خزان شده همه ی فصل های زندگی ام...
بهار بی تو از اینجا ، گذاشته ، رفته :)
#محمد_مهدی_سفیدگر
May 11
لکنتِ شعر و پریشانی و جنجالِ دلم...؛
چه کنم؟! کاش کمی خوب شود حال دلم...(:
چند خط روضه
بر بسترت میگریَم و لبریز آهم
یک لحظه زهرا جان بیا و کن نگاهم
حالا شده تنهای تنها حیدر تو
یا فاطمه(س) تنها تو بودی تکیه گاهم
با آسمان تا صبح میگریَم پس از تو
هم صحبتِ با آسمان و ابر و چاهم
وقتی نباشی بین این شهر پر از غم
من بی پناه بی پناه بی پناهم
می سوخت در آتش دل بی طاقتم ، چون
در کوچه بعد از رفتنت می خورد راهم
چشمان خود را باز کن حیدر رسیده
یک لحظه زهرا جان بیا و کن نگاهم
#محمد_مهدی_سفیدگر