بانوی خاص🌹
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری #خانواده_تربیت91 #تعریف_خانواده36 🌷بسم الله الرحمن الرحیم دیروز ع
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری
#خانواده_تربیت92
#تعریف_خانواده37
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ی قبل گفتیم که اگه زن و مرد
تو زندگی همدیگه روو ناراحت کنند❌
روزیشووون کم میشه✔️
بعضی ها سووال کردن آیا این فقط برای زن و شوهر هست؟؟
نه بزرگواران؛
تو روابط اجباری؛ اگه کسی دستوور خدا رو
گوش نکنه؛ حرکات و رفتارش بر کائنات تاثیر میذاره
✅✅
در روایت هستش که اگه می خوای
مثلا عمرت طولانی بشه؛ یا روزیت زیاد بشه
صله ی رحم برقرار کنید ولو اینکه به یک سلام باشه
🤝
حالا می خواد با والدین باشه
با فک و فامیل ها باشه؛ یا هر فردی که
جزء روابط اجباری محسوب میشه
✔️✔️
آیه ای که ابتدای بحث خدمتتون عرض کردیم
سه تا ویژگی خانواده روو خداوند متعال
مطرح کرده👌👌
خداوند تبارک و تعالی از این سه تا ویژگی
خانواده رو تعریف کرد👌
و ما از دل این تعریف؛ توصیه ها روو بیرون کشیدیم
😊
"من انفسکم ازواجا"
از جنس خوودتون براتون زوووج قرار داد
تا چی بشه؟؟؟؟
"لتسکنوا...."
تا اینکه به آرامش برسید👌👌
هدف اول 👈 آرامش هستش
پس تکلیف چی میشه؟؟
تکلیف این میشه که👈 برای هم آرامش ایجاد کنیم😍
توقع چی میشه؟؟؟
اینکه آرامش ایجاد کنیم👌👌
ینی زن و شوهر همه ی همّ و غمّ شون باید
ایجاد آرامش باشه👌👌
اگه هدف غیر از آرامش باشه
اون زندگی خیلی درد آور هستش و شاید گاها هم
مورد تحمل نباشه❌
مثلا پدر از بیرون میخواد بیاد خونه
یهووویی وارد خونه نشه❌
قبل اومدن کفش هاشووو رو زمین بکوبه
تا دیگران متوجه بشن👌
بله درسته پدر خونه هستی
شاید اعضای خونه نمیخوان که تو این وضعیت
اونا روو ببینی✔️
چرا این رفتار تووو روایت اومده؟؟
چون که با این رفتار بهشون آرامش میدی
✅✅
ولی متاسفانه خیلی از ماها رعایت نمیکنیم
و این آرامش روو به همسرمون نمیدیم
به خانواده تزریق نمیکنیم
❌✔️
لذا رفقا
تا جایی که توان دارید؛ آرامش هم روو حفظ کنید
حالا روزای دیگه باز چندتا مورد عرض میکنیم
ان شاءالله👌👌
✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️
وصلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌✔️🌷
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
هدایت شده از بانوی خاص🌹
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
👇👇👇
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے و دوم
بهار پاڪت آبمیوہ رو بہ سمتم گرفت و گفت:دیروز ڪلاس نیومدے نگرانت شدما!
آبمیوہ رو از دستش گرفتم،همونطور ڪہ نے رو وارد پاڪت مے ڪردم گفتم:حالم زیاد بد نبود اما طورے هم نبود ڪہ بتونم سرڪلاس بشینم خدا سهیلے رو خیر....
حرفم نصفہ موند،با دیدن صحنہ رو بہ روم دهنم باز موند،بهار از من بدتر! سہ تا طلبہ ڪنار سهیلے ایستادہ بودن و باهاش دعوا مے ڪردن! یڪے شون انگشت اشارہ ش رو بہ سمت سهیلے گرفت خواست چیزے بگہ ڪہ چشمش افتاد بہ من!
با دیدن من پوزخند زد و گفت:یار تشریف آوردن!
سهیلے سرش رو بہ سمت من برگردوند،برگشت سمت طلبہ!
با ڪلافگے گفت:بر فرض بگیم درستہ بہ چہ حقے تو جمع آبرو میبرے؟حدیث بیارم؟
طلبہ با عصبانیت یقہ پیرهن سهیلے رو گرفت و گفت:دارے آبروے این لباس رو میبرے!
