فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️پزشکیان: ما به همه دست دوستی خواهیم داد و از همه برای اعتلای کشور استفاده خواهیم کرد
🔹رقبا هم برادران ما هستند.
#تلنگر
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسين عليه السلام
مرحوم کوثری فرمود: محرم از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان درحد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرارشان رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم.
تمام که شد برای پذیرایی چای برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمیخوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشهای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات سنگینی که داشتم برسم.
شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم.
در خواب مادرسادات را دیدم. فرمود: فلانی، تنها روضه ای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم...
در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم روضه هایی که ما تحویلشان نمیگیریم، اهل بیت حواسشان هست!
⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
متن با ترجمه فارسی
قصیده معروف که باسم کربلایی خواند
تِزورونی اَعاهِـدکُم :به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه:قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه:من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می آیید
یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه:ای که جان هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته اید
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه:بر من واجب است تا به شما وفا کنم ، ای وفاداران !
تواسینی شَعائرْکُم:عزاداری هایتان به من دلداری می دهد
تِرَوّینی مَدامِعْـکُم:و اشک هایتان مرا سیراب می کند
اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم:من و زخم هایی که بر تن دارم به شما دلداری می دهیم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
تِزورونی اَعاهِـدکُم:به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ:خوش آمدید ای که وعده تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می شوید
إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ:آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر:قسم به اشک زینب و فرق شکافته ی اکبر
اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ:در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی کنم
عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم:در وقت دیدار پیشتان می آیم و دور نمی شوم و رهایتان نمی سازم
مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکم پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم:آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
تِزورونی اَعاهِـدکُم:به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی:ای آن که پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده اید
تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تِذَکِّـرْنی ؟:می دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می اندازد ؟
بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی:به یاد آن دست بریده ای که فریاد زد : مرا دریاب
صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی:و با شنیدن آن صدا ، آشکارا فریاد زدم که بی برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ:تیر هجرت کمرم را شکست
نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ:بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ:سفارش این پرچم را به شما می کنم
هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
تِزورونی اَعاهِـدکُم:به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ:ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده اید
اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ:حاجتتان را می دانم ، نیازی به گفتن نیست
وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ:قسم به گلوی شیرخواره ، حاجتتان را برآورده می کنم
یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ:زائران من ، عهده کرده ام که هر بیماری را شفا دهم
اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ:برادر زینب به خاطرتان شاد شد
هَله وْ مَرحَبْ یِنادیکُم:خوش آمدید صدایتان می زند
یِحَیّیـکُم اَبو الغیـره یِحَیّیـکُم:مرد غیرتمند به شما درود می گوید
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
تِزورونی اَعاهِـدکُم:به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
زینبْ مَنْ تِشاهِدکُم تِزورونی:زینب هنگامی که شما را می بیند که زیارتم می کنید ، می گوید :
تِنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی !:کاش در جنگ حاضر می شدید
ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یِسلِبونی:که مرا به اسیری نمی بردند ومرا غارت نمی کردند
و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی:با تازیانه های خیانت نمی زدند
تِنادینی : أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره:صدایم می زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم:شما را بر این مصیبت می گریانم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
تِزورونی اَعاهِـدکُم:به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم:می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم:اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم:خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
ماجرای شعر این مداحی نیز به خواب یکی از مراجع بزرگ نجف برمیگردد که در خواب مشاهده کرد حضرت اباالفضل (ع) این شعر را برای زوار میخواند
هدایت شده از سه نقطه . . .
با امام رضا علیه السلام:
« هو الحکیم »
در این عزای عالم گیر با محتشم و مقبل همنوا شویم .
مقبل کاشانی شاعر فقیری بود که خیلی آرزوی زیارت امام حسین (ع) را داشت.
سرانجام یکی از دوستان خرج سفر زیارتش را تقبل کرد، اما در مسیر کاشان به کربلا، در حوالی گلپایگان، کاروان گرفتار دزدان شد و از هم پاشید، چون پول و اعتباری نداشت، مجبور شد در گلپایگان ماندگار بشود.
محرم از راه رسید.
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداریها شرکت می کرد، در شب عاشورا اشعار خاصی را که خودش سروده بود خواند و در مجلس غوغا کرد ….
همان شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید، به کربلا مشرف و وارد صحن شد،
خواست به طرف ضریح برود، از ورودش جلوگیری کردند.
مقبل با خودش گفت؛
خدایا نباید از ورود به حرم مانع بشوند.
یکی گفت؛ درست میگویی مقبل.
اما الان خانم فاطمه زهرا(س) و خانم خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند، چون تو نامحرمی اجازه ورود نداری.
سپس مقبل را به قسمت های دیگر حرم هدایت کردند.
