در آغوش هم
در این دایرهی بیپایان
من امتداد توام
یا تو امتداد منی!
#رفاقت
#برادری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_ارتش
🕊 یاد شهدا صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
#مادر
چند روزي از شهادت شاهرخ🥀گذشت. جلوي درمقرايستاده بودم. يك
يك پيرزن پياده شد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلو اومد ايســتادو
قبلا هم ســاکن آبادان بوده. ميگه ً
سپاه بود گفت: اين مــادرازتهران اومده ببين ميتوني کمکش کني.
جلورفتم سلام کردم گفتم: من همه بچه هاراميشناسم اسم پسرت چيه؟پیرزن خوشحال شدگفت: ميتوني شاهرخ ضرغام🥀روصداکني؟
َسرم يکدفعه داغ شدنميدانســتم چه بگويم😔آوردمش داخل و
بنشينيد اينجا
رفته جلو، هنوز برنگشته.😔
که دربياباني نشسته مو
گفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم🥀 کجائي،
دستم را گرفت و گفتم
نميگي اين مادرپيردلش برا پسرش تنگ ميشه؟😔مرا بردکناريک رودخانه زيبا
گفت: همين جا بنشين و خاکريزرفت ازپشت خاکريزدو سيد نوراني به استقبالش امدندشاهرخ🥀 باخوشحالي به سمت آنهارفت میخندید
بعدهم درحالي كه دستش دردستان آن انهابودگفت: مادرمن رفتم. منتظرمن نباش!
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
⭕️💢⭕️
🖼 حدس میزدیم با چهار سال و نیم اسارت چهرهات تغییر کرده باشد اما این حد شکستگی را گمان نمیکردیم
🔹تو سند بیآبرویی حقوق بشر اروپایی - آمریکایی هستی/ آقای اسدی به خانه خوش آمدی
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#شــهیــدانــه
﷽
🍃🍂🍃
🍃حسین خرازی نشست ترک موتورم و راه افتادیم.
🍂بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش میسوخت.
🍃فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بندهی خدا با بقیه همراه شدیم.
🍂گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری، میپاشیدیم روی آتش.
🍃عجیب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!
🍂ناله نمی کرد اما بلند بلند فریاد میزد:
خدایا.....الان پاهام داره میسوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی
🍃خدایا!
الان سینهام داره میسوزه....
این سوزش به سوزش سینهی حضرت زهرا(س) نمیرسه....
🍂خدایا!
الان دستهام سوخت..
می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم.... نمیخوام دستهام گناه کار باشه!
🍃خدایا!
صورتم داره میسوزه!
این سوزش برای امام زمانه(عج)...
🍂برای ولایته..
اولین بار حضرت زهرا(س) این طوری برای ولایت سوخت!...
🍃آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم.
🍂خدایا!
خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم.
🍃آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
🍂حال حسین آقا از همه بدتر بود.
🍃دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمیداره بگه جواب اینا رو چی میدی؟
🍂زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
🍃تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانهی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد.
🍃🍂🍃
🌷یاد شهدا با صلوات🌷
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️
🦋🦋🦋
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت:
اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم، امروز نهال انقلاب به
این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد. شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ
آن در آسمان هاست.
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
معرفی کتاب سرباز روز نهم
کتاب سرباز روز نهم نوشته نعیمه منتظری (نویسنده کتاب)، داستان زندگی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده را روایت میکند.کتاب پیش رو حاصل زندگی مجاهدانه و خستگی ناپذیر شخصی است که میتواند در دوره حاضر، بی شک الگویی دست یافتنی باشد. او که از سال ۱۳۹۲ با دهها ترفند پایش را به سوریه باز میکند، ظرف دو سال از چهرههای مؤثر مدافعان حرم میشود؛ تا جایی که سردار شهید سلیمانی را به تمجید وامیدارد
متن پشت جلد کتاب سرباز روز نهم
کتاب سرباز روز نهم؛ روایتی از زندگی و زمانه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده که پژوهش و مصاحبه آن برعهده محمدمهدی رحیمی، پریسا وزیرلو، فرزانه مردی و تدوین آن برعهده نوید نوروزی و پریسا وزیرلو بوده و بازنویسی کتاب توسط نعیمه منتظری صورت گرفته است
از آن جهت که مصطفای شهید در همین جامعه زیسته و با همین مشکلات یا بیشترش جنگیده و بر بنبستهایش فائق آمده است، برای مخاطب شیرین و افقگشاست. در واقع، اساسا ما با روایت شهید و زمانهاش، هم نقد کردهایم و هم راه نشان دادهایم؛ چه اینکه شهدا مسیر امنی هستند برای صلاح و اصلاح.