با گفتن این حرف یقہ سهیلے رو ڪشید بہ سمت خودش!
یقہ پیرهنش پارہ شد!
باید بہ سهیلے ڪمڪ مے ڪردم!
محڪم و با اخم گفتم:آقاے سهیلے مشڪلے پیش اومدہ؟
بہ سمت دانشگاہ اشارہ ڪردم و ادامہ دادم:خبرشون ڪنم؟
دست چپش رو بہ سمتم گرفت،یعنے صبر ڪن!
یقہ پیرهنش رو گرفت،صورتش سرخ شدہ بود،نفس عمیقے ڪشید و زل زد تو چشم هاے طلبہ،بہ من اشارہ ڪرد و گفت:زنمہ!
چشم هام داشت از حدقہ مے زد بیرون!بهار با دهن باز نگاهم ڪرد!
طلبہ با تعجب نگاهش ڪرد،چندبار دهنش رو باز ڪرد ڪہ چیزے بگہ اما نتونست،سرش رو انداخت پایین!
سهیلے ادامہ داد:یہ لحظہ بہ این فڪر ڪردے؟!
با پشت دستش ضربہ آرومے بہ شونہ پسر زد و گفت:من این لباسو پوشیدم بدتر از این نشونش ندن! اینے ڪہ تن منہ عبا و عمامہ نیست چشمات چے مے بینن؟!
با حرص نفسش رو داد بیرون،سرش رو بہ سمت من برگردوند،چشم هاش زمین رو نگاہ مے ڪرد!
_عظیمے دارہ مشڪل ساز میشہ!
با دست بہ سہ تا طلبہ رو بہ روش اشارہ ڪرد و گفت:مے بینید ڪہ!
بند ڪیفش رو محڪم روے شونہ ش گرفت و فشار داد!
نگاهے بہ دوست هاش انداخت و راہ افتاد بہ سمت خیابون!
چیزهایے ڪہ مے دیدم برام گنگ بود اما با اومدن اسم بنیامین همہ چیز رو حدس زدم،بہ خودم اومدم و دوییدم سمت سهیلے!
نفس نفس زنون صداش زدم:آقاے سهیلے!
ایستاد،اما برنگشت سمتم،با قدم هاے بلند خودم رو،رسوندم بهش!
_نمیدونم چہ اتفاقے افتادہ ولے مطمئنم بنیامین عظیمے ڪارے ڪردہ،من واقعا عذر میخوام نمیدونم چے بگم!
زل زد بہ ڪفش هام،چهرہ ش گرفتہ و عصبانے بود!
_مهم نیست!میدونم باهاش چے ڪار ڪنم تا یاد بگیرہ با آبروے دونفر بازے نڪنہ!
با شرم ادامہ داد:اون حرفم زدم بہ دوست هام یہ درسے دادہ باشم!
دستے بہ ریشش ڪشید.
_همون ڪہ گفتم زنمہ!
با گفتن این حرف رفت،شونہ م رو انداختم بالا،مهم نبود!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے و ســوم
روسرے نیلے رنگے برداشتم،بہ سبڪ لبنانے سر ڪردم،مادرم وارد اتاق شد با حرص گفت:بدو دیگہ!
از تو آینہ نگاهش ڪردم و گفتم:حرص نخور پیر میشیا!
فڪرم درگیر بود،درگیر آبروریزے بنیامین!
بنیامین باعث شدہ بود طلبہ ها از سهیلے فاصلہ بگیرن و هردفعہ ڪہ مے بیننش بد نگاهش ڪنن!
پخش شدہ بود سهیلے با من ارتباط دارہ،عڪسے هم ڪہ بنیامین تو راهروے خلوت گرفتہ بود با اینڪہ بے ربط و مسخرہ بود ڪامل ڪنندہ بساط جماعت خالہ زنڪ و بـے فڪر بود!
اما سهیلے ساڪت بود،چیزے درمورد ماجراے من و بنیامین نگفت!
دستے نشست روے شونہ م،از فڪر اومدم بیرون.
_هانیہ خوبے؟
میدونستم منظورش چیہ!
