✨﷽✨
📢نماز حاجت روز پنجشنبه
✍آیتالله بهجت (ره) اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
✅شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
🌹چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)
1⃣در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید
2⃣در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید
3⃣در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید
4⃣در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید
5⃣بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید
6⃣و ۵۱بار«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»را بخواند
7⃣ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
🌹پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود میشود؛نزول باران را بخواهد بهیقین باران نازل میشود؛ همانا هیچچیز مانع میان او و خداوند نیست؛ خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند.
📚برگرفته از کتاب بهجت الدعا، ص٣٨٠ـ٣٨١
🖤🥀🖤🥀🖤
☑️🔻فاتحه کبیره برای اموات
🖇️سوره حمد 1 بار🌱
🖇️چهار قل هرکدام یکبار (توحید. ناس. فلق. کافرون)🌱
🖇️سوره قدر 7بار🌱
🖇️ایت الکرسی 3بار🌱
#پنجشنبه ها ویژه اموات💔
👇👇👇👇
✅تکنیک برای جذب مالی عصر روز پنجشنبه
ختم مجرب سوره نصر در عصر پنج شنبه برای جذب مالی وبرکت رزق و روزی
با ایمان و باور قلبی بخونید
❇️ دوستان عصر پنج شنبه تا قبل از غروب آفتاب به هر نیت مالی که دارید ۴۱ مرتبه سوره ی نصر رو بخونید ...
♻️برای من رد خور نداشته
نشده هفته ای که یادم باشه و این ختم رو بخونم و نتیجه نگیرم😍
🌹علامه مجلسی(ره):
✨شب جمعه مشغول مطالعه بودم که به این دعا رسیدم؛ بعد از یک هفته خواستم مجددا آنرا بخوانم که در حالت مکاشفه شنیدم که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم!!!
@baranbaranbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اکسیر_شب_جمعه👌
🎬#کلیپ
💢#پیشنهاد_مشاهده
اگه میخوای خدا عاشقت بشه
محبوب خدا و مردم بشــــــی...
🎙#امیر_حسین_دریایی
💖💖💖
📌داستان کوتاه🦋
عقاب میتواند 70 سال زندگی کند ولی..
عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وانعطاف گرفتن طعمه را دیگر ندارد..نوک تیزش کندو بلند و خمیده میشود و شهبال های کهنسال بر اثر کلفتی پر به سینه میچسبد وپرواز برایش دشواراست.
آنگاه عقاب است و دوراهی: بمیرد یا دوباره متولد شود. ولی چگونه ؟؟!!
عقاب به قله ای بلند میرود نوک خود را آنقدر بر صخره ها میکوبد تا کنده شودو منتظر میماند تا نوکی جدید بروید. بانوک جدید تک تک چنگال هایش را ازجای میکند تا چنگال نو درآید. و بعد شروع به کندن پرهای کهنه میکند.
این روند دردناک 150 روز طول میکشد ولی پس از 5 ماه عقاب تازه ای متولد میشود که میتواند 30 سال دیگر زندگی کند.
برای زیستن باید تغییر کرد.
درد کشید و خاطرات و عادات کهنه و سنت های نادرست گذشته را رها کرد..
برای اینکه در زندگی موفق باشید:
باید تغییر کنید و درد بکشید
و از آنچه که دوست دارید بگذرید
باید پر و بالتان را حرص کنید وگرنه میمیرید.
@baranbaranbb
💖💖💖
#رمان_عاشقانه_مذهبی
◾️نام رمان:بی قرار آغوش سرد◾️
(با اندکی ویرایش)
#پارت_هفدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
تعجب کردم و پرسيدم چرا مي خواي پيشم بموني ؟ اتفاقي براي بابا و مادرت افتاده؟
گفت: بابا دو سال پيش فوت کرد . بهم نگاه مي کرد مي خواست ببينه عکس العمل من چيه؟
با وجود اينکه ازش بدم مي اومد ولي از اين که مرده بود ناراحت شدم . خيلي بده تک پسر يه پدر، ندونه پدرش
دو ساله فوت شده. ازش پرسيدم چطور شد که مرد؟
گفت: توي يکي از همون مهموني هاي کذايي ، اونقدر زهرماري خورد که سنکوب کرد.
