الان یادم اومد یبار تو بچگیم عین سگ از پدر و مادرم کتک خوردم ، چون خدا رحم کرده بود نرفتم زیر ماشین..
دیشب یه نفر از داخل خونه ی یکی از همسایه هامون هی پشت سر هم داد میزد کمک کمک ، اولش سعی کردم بی تفاوت باشم ولی بعد از چند دقیقه دیگه دلم طاقت نیاورد داد زدم زهرمار
لباس پهن کردن ما تو دوره خوابگاه اینجوری بود که:آخرین تکه رو که انداختی رو طناب، اولی خشک شده بود و میتونستی برش داری
دیروز با دوستم رفتیم یه جای خیلی خلوت ، غروب تماشا کنیم
بهش گفتم خفتمون نکنن خیلی خلوته ، گفت نگران نباش من هستم ، گفتم تو با ۱۵۷ سانت قد چه کاری از دستت برمیاد؟! ، گفت ۱۵۸ ، بعد چند دقیقه گفت نگران که نیستی؟! ، گفتم نه بابا گفتی ۱۵۸ خیالم راحت شد کمبودمون همون یک سانت قد بود..