فڪر مے ڪرد چون براے دیدن دختر امین و مریم میریم ناراحتم!
همونطور ڪہ بہ سمت تخت خواب مے رفتم گفتم:براے اون چیزے ڪہ فڪر مے ڪنے ناراحت نیستم!
چادرم رو از روے تخت برداشتم و سر ڪردم.
_بریم؟
با شڪ نگاهم ڪرد و گفت:بیا!
عروسڪے ڪہ براے دختر امین خریدہ بودم،از روے میزم برداشتم با لبخند نگاهش ڪردم،این ڪادو میتونست تموم ڪنندہ تمام احساس من بہ گذشتہ باشہ!
همراہ مادرم از خونہ خارج شدیم،پیادہ بہ سمت خونہ امین راہ افتادیم،فاصلہ زیادے نبود،پنج دقیقہ بعد رسیدیم،مادرم زنگ رو فشرد،صداے عاطفہ پیچید:ڪیہ؟
_ماییم!
در باز شد،از پلہ ها بالا رفتیم و رسیدیم طبقہ سوم،مادرم چند تقہ بہ در زد،چند لحظہ بعد امین در رو باز ڪرد،سرم رو انداختم پایین،هانیہ باید امتحانت رو پس بدے،رها شو دختر! با لبخند سرم رو بلند ڪردم و بہ امین گفتم:سلام قدم نو رسیدہ مبارڪ!
بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ جواب داد:سلام،ممنون بفرمایید داخل!
پشت سر مادرم وارد شدم،خالہ فاطمہ و مادر مریم بہ استقبالمون اومدن،راهنمایے مون ڪردن بہ اتاق مریم و امین!
وارد اتاق شدیم،مریم خواب آلود روے تخت نشستہ بود،با دیدن ما لبخند زد و گفت:خوش اومدید!
عاطفہ ڪنارش نشستہ بود و موجود ڪوچولویے رو بغل ڪردہ بود!
ضربان قلبم بالا رفت!
رفتم بہ سمت مریم،مردد شدم براے روبوسے!
بـے توجہ بہ حس هاے مختلفے ڪہ داشتم مریم رو بوسیدم و تبریڪ گفتم!
با مادرم ڪنار تخت نشستیم،امین با بشقاب و ڪارد وارد اتاق شد،بشقاب و ڪارد رو گذاشت جلومون و دوبارہ رفت بیرون،با ظرف میوہ برگشت،خم شد براے تعارف میوہ،سیبے برداشتم و زیر لب تشڪر ڪردم!
عاطفہ ڪنارم نشست و گفت:خالہ هین هین ببین دخترمونو!
نوزاد رو از عاطفہ گرفتم و گفتم:اسمش چیہ؟
عاطفہ با ذوق نگاهم ڪرد و گفت:هستیِ عمہ!
گونہ هستے رو نوازش ڪردم،آروم دم گوشش گفتم:مهم نیست میتونستے دخترم باشے!
با مِهر هستے پیوند من براے همیشہ با گذشتہ قطع شد!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
🌙💥🌙💥🌙💥🌙💥🌙💥🌙
#ايده
#شب_بخیر
#عاشقانه_برای_همسرم
شب بخیر
شب باید تو چهاردیواری
بغلت قفل و زنجیرم کنی ...
شبت بخیر دلبرنازم
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#امروز_زندگی_کن
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سلام
آغازین لحظات روز، پر از خیر و برکت
بیدار می شوم و نفس می کشم با یاد و نام خداوند مهربان
بعد از شکر نعمت ها و قدردانی از داشته های شخصی خویش، امروز با مسیری روشن به سوی مقصد و هدف خویش با تمام تلاش قدم برمیدارم.
روزتون سرشار از امید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#مهارت_ارتباطی_همسران
دشمن زندگی زناشویی👇
سکوت
تلویزیون
بی توجهی
نبود برنامە
حسادت مفرط
ساعت کاری اضافە
عدم رسیدگی بە وضع ظاهری
نگاە منفی بە خانوادە همسر
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#بهبود_تربیت_فرزند
مشکلات والدین باعث لجبازی کودکان میشود👇
مادر افسردهای که حوصله روبهروشدن با خودمحوریهای فرزندش را ندارد، این بیحوصلگی را به او نشان میدهد و با واکنشهایش یا کودک را به لاک افسردگی فرو میبرد یا باعث تشدید لجبازیها و طولانیشدن دوره خودمحوریاش میشود.