کتاب حاضر لایههای پنهان معضلات و مشکلات را میگوید؛ چه اینکه زندگی مصطفی و زمانهاش ظرفیت این را دارد که بگوید کار فرهنگیِ وقفی، شدنی است و استوارتر از شبهکارهای نفتی و دولتی. زندگیاش این ظرفیت را دارد که معطل دستورالعملهای خشک و بیروح نماند که حیات دارد این نوع زندگیاش و حیاتبخش است
استفاده از صوتهای متعدد شهید که در موقعیتهای مختلف ثبت شده نیز از ویژگیهای این کتاب بهشمار میرود
شهید#مصطفی_صدرزاده
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
21.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداع با پیکر مرزبان شهید محمد مهدی احمدی
🔹پیکر مطهر شهید محمد مهدی احمدی، مرزبان غیور خراسان شمالی که در درگیری با نیروهای طالبان به شهادت رسید، روز سه شنبه ۹ خرداد ساعت ۸ صبح از مسجد انقلاب تا میدان کارگر بجنورد تشییع می شود.
🔹نماز بر پیکر آن شهید به امامت حجت الاسلام والمسلمین نوری، در میدان کارگر اقامه و پس از آن پیکر این شهید بزرگوار در زادگاهش روستای گلی به خاک سپرده خواهد شد.
شهید #محمدمهدی_احمدی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
♨️ شهیدِ بامرام 🌹🌹🌹
🔸ایشون احمد بیابانی هستند. یکی از گنده لاتهای سه راه ورامین شهرری
🔹احمد عادت به شراب خوردن داشت، چاقو کشی و دعواهای وحشتناک از کوچکترین هنرهای احمد بود. در یک دعوا ۲۲ شاکی خصوصی داشت!🚷
روز ۲۲ بهمن که کلانتری شهرری در آتش سوخت، ایستاده بود و می خندید! می گفت ۷۰ تا پرونده های من سوخت!!
🔸یه روز بچههای سپاه شهرری دستگیرش میکنند و بهش میگن: "تو خجالت نمیکشی؟🤨 جوونای مردم دارن تو جبههها تیکه پاره میشن اونوقت تو توی تهران داری الواتی میکنی؟!"
🔹احمد به غیرتش برمیخوره به اون پاسدار میگه: "منو آزاد کنید ، نامَرده هرکی فردا نره جبهه !!!!"
🔸فرمانده گردان مالک ، آقای راسخ این حرفو میشنوه به احمد میگه: "من فردا ساعت۶ صبح از میدان شهرری میرم برای جبهه. اگه خیلی مردی اونجا باش."💪💪
🔹احمد ساک به دست ۶صبح میدان شهرری بود! رفت جبهه و...
به گفتهی یکی از رزمنده ها احمد متحول شده بود و از خدا خواسته بود اگر بناست شهید بشوم پیکرم را کسی نبیند، چون بدنش پُر بود از جای چاقو و خالکوبی و...
میگفت: "این بدن آبروی رزمنده ها را میبرد."🙈
🔸در یکی از عملیاتها که احمد به همراه چند تن از فرمانده هان برای شناسایی منطقه بازی دراز رفته بودند گلوله مستقیم تانک به خودروی آنان برخورد میکند و بدن احمد در آتش سوخت و به شهادت❣️رسید.
شهید #احمد_بیابانی🕊🌹
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔰دیدن کربلا
از روزی که جنگ آغاز شد تالحظه ای که خرمشهر سقوط کردمن یک ماه بطور مداوم کربلا رامیدیدم هرروز که حمله دشمن بربرادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم ،گریه می کردم وفریاد می زدم رب العالمین برما ذلت وخواری را مپسند.
✨(قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا)✨
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔻چه عهدی ست بین شهدا و معبودشان که اینگونه آسمانی می شوند ...
دست ما مردگان دنیا پرست را بگیرید
🔸شهید مدافع حرم 🕊🌹
#قربان_نجفی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