلام خوشوقتم!
مادرم با لبخند دستش رو گرفت.
_مامان ایشونم خواهر آقاے سهیلے هستن!
حنانہ بہ داخل اشارہ ڪرد و گفت:بفرمایید مریض مورد نظر اینجاست!
وارد اتاق شدیم،سهیلے روے تخت دراز ڪشیدہ بود،پاش رو گچ گرفتہ بودن،آستین پیرهن آبے بیمارستان رو تا روے آرنج بالا زدہ بود،ساعدش رو گذاشتہ بود روے چشم ها و پیشونیش،فقط ریش هاے مرتب قهوہ ایش و لب و بینیش مشخص بود!
حنانہ رفت بہ سمتش و آروم گفت:داداشے؟
حرڪتے نڪرد،مادرم سریع گفت:بیدارش نڪن دخترم!
حنانہ دهنش رو جمع ڪرد و گفت:خالہ آخہ نمیدونید ڪہ همش میخوابہ یڪم بیدارے براش بد نیست!
مادرم نشست روے تخت خالے ڪنار تخت سهیلے،آروم گفت:خیالت راحت ما اومدیم دیدن ایشون،تا بیدار نشن نمیریم!
بہ تَبعيت از مادرم،ڪنارش روے تخت نشستم،مادرم پلاستیڪ رو بہ سمت حنانہ گرفت و گفت:عزیزم اینا رو بذار تو یخچال خنڪ بشن!
حنانہ همونطور ڪہ پلاستیڪ رو از مادرم مے گرفت گفت:چرا زحمت ڪشیدید؟
پلاستیڪ رو گذاشت توے یخچال ڪوچیڪ گوشہ اتاق!
خواست چیزے بگہ ڪہ صداے باز شدن دراومد،برگشتیم بہ سمت در!
پسر لاغر اندام و قد بلندے وارد شد،انگار سهیلے هیفدہ هیجدہ سالہ شدہ بود و ریش نداشت!
با دیدن ما سرش رو انداخت پایین و آروم سلام ڪرد!
جوابش رو دادیم،آروم اومد بہ سمت حنانہ و گفت:اومدم پیش داداش بمونم،ڪارے داشتے جلوے درم!
سر بہ زیر خداحافظے ڪرد و از اتاق خارج شد!
حنانہ سرش رو تڪون داد و گفت:باورتون میشہ این خجالتے قُل من باشہ؟
با تعجب نگاهش ڪردم و گفتم:واقعا دوقلویید؟
سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد:آرہ ولے خب وجہ تشابهے بین مون نیست!
انگشت اشارہ و شصتش رو چسبوند بهم و ادامہ داد:بگو سر سوزن من و این بشر شبیہ باشیم!
مادرم گفت:خب همجنس نیستید،دختر و پسر خیلے باهم فرق دارن!
با ذوق گفتم:خیلے باهم ڪل ڪل میڪنید نہ؟
حنانہ نوچے ڪرد:اصلا و ابدا!الان چطور بود خونہ ام اینطورہ!
ابروهام رو دادم بالا:وا مگہ میشہ؟
حنانہ تڪیہ ش رو داد بہ تخت سهیلی:غرور ڪاذب و این حرفا ڪہ شنیدے؟ برادر من خجالت ڪاذب دارہ!
بے اختیار گفتم:اصلا باورم نمیشہ!آخہ آقاے سهیلے اینطورے نیستن!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
▪️▫️▪️▫️▪️
🖤🥀سلام بر شاهد عاشورا
🖤🥀سلام بر امام محمد باقر_ع
غـــــروب قافله
یادت نمی رفت..
صدای هلهــــله
یادت نمــی رفت..
گلو و قلب وچشمت
سوخت عمـــری..
سه تیرحــــرمله
یادت نمی رفت..
🖤🥀شهادت 🖤شاهد_عاشورا
🖤🥀امام_محمد_باقر_ع تسلیت باد
▪️▫️▪️▫️▪️
@Banoye_khaass
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
باغ ما پر گل و زیباست ولی غم دارد
همه گویند که این باغ گلی کم دارد
بوستانی که در آن نرگس زهرایی نیست
چو خزانی است که گویی غم عالم دارد
روزتون مهدوی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#اعتراف_نوجوان
🔸🔹هنگامی که نوجوان به اشتباه خود اعتراف می کند از او بخواهید، بگوید چه عواملی موجب شده تا او دچار این اشتباه شود؟
چگونه می تواند این اشتباه خود را جبران کند؟ چگونه می تواند جلوی چنین اشتباهات را در آینده بگیرد؟
✅ در واقع با طرح چنین سئوالهای می خواهید فرصت لازم، برای رشد تفکر حل مسئله و انتقادی در نوجوان را بوجود آورید. تا موفقیت های او را در آینده افزایش دهید. خود اصلاحی برای یادگیری و رشد نوجوان بسیار مهم است.
🔅خوداصلاحی یک فرایند تدریجی است. زیرا زندگی گذر از مرحله آزمون و خطاست و همه اشتباه می کنند.🔅
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#پرسش_وپاسخ
#احکام
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️
✳️ احکام نگهداری سگ و گربه
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
❓آیا نگهداری حیواناتی مثل سگ 🐶و گربه🐱 در منزل اشکال دارد؟
✅ پاسخ:
📝اول اینکه سگ با گربه تفاوتهای زیادی دارد.
سگ نجسالعین است؛ یعنی خود حیوان نجس است؛ اما گربه نجس نیست.
نیمخوردهی سگ نجس و حرام است، نیمخوردهی گربه اینگونه نیست.
و اینکه سگ سروصدا دارد و به همسایهها آزار میرساند.
این مسئله بهخصوص در مجتمعهای مسکونی که مردم میخواهند طهارت شرعی را رعایت کنند و مسیرها و امکانات مشترکی وجود دارد و ترددها هم زیاد است، درصورتیکه نگهداری حیوانات موجب شود اشخاص نتوانند اعمال عبادیشان را درست انجام دهند و بههرحال به همسایگان آزار برسد یا مثلاً تماس حیوان با بعضی از غذاها، موجب بیماری شود جایز نیست.
✅اما بهطورکلی اگر کسی کارگاه یا کارخانه یا باغی دارد، یا گلهای دارد که برای حفاظت از آنها احتیاج به سگ دارد، یا برای اغراض دیگری که عقلایی باشد، نگهداری از سگ اشکالی ندارد.
یا مثلاً اینکه گربهای را برای سرگرمی در منزل نگهداری میکنند، این را نمیگوییم حرام است؛
اما دربارهی نگهداری از سگ در خانه 👈🏽💥روایت داریم که در خانهای که سگ نگهداری میشود ملائکه حضور پیدا نمیکنند.😣
مطابق با فتاوای رهبرانقلاب
#بانوی_خاص
#احکام_نگهداری_سگ
#احکام_نگهداری_گربه
─═ई✨🎀🍃🌸🍃🎀✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
🔴 ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
✍ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ مےگذاری، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ مےپرسی، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ نمےروی، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ مےپرﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ مےکنی، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ مےشوی، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ نمےکنی، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ.
👈🏻ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ مالکیت!
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#مهارت_ارتباطی_همسران
خانم و آقای عزیز👇
وقتی همسرتان ناراحت است، این شما نیستید که باید حرف بزنید و نصیحت و نظریه صادر کنید.
شما در حقیقت باید سکوت کنید، دستش را بگیرید، بغلش کنید و به چشم هایش نگاه کنید! برایش چای بریزید!
فرصت بدید او صحبت کند و شما فقط گوش کنید.
─═ई✨🎀🍃🌸🍃🎀✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