در سمت غربی صحن مطهر، مجلس با شکوهی بود که پیامبر خدا محمد مصطفی(ص) تا حضرت آدم(ع) در آنجا حضور داشتند.
مقبل میگوید : در این لحظه حضرت رسول(ص) را دیدم که فرمود :
بروید به محتشم بگوئید بیاید.
دیدم محتشم با همان قیافه، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند؛
ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمودند؛ برو بالاتر، تا پله نهم رسید، ایستاد و منتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمودند؛
ای محتشم امشب شب عاشوراست، از آن اشعار جانسوزت بخوان
محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد..
حضرت رسول (ص) گریه کنان فرمودند :
ای پدران من، ای عزیزان ببینید، با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند.
سپس اشاره کردند که محتشم باز هم بخوان؛
محتشم ادامه داد :
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمودند؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد :
یا رسول الله،
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم، از ستاره بر تنش افزون، حسین توست
با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کردند و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکردند و ملکی این شعر محتشم را میخواند :
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد.
محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص) عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
مقبل میگوید :
من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان. هر چه انتظار کشیدم نفرمود.
مأیوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند.
ای مقبل، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمودند :
به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند .
مقبل گوید؛ رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمودند برو بالاتر، فهمیدم. مقام محتشم از من خیلی بالاتر است.
شروع کردم به خواندن اشعارم :
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت.
هوا زور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد.
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت ؛
مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد.
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمودند .
ناگهان امام حسین (ع) را درهمان حالت رویا دیدم که از آن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد.
مقبل گوید :
در این حال از خواب بیدار شدم.
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
#نظری|
https://eitaa.com/senoghtee
هدایت شده از سیده تکتم برکچیان
زیارت حضرت ابالفضل علیه السلام
🖤🖤🖤
اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوَانُهُ وَعَلی رُوحِک وَبَدَنِک أَشْهَدُ وَاُشْهِدُ اللّه أنَّک مَضَیتَ عَلَی مَامَضَی بِهِ الْبَدْرِیونَ وَالُْمجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّه الْمُناصِحُونَ لَهُ فِی جِهَادِ أعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِی نُصْرَةِ أوْلِیائهِ الذَّابُّونَ عَنْ أحِبَّائِهِ فَجزَاک اللّه أفْضَلَ الْجَزَاءِ وَأکثَرَ الْجَزَاءِ وَاَوْفَرَ الْجَزَاءِ وَأوْفَی جَزَاءِ أحَدٍ مِمَّنْ وَفَی بِبَیعَتِهِ وَاسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَأطَاعَ وُلاةَ أمْرِهِ أشْهَدُ أنَّک قَدْ بَالَغْتَ فِی النّصِیحَةِ وَأعْطَیتَ غَایةَ الَْمجْهُودِ فَبَعَثَک اللّه فِی الشُّهَداءِ وَجَعَلَ رُوحَک مَعَ أَروَاحِ السُّعَدَاءِ وَأعْطَاک مِنْ جِنَانِهِ أفسَحَهَا مَنْزِلاً وَأفْضَلَهَا غُرَفاً وَرَفَعَ ذِکرَک فِی عِلِّیینَ وَحَشَرَک مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِک رَفِیقاً أشْهَدُ أنّک لَمْ تَهِنْ ولَمْ تَنْکلْ وَأنَّک مَضَیتَ عَلَی بَصِیرَةٍ مِنْ أمْرِک مُقْتَدِیاً بِالصّالِحِینَ وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ فَجَمَعَ اللّه بَینَنَا وَبَینَک وَبَینَ رَسُولِهِ وأولِیائِهِ فِی مَنَازِلِ الُمخْبِتِینَ فَاِنّهُ أرْحَمَُ الرّاحِمِینَ.
التماس دعا🖤🖤🖤
هدایت شده از کیانی دوست
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زدن سایبان از نجف تا کربلا برای پیاده روی اربعین. خداخیرشون بده❤️
از همین الان دلمون پر کشید 🏴
#اربعین
🍃 کانال رسمی طبیب جان 👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
هدایت شده از Abedin
لطفا توجه فرمایید:
وفق ماده ۶۸۸ مکرر قانون مجازات اسلامی نگهداری هرگونه *سگ در آپارتمان * برای بار اول موجب جزای نقدی درجه شش یعنی از *۲۰ تا ۸۰ میلیون تومان* و در صورت تکرار موجب تشدید جریمه است که هم ساکنین آپارتمان و هم سایر همسایگان حق طرح شکایت کیفری خواهند داشت.
سلام علیکم
استدعا دارم پیام فوق را حتی المقدور منتشر فرمایید.
اگر در هر ساختمانی که در آن سگ نگهداری می کنند یکی از سکنه یا سایر همسایگان شکایت کنند بساط سگ و سگ گردانی جمع خواهد شد.
@sangarsefr