🌾سخن اول 🌾
🔸️اولین وآخرین دوست ومونست خدا باشه❤
🔶️واونایی که خودش برات فرستاده
چون میدونسته کی بدردت میخوره
🔺️کسی که از هر جهت خیالت ازش راحت باشه
🔺️حرف دلت رو خودش بدون اینکه بهش بگی میدونه
🔺️برای دل خوش کردنت الکی چیزی نمیگه صلاحت رو میخواد وبس
https://eitaa.com/barannevesht58
#باران_نوشت
#نوشتار_۱
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
👥اماااااااامردم
از بهترینهاشونم برای خودت بت نساز🗿
❤انسانها بجز حضرات معصوم علیهم السلام❤
ممکنه اشتباه بکنن؟
ی دشمن قسم خورده داریم
به نام شیطون 👹
که از حسودیش که تو عزیز خدا هستی گفته :
☘️فَبِعِزّتِکَ لَاُغوِیَنّهُم اَجمَعین
به عزتت(خدای تعالی ) همشون رو گمراه میکنم ☘️
🌿اِلّا عِبَادَاللهِ المُخلَصین
مگر بندگان مخلص تورا 🌿
https://eitaa.com/barannevesht58
#باران_نوشت
#نوشتار_۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
من از آن لحظه بارانم که...
⛈️نوازشِ زلالِ اشکهایِ آسمان را، بر گونههایِ آفتاب سوختهیِ برگ دیدم !
🏞لطافتِ لبهایِ ترک خورده ی کویر را،که با آمدنت مترنّم شدند ،لمس کردم !
🌫عِطرِ خاک را ،که با نوشیدنِ تو، از شیشهی زمین در هوا منتشر شد،بوئیدم !
🌱آواز دانه را ،که در آغوشت برای روئیدن سر داد،شنیدم !
🏝شادابی آن درخت بی ثمر ،که با ترنّم تو شکوفههای امید را تجربه کرد،حس کردم !
🌊با تو ،نَهر نغمهی پیوستن به دریا داشت ،دریا شوق وصال به اقیانوس !
🐬🦃ماهیان وماکیان ،در دامن عشقت ،ترانهی حیات خواندند.....
ومن به تحسین (خدای💖)
🌧باران 🌧
که فرمود:((فبای آلاء ربّکما تکذبان ))
ذکرِ:((لابشیءِِ من آلائک ربّ اکذب ))
خواندم
وآرزو کردم
(باران) باشم
#باران_نوشت
#نوشتار_۳
زینب گودرزی
۱۴۰۳/۶/۱۸
https://eitaa.com/barannevesht58
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️گاهی آنقدر دلت میگیرد که هیچ چیز شادت نمیکند 😔
✖️همهی درها را بسته می بینی!!!
✔️بالی برای پرواز میخواهی !!!
روزنهای برای رهایی !!!
✔️در خلوت به نجوا مینشینی!!!
✔️ به سیل اشک غبار از دیدگان مادی میشویی!!!
✔️ حال دلت را یار به نظاره نشسته
طاقت غصههایت را ندارد !
⭐بارقهی امید بردلت در میزند "اِنّی قَریبُُ مِن حَبلِ الوَرید "
"بیا "من از رگ گردن به تو نزدیکترم
⭐"اِنّی قَریبُُ مُجیبَ دَعوَهَ الدَّاعِ اِذَا دَعَانِ "
"چون بندگان از من ،از من پرسند بدانند که من نزدیکم ودعای دعا کننده را اجابت کنم "
(بقره_۱۸۶آیه)
♥️چه لذتی دارد آغوشش!
کاش همیشه در آغوشش باشم ♥️
۱۴۰۳/۶/۲۵
#باران_نوشت
#نوشتار_۴
https://eitaa.com/barannevesht58
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
بسم الله القاصم الجبارین
حجم اندوه سنگینُ، آسمان چقدر غمگین است!
زمین دلش چاک چاک!
دشت در انتظار جرعهای باران!
آواز چکاوک غمگین، نغمه بلبل بیسازُ، بال و پر قمری بیرمق از پرواز.
چشمها، سمت آسمان به انتظار فرج در راز و نیاز، قلب آسمان به استغاثه افتاده!
ابر بغض میکند، اما چشمانش نباید تر شود به باران!
آن طرفتر، کودکی (در غزه و لبنان) سقف خرابهاش آسمانست و چلچراغ شبهای تارش، موشک و پهپاد!
خانه کجاست؟! آن تَلّ آجرهای ریخته روی هم؟!
آن در و پنجره، این طرفتر دیوار است؟!
شده لالاییِ شبهای کودکان اینجا، انفجار بمب و موشکها!
قلب مادران جا مانده، لابلای سنگها و آجرها!
اضطراب ُاَمّن یُجیب و بیتابی،
آه از دلهای پاره پاره و چاک چاک. چند قدم آن طرفتر از خانهی سنگی دختری گیسوانش پریشان است! چشمهایش، همه را به رنگ خون میبیند!
او به دنبال، حلّ این معما هست!
چه گناهی کرده این عروسکش معصوم!؟
یک طرف دست، یک طرف پایش!