از طرف دیگر، مادرِ وسواسی که وقتی پای کودکش از خط قرمزها عبور میکند، واکنش شدید نشان میدهد؛ فرزندی وسواسی یا کودکی که به لجبازیکردن عادت میکند را پرورش میدهد. در واقع میتوان گفت مادرانی که دچار اختلالات روانی مختلف هستند، فرزندشان را به آن اختلال دچار میکنند یا باعث تشدید خودمحوری او میشوند.
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#خانمها_بخوانند
لطفا این متن رو هر روز مرور کنید😊👇
‼️به خاطر فرزندت سر همسرت فرياد نكش
به خاطرِ کودکت,صدایت را در خانه بالا نَبَر, مردانگیِ همسرت پیشِ چشمانِ فرزند حفظ شود,در خلوت موضوع را حتما با او حل کن
فرزندت پرخاشگر نمی شود
برای ِهمسرت که خسته از کار برگشته, نوشیدنی تهیه کن. وقتی آمد با تشکر و خسته نباشید استقبالی گرم داشته باش
فرزندت سپاسگزاری را یاد می گیرد
برای بداخلاقی هایِ همسرت, مهربانی هدیه بخر
کودکت گذشت را می اموزد...
دنیا را تا بوده,زنان گرم نگه داشته اند
جهانِ امروزِمان سرد است.بانو کمک کن...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
بانوی خاص🌹
#مهارت_های_تربیت_فرزند #آزادی_در_کودکان قسمت4⃣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ✅ادامه روش سوم پد
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#روند_رشد_و_آزادی_در_کودک
✔️(ازتولدتا۲۱سالگی ازنظراسلام(استادتراشیون)
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت1⃣
از دیدگاه دین کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است😇
و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله [سیادت کودک] از این مرحله تربیتی کودک است😘
۷ سال دوم تعلیم پذیری اطاعت و فرمانبرداری است🤫
۷ سال سوم سن نظرخواهی و مشورت می باشد🤓
#ادامه_دارد
#التماس_دعای_فرج
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#روند_رشد_و_آزادی_در_کودک
(ازتولدتا۲۱سالگی ازنظراسلام(استادتراشیون)
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت2⃣
✅دوره اول تربیت :از تولد تا هفت سالگی( دوران سیادت)
✔️این دوره که سن خوشی و بازی کودک است از زمان تولد شروع می شود.👼
فرزند در اوایل کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد به طور کامل با آن در ارتباط نیست🤔
و نمیتواند کارهای شخصی خود را انجام دهد به همین جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر میشود 😉
کودک در این دوران از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است فوق العاده به دنبال تنوع و آزادی خواهی است🤗
اهمیت تربیت در سن سیادت به این علت است که شخصیت فرد در ۵ سال اول زندگی شکل میگیرد👌
آزادی کودک در ۷ سال اول زندگی به معنی رها کردن او ،دادن اجازه انجام اعمال مخاطرهآمیز 😱
یا خلاف ادب وبی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نیست❌
بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است به او سپرد😥
باید با سازماندهی اموری که میتواند انجام دهد ازادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت🧐😘
#ادامه_دارد
#التماس_دعای_فرج
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#پرسش_وپاسخ
#احکام
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️
✳️ احکام غسل
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✅ سؤال
اگر کسی پس از غسل ، بفهمد جایى از بدن را نشسته یا مانعى مانند لاک، ریمل و مانند آن در بدنش بوده ، تکلیفش چیست؟
✅پاسخ
اگر از طرف چپ بدن باشد، شستن همان مقدار کافى است
و اگر از سمت راست باشد باید بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید
و اگر از سر و گردن باشد، باید بعد از شستن آن، دوباره طرف راست و چپ را بشوید.
