فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
اَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ سلام بر كسى كه جبرئيل به او افتخار مى كرد.. (زیارت ن
آقا! قربانی حسرت دیدار شماییم. آتش به جان افتاده زیارتیم. آیا این اربعین هم ببنشیم و آلبوم مرور کنیم و عکس و فیلم ببینیم و در خیال مان عمود بشماریم و حسرت بخوریم؟ حتی داغ این تصورات هم دل ما را خون می کند و جان ما مجنون.
آقا! ما ثواب زیارت نمی خواهیم. خودِ خود شما را می خواهیم. اگر در این آزمون آسمانی، تقدیر مهربان خدا برای ما مرگ ماست، فقط چند روز فرصت از جناب عزائیل ما را بس تا تو را گرم بغل کنیم. مرگ با تو که مرگ نیست! اوج بودن است؛ آغاز است وقتی تو باشی. کربلای عزیز تو آغاز است و مرگ در کربلای تو آغازِ آغازهاست.
آقا! حرف زیاد است و درد فراوان، و شما نشنیده دوا می کنید، اما بگذارید بگوییم که با دل خون، ناله می کنیم: ما کربلا لازمیم آقا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جا ماندن بوی تنهایی میدهد.
رنگ ترس دارد و صدای سکوت؛
انگار غمهای کل عالم را هُل دادهاند روی شانهی جاماندهها
جا ماندن آنجایی است که دلت رفته و پایت مانده،
غم دارد،
اشک دارد،
غصه دارد...
مــهــدی جان!
من یک جاماندهام!
جامانده از تمام خاطرات نجف تا کربلا،
جامانده از تمام موکبها و قرار پای عمودها،
جامانده از خستگیهای شیرین اربعین.
حالا تمام آرزویم این است:
کاش حالا که خودم جا ماندم، دعاهای فرجم جا نمانَد.
کاش دست دعاهایم را بگیری و تا زیر قبّهی حسین بدرقهشان کنی!
پدر مهربانم
هر سال این روزها که میرسید،
کولهپشتی ام را آماده میکردم برای سفر،
به شوق اینکه در جاده کربلا
با شما هم قدم شوم؛
به شوق اینکه همصدا با شما
زیارتنامه اربعین بخوانم ...
امسال اما؛
اربعین را باید
با خاطره و حسرت سر کنم...
نمی دانم کدام گناه بزرگم،
رزق اربعینم را بُرد؛
اما میدانم هرچه باشد
کَرَم شما از گناه من بزرگتر است.
از کرم و مهربانی ات،
بگذار دوباره با شما هم سفر شوم!
4_5924950167001238880.mp3
8.39M
بیایید درددل کنیم...
حرف بزنیم...
گریه کنیم و اشک بریزیم...
و حرف دل بزنیم!
کی از دل اون یکی خبر داره؟!
کی میدونه روزای ما...
چه جوری شب میشه؟!
کی میتونه حالمون رو درک کنه؟!
سخته بخوای صغریکبری بچینی...
تا حرفت رو به رفیقت، حتی...
بفهمونی!
حالا گیرَم گفتی!
چی میشه؟!
حرفای تکراری و...
نصیحتای جورواجور میشنوی!
من ترجیح میدَم
وقتایی که خرابِ خرابَم...
گالریِ گوشیم رو وا کنم و...
عکسای حرمت رو ببینم!
نمیدونم چه حسیّه که هربار...
پرچم سرخ...
یا ضریحِ طلاییت رو میبینم...
خودم... گرفتاریام... گیر و گورَم...
یادَم میره!
اونا از بین نمیرَن...
ولی حالِ دلم خوب میشه!
سَرِتُ درد نیارَم!
مَخلَصِ کلام اینکه:
یه فکری به حالمون کن!
نذار دلی که کربلاتُ دیده و ندیده...
گرفته باشه!
همین!
تَصَدُّق روی ماهِت؛
خیلی دوستِت دارم!