هیس! شاید او هم مثل خواهرش حواء، زیر آوار هنوز هم در خواب است.
تاب بیاور، تحمل کن، حتماً از سمت (بیمارستان شفا )کسی در راه است! بغض آسمان نه، بغض دخترک ترکید! کاش مادرم الان، خانهاش در آسمان نبود.
دستهای خالی و خسته،صورت زخمیُ خونین، سیلِ اشک ،شست صورتش را، بغضِ خفته،
گلویش درید!
سینهاش از رازهای مگو شد باز!
آی آسمان، دلم تنگ است.
سرزمین مادریم(فلسطین) به دست نامرد است.
همه اینجا راهی آسمان هستند!
یا بیا ،مرا هم به سوی خود ببر،
یا بگو خانوادهام برگردند.
آخر، اینجا کسی به فکر ما نیست!
جای ظالم و مظلوم عوض شده است!
سالهای طولانیست، سرزمین ما به دست صهیون غصب شده است.
ما برای داشتن حیات، دست به دامن انتفاضهایم.
دستهایمان خالی و سلاحمان سرد است!
قلبمان آرام به وعدهی خداست.
تا ظهورمنجی، با (ان تنصرالله ینصرکم...) با یهود صهیون در مقابلهایم .
اینجا جنگ جنگِ، ارزشهاست.
قدس قبلهی، اول مسلمانهاست .
سازمان ملل! حقوق بشر! حکم او بیشتر برای ما، شرّ است.
حکم نیست جز،( لا حکم الا لله ) تفسیر همان( جاء الحق وزهقالباطل ).
تارهای عنکبوت صهیون را، حملهی
( ۷ اکتبر) گسست .
گنبد آهنین اسرائیل در نهایت با، (مقاومت )شکست .
آرزوی نیل تا فرات، باطل شد.
خبرسَنُصلّی فِی القُدس انشاالله، حادث خواهد شد.
حرفش تمام شد دختر !
آه سردی، کشیدُ ساکت شد !
دست در دست عروسکش گرفته باز!
بالاخره اوهم آسمانی شد!
آسمان تاب نیاورد، بغضش شکست، سیل اشکش جاری شد.
#زینب_گودرزی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
۱۴۰۳/۱۰/۲۲
https://eitaa.com/barannevesht58
#نوشتار_۵
۲۲ دی
#زینب_گودرزی📝
جنس روزهای عید با تمام روزهای عمرت فرق میکند!
سپیدهی صبح، خورشید از پشت کوههای خوشبختی میدمد ونور طلایش را بر سر، عالم پخش میکند!
آسمان آبیتر !
موسیقی آوازرود ،حیات بخشتر!
شاخ وبرگ درختان رقصان !
همای سعادت دوروبرت میچرخد ومیچرخد تا ،هرچه که از احساس خوب میخواهی، برایت به ارمغان بیاورد!
وتو، دلت میخواهد تا، با سپیده بیدار باشی ودر جوی نقرهی مهتاب چشمانت دوباره گرم خواب شود!
روزهای عید؛ خدااااا ،بهانهای دارد تا، تمام عشقش ونهایت دوست داشتنش را نشانت دهد!
برایت از گنجهای خلقت، پرده برمیدارد وآنها را از عرش برایت به زمین میفرستد، تا حال جانت روبراه باشد!
مثل همین امروز (۱۳رجب ) !
دیوار (رکن یمانی )را برای فاطمه بنت اسد شکافت ،قفل درب کعبه بسته ماند ،تا چند روز در خانهی خودش میزبان خصوصیش باشد !
آنگاه ،شمسُ قمر از کعبه تابان شد !
خاک وافلاک غرق درنور شد!
دل تمام ذرات وجود برایش غنج رفت !
هاتفی غیبی ندا برآورد،فاطمه بنت اسد را: نام این مولود مهمان خداااارا علی بگذار،چرا که من ، خدای علی اعلی هستم .
نام اورا از نام خود.
امانت دار امر من است.
آگاه از پیچیدگیهای علم من .
تنها کسی که ،درخانهی من دنیا آمده.
اول کسی که ،برفرازخانهی من ،اذان خواهدگفت.
خانهی مرا، از شریک(بتها) پاک میکند وآنها را با صورت به پایین میاندازد .
یاری دهندگان ودوستانش را خوش باد.
واااای برسرپیچی کنندگان از علی و خوارکنندگان او.
دیگر دلت چه میخواهد ؟!
اکنون هرچه که میخواهی با این گنجینهی خدا در زمین داری.
فقط دلت را، سراسر آیتِ
سِلم لِمَن سالَمَکُم و عزمت را در حَرب لِمَن حاربَکُم ،با این عظمت بی منتها علی علیه السلام ،جزم کن.
تا شیعه باشی وبی تاب مولا !
(ولادت فخر آسمان وزمین یعسوب الدین آقاجانمون امیرالمومنین علی علیه السلام
)
(سند:بحارالانوار_مناقب ج۲)
#باران_نوشت
#نوشتار_۶
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
https://eitaa.com/barannevesht58
سهشنبه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۳
۲۵ دی