#بانوی_خاص
#احکام_غسل
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
بانوی خاص🌹
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری #خانواده_تربیت92 #تعریف_خانواده37 🌷بسم الله الرحمن الرحیم جلسه ی
#سلسله_جلسات_مهارتهای_همسرداری
#خانواده_تربیت93
#تعریف_خانواده38
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
روزاي قبل عرض کردیم که اولین نکته در
خانواده👈 حفظ آرامش هست
✔️✔️
بعضی وقت ها میبینیم که آقا از بیرون میاد
بعد خانم سریع میاد جلوو و شروع میکنه
به حرف زدن👌
آقا هم خسته هستش؛ آرامشش روو بهم میزنه
❌❌
یا شروع می کنند به سوال کردن که
مثلا وسیله هایی روو که قرار بود بخری روو خریدی؟؟
✔️
این خانم میشه بازپرس👩✈️
و از اینور سووال کن؛ از اوونور سوال کن
خواهر بزرگوار!! یکم امون بده بذار
شوهرت استراحت کنه👌👌
بعد ازش بپرس؛
والا اگه بخوای اینجووری برخورد کنی؛
👈 آرامش همسرتوو بهم میزنی
✔️✔️
بعد این آقا هر وقت که بخواد بیاد خونه
این افکار میاد سراغش😇
که الان یه پلیس منتظر بازپرسی هستش
✔️❌
چقدر خوبه که خواهران بزرگوار!!
وقتی که شووهرشون وارد خونه میشه
با آرامش برخورد کنند😊
حالا چجوری برخورد کنیم رو هم عرض میکنیم خدمتتون
ببینید توو روایت اومده که👈 اولین چیز در خانواده
حفظ "آرامش" هست
✔️✔️
هم حفظ آرامش خودمون و هم حفظ آرامش همسرمون
ببینید وقتی که وارد خونه ی همسر شدی
دیگه مال خوودت نیستی👌👌
گاهی وقت ها میبینی که شوهر یا همسر
کارایی روو میکنه که آرامش طرف مقابل روو بهم بزنه
✔️❌✔️
ولی شما گووش نکنید
آرامش خونه روو حفظ کنید👌
آرامش خودتونو حفظ کنید✔️
ببینید بعضی وقت ها میبینیم
که آرامش روو هم حفظ نمیکنند که هیچ❌
بلکه بهم رحم هم نمی کنند😏
ببینید رفقا
افراد یه خانواده باید نسبت بهم رحم داشته باشند
آقا عیب همسرت رووو داری میبینی👌
ولی پس رحمت کجا رفته؟؟؟
خانم شما هم عیب همسرت روو میبینی
پس رحمت کجا رفته؟؟؟
مگه شما اومدید زیر یه سقف که برید عیبای هم روو
به دیگران بازگووو کنید؟؟؟
❌❌
میدونی چرا بچه ات به حرفت گوش نمیکنه؟؟
چون شما خانم بزرگوار؛ نسبت به شووهرت رحم نداری
✔️✔️
چون شما آقای بزرگوار؛
نسبت به همسرت رحم نداری👌
بچه ات از خونه فراری میشه
✅✅
حالا نمی خوام بگم که بعضی ها نسبت
به فرزندانشون هم رحم ندارند❌
و باهاشون دعوا می کنند
🚫💯
بعد توقع دارند که بچه هاشون به حرفشون
گوش کنند🚫
لذا رفقا
اگه عامل به قرآن باشیم هم
👈"آرامش" پیدا میکنیم
هم👈"مودت" و هم "رحم" نسبت به
اعضای خانواده داریم
✅✅
🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷✔️🌷
وصلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✔️🌷👌
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
هدایت شده از بانوی خاص🌹
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass
👇👇👇
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے و چــهــارم
آقاے رسولے رییس دانشگاہ دستے بہ صورتش ڪشید و گفت:ڪہ اینطور!
دست هاش رو،روے میز بهم گرہ زد و ادامہ داد:بنیامین عظیمے پروندہ جالبے ندارہ!فڪرڪنم با این چیزایے هم ڪہ گفتے وقتش شدہ اخراج بشہ!
از روے صندلے بلند شدم،ڪیفم رو انداختم روے دوشم.
هرطور صلاح میدونید،دلم نمیخواد آقاے سهیلے بے گناہ این وسط بسوزن!
آقاے رسولے لبخندے زد و گفت:این وصلہ ها بہ امیرحسین نمے چسبہ!خوب میشناسمش!