پس مادرت چي؟
گفت : اون عفريته هم کاش زودتر بميره که يه نسل از دستش راحت بشن، بعد از مرگ بابا ، اون ديوونه خونه رو
فروخت و يه جاي کوچکتر خريد و بقيه پول رو هم صرف عيش و نوش و خوشگذروني کرد من تو اون سگ دوني
فقط مثل خر درس مي خوندم تا يه جوري خودمو از اين زندگي نکبتي خالص کنم . کلاسارو دوتا يکي مي کردم
البته اون به اصطلاح مادر حتي نمي دونست من کلاس چندمم . من االان با 17 سال سن دو ساله دانشجو هستم .
خالصه يه جوري خودمو اداره مي کردم تا اينکه پوالي خانم تموم شد و واسه رفع خماري هاش ، هي صيغه اين و
اون مي شد. اما هيچ کدومو خونه نمي آورد .يه کم مکث کرد و با ناراحتي گفت: ولي اون کثافت رو آورد . از لحظه
اي که چشم اون به من افتاد ، مثل کرکس بالاسرم بود. منم مثل يه خرگوش بي دفاع سعي مي کردم خودمو قايم
کنم . چند باري که باهاش اومد خونه ، من زدم بيرون ، تا کمتر ببينمش . نگو حريصترش کردم .يه ماه پيش که
خسته از دانشگا رسيده بودم خونه ، ديدم صداي در حياط اومد . به هواي اينکه مامانه ، چشمامو حتي باز نکردم .
اما وقتي سايه سياهي رو باالاسرم احساس کردم. چشمامو سريع باز کردم و ديدم بهرامه ! شوهر مامان ، که با
چشماي هيزش داشت نگام مي کرد .جيغ زدم و سريع رفتم بالا پشت بوم و در و از پشت سر بستم . از
اونجا پريدم حياط خلوت همسايه و رفتم تو خونه شون يه زن و شوهر پير بودن جريان رو که گفتم ، زنگ زدن به
پليس . نيم ساعت بعد پليس اومد . اما خبري از اون نبود . دررفته بود. پليس استشهاد محلي جمع کرد و رفت
.منم چند تا کتاب و خرتو پرتامو برداشتم و رفتم خوابگاه پيش دوستم . االان يه ماهه دربه در دارم دنبالت مي
گردم . مسئول خوابگاه لطف کرد اجازه داد اين مدت رو اونجا باشم . اما ديگه نميذارن . منم جاي ديگه اي ندارم .
بعد سرش رو انداخت پايين و شروع کرد به گريه کردن.
گرفتمش تو بغلم سرش رو نوازش کردم و گفتم منو ببخش خواهرم .من در حق تو خيلي بدي کردم. بايد تو رو هم
از اون آشغالدوني در مي آوردم . منو ببخش. قدمت روي چشم . خودم تا عمر دارم نوکريتو مي کنم . فقط گريه
نکن و بگو که سعي مي کني از گناهم بگذري .
سرش رو بالا آورد ، چشماي بارونيشو دوخت به چشمام و گفت :يعني مي تونم بمونم.
بهش لبخند زدمو گفتم اينجا از حالا به بعد خونه توه . من بايد از تو اجازه بگيرم که مي تونم بمونم يا نه .
ميون هق هقش خنديد پريد صورتمو بوسه بارون کرد و بعد رو زمين سجده کرد و گفت: ممنونم خدا .
بعد از اومدن روناک ....
ادامه دارد. ...
💢 @baranbaranbb 💢
با ما همراه باشید🌹