سرم رو تڪون دادم و گفتم:میتونم برم؟
با دست بہ در اشارہ ڪرد و گفت:آرہ دخترم ممنون ڪہ اطلاع دادے!
با گفتن خدانگهدار از اتاق خارج شدم،سهیلے رو از دور دیدم ڪہ بہ این سمت مے اومد،آروم بہ سمتش رفتم،چند قدم باهام فاصلہ داشت،با صداے آروم گفتم سلام! زیر لب جواب داد خواست بہ راهش ادامہ بدہ ڪہ گفتم:میخواستم باهاتون صحبت ڪنم!
با فاصلہ رو بہ روم ایستاد،دست بہ سینہ جدے،نگاهش رو دوخت پشت سرم!
پیرهن ڪرم رنگ یقہ آخوندے با شلوار ڪتان مشڪے پوشیدہ بود،مثل همیشہ مرتب و تمیز!
محڪم اما با تُن آروم گفت:درخدمتم اما ممنون میشم از این بہ بعد ڪارے داشتید تو ڪلاس ها بگید!
متعجب نگاهش ڪردم جدے رو بہ رو نگاہ مے ڪرد،منظورش رو خوب فهمیدم،درحالے ڪہ سعے مے ڪردم آروم باشم گفتم:عذر میخوام اما عاشق چشم و ابروتون نیستم!خواستم بگم با آقاے رسولے درمورد اتفاقات اخیر صحبت ڪردم.
چیزے نگفت،ادامہ دادم:همہ چیزو حل مے ڪنن ببخشید ڪہ تو دردسر افتادید.
با ڪنایہ اضافہ ڪردم:بہ قدرے براتون آزاردهندہ بودہ ڪہ ذهنتون خستہ شدہ رفتہ سراغ فڪراے بیخودے!
دست هاش رو از دور سینہ ش آزاد ڪرد،صورتش رو بہ روے صورتم بود اما چشم هاش من رو نگاہ نمے ڪرد!
_خانم هدایتے یہ سوال بپرسم؟
با دلخورے گفتم:بفرمایید!
_سوتفاهم هایے ڪہ براے عظیمے پیش اومدہ براے شما ڪہ پیش نیومدہ؟!
با چشم هاے گرد شدہ نگاهش ڪردم!
فڪر مے ڪرد منظورے دارم ڪہ باهاش صحبت مے ڪنم،خودش ڪمڪ ڪرد!
دلم نمیخواست ماجراے امین اما بہ صورت توهمات این طلبہ شروع بشہ!
بہ قدرے عصبے شدم ڪہ ڪم موندہ بود فحشش بدم!
صدام رو ڪنترل ڪردم اما با حرص گفتم:براتون نامہ فدایت بشوم ڪہ نفرستادم ڪمڪم ڪنید خودتون دخالت ڪردید!
انگشت اشارہ م رو،رو بہ پایین گرفتم و ادامہ دادم:از هرچے فڪر ڪنید ڪمترم اگہ دیگہ تو ڪلاس هاتون شرڪت ڪنم تا توهماتتون بیشتر از این ادامہ پیدا نڪنہ!
نگاهش رو دوخت بہ ڪفش هاش آروم گفت:منظورے نداشتم اما اینطور بهترہ!
نگاہ تندے بهش انداختم و با قدم هاے بلند ازش دور شدم،با خودش چے فڪر مے ڪرد؟!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت ســے وپــنــجـم
(بــخــش اول)
بهار با ناراحتے گفت:حالا جدے نمیاے؟
با یادآورے ماجراے چند روز پیش عصبـے شدم،با حرص گفتم:نہ پس الڪے الڪے نمیام،پسرہ ے...
ادامہ ندادم،بهار بطرے آب معدنے رو گرفت سمتم.
_بیا آب بخور حرص نخور!
با عصبانیت دستم رو ڪوبیدم روے نیمڪت و گفتم:آخہ با خودش چے فڪر ڪردہ؟ڪہ عاشقشم؟لابد عاشق اون ریش هاش شدم!
بهار ڪمے از آب نوشید و نفس عمیق ڪشید!
متعجب گفتم:چرا اینطورے میڪنے؟
ڪمے رفت عقب انگار ترسیدہ بود! _خشم هانیہ!
پوفے ڪردم:بے مزہ!
یهو بهار با ترس بہ پشت سرم زل زد و بلند شد ایستاد،سریع گفت:سلام استاد سهیلے!
نفسم تو سینہ حبس شد!
دهنم باز موندہ بود،یعنے حرف هام رو شنیدہ؟!
بہ زور دهنم رو بستم،آب دهنم رو قورت دادم،هانیہ مگہ مهمہ؟خب شنیدہ باشہ!
اصلا حق داشتے!
سرفہ اے ڪردم و بلند شدم اما خبرے از سهیلے نبود!
با صداے خندہ ے بهار سرم رو برگردوندم!
با خندہ نشست،چپ چپ نگاهش ڪردم،همونطور ڪہ داشت مے خندید گفت:واے هانیہ!قبض روح شدیا!
حق بہ جانب گفتم:اتفاقا میخواستم ڪلے حرف بارش ڪنم!
چادرم رو مرتب ڪردم و دوبارہ نشستم!
_نمیشہ ڪہ نیاے!
بطرے آب معدنے رو برداشتم،همونطور ڪہ بہ بطرے زل زدہ بودم و مے چرخوندمش گفتم:خودم میخونم چند تا جلسہ ڪہ بیشتر نموندہ،جزوہ ها رو برام بیار!
بهار چیزے نگفت،چند دقیقہ بعد با تعجب خیرہ شد بہ ورودے ساختمون دانشگاہ سریع بلند شد و گفت:هانیہ پاشو بریم!
زل زدم بهش:چرا؟
دستم رو گرفت،بلند شدم،بنیامین با عجلہ داشت مے اومد بہ سمتمون،سهیلے و رسولے هم پشت سرش!
همہ چیز رو حدس زدم،چند قدم موندہ بود بنیامین بهم برسہ ڪہ سهیلے از پشت بازوش رو گرفت و با اخم گفت:سریع برو بیرون!
بنیامین پوزخندے زد و گفت:حسابم با تو جداست برادر!
رسولے با تحڪم گفت:ولش ڪن امیرحسین،الان از حراست میان!
سهیلے همونطور ڪہ بازوے بنیامین رو گرفتہ بود گفت:ولش ڪنم یہ بلایے سرشون بیارہ؟!
بنیامین انگشت اشارہ ش رو بہ سمتم گرفت و گفت:خودت بازے رو شروع ڪردے،منم عاشق بازے ام!
بدون اینڪہ حرف هاش روم تاثیر بذارہ زل زدم توے چشم هاش بدون ترس!
چیزے نگفتم،بازوش رو از دست سهیلے جدا ڪرد و از دانشگاہ خارج شد!
سهیلے همونطور ڪہ با اخم بہ رفتن بنیامین نگاہ مے ڪرد گفت:
شما مگہ ڪلاس ندارید؟!عذر تاخیر قبول نیست!
رسولے با دست زد رو شونہ ش و گفت:استاد من برم تا ترڪشت بہ من نخوردہ!
معلوم بود خیلے صمیمے هستن،سهیلے برگشت سمتش و آروم چیزے گفت،رسولے رو بہ من گفت:خانم هدایتے نگران چیزے نباشید حرف زیادے زد پروندہ ش براے همیشہ بستہ شد!
با خونسردے سرم رو تڪون دادم،بهار بازوم رو گرفت با لبخند گفت:نشنیدے استاد چے گفتن؟!بدو بریم سرڪلاس!
چشم غرہ اے بهش رفتم.
_برو بهار ڪلاست دیر نشہ!
سهیلے برگشت سمتم با تحڪم گفت:خانم هدایتے من اجازہ ندادم ڪلاس هام نیاید!سریع سر ڪلاس وگرنہ طور دیگہ اے برخورد مے ڪنم!
با تعجب نگاهش ڪردم،با خودش چند چند بود؟!
خواستم چیزے بگم ڪہ بهار بازوم رو بشگون گرفت و سریع دنبال خودش ڪشید بہ سمت ساختمون!
سهیلے همونطور ڪہ نزدیڪمون راہ مے اومد گفت:منظور من چیز دیگہ اے بود،اشتباہ برداشت ڪردید!
منظورش برام مهم نبود،ڪلا برام مهم نبود!
ادامــه دارد...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