eitaa logo
گزیده
54 دنبال‌کننده
149 عکس
163 ویدیو
51 فایل
مجموعه ای از بهترین های عکس، ویدؤ، گیف، متن و صوت برای استفاده فعالان فضای مجازی.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سلام علیکم همراهان برای سهیم شدن در پاسداشت بزرگترین عید، عید غدیر، احادیث مجموعه (یا علی تو را دوستت دارم) را نشر دهید. 👇
💗 یا علی تو را دوستت دارم (1) اصبغ بن نباته می گوید: مردی خدمت امیر الؤمنین آمد و گفت: «من تو را در پنهانی دوست دارم همانگونه که در آشکار دوستت دارم» امیر المؤمنین با چوبی که در دستش بود زمین را مدتی خراش داد (و در حال فکر بود) سپس سرش را بالا آورد و فرمود: «بخدا قسم دروغ گفتی» بعد از آن مردی دیگر آمد و گفت: «من تو را دوست دارم» حضرت مدتی طولانی با چوب دستش زمین را خراش داد بعد از آن سرش را بالا آورد و فرمود: «راست گفتی. گِل ما، گِلی مورد رحمت است که خداوند پیمان را در روزی که پیمانها را گرفت، اخذ نمود لذا کسی از آن جدا نشد (و گمراه نگشت) و هیچ کس هم تا روز قیامت به آن وارد نمی شود. (هر کس از این گِل است همیشه با ماست و هر کس نیست، نمی تواند محبت ما را داشته باشد.) لازم به توضیح است که خداوند متعال بر اساس علمی که نسبت به حال بندگانش قبل از خلقت آنها دارد و این که آیا از اختیار خود نیکو استفاده می کنند و یا نه، گِل و طینت آنها را متفاوت خلق نمود. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص: 260 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (2) امام صادق فرمود: امیر المؤمنین در جمع اصحابش بود که مردی خدمت ایشان آمد و به حضرت سلام نمود و گفت: «من بخدا قسم تو را دوست دارم و ولایتت را پذیرفته ام» امیر المؤمنین به او فرمود: «تو آنگونه که می گویی نیستی. وای بر تو خداوند روحها را دو هزار سال قبل از بدنها خلق نموده است و بعد دوستداران ما را به ما عرضه نموده است. بخدا قسم در میان آنانی که به ما عرضه شده است، روح تو را ندیدم. پس (اگر تو می گویی من را دوست داری) تو کجا بودی؟» آن مرد ساکت شد و دیگر نزد حضرت برنگشت. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 87 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (3) امام صادق فرمود: مردی به علی بن ابیطالب امیر المؤمنین گفت: «ای امیر مؤمنان! بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «دروغ می گویی!» مرد گفت: «چرا بخدا قسم من تو راد وست دارم و ولایتت را پذیرفته ام» امیر المؤمنین فرمود: «دروغ میگویی!» آن مرد گفت: «سبحان الله! امیر مؤمنان من به خداوند قسم می خورم که تو را دوست دارم و تو می گویی من دروغ می گویم؟!» حضرت فرمود: «تو نمیدانی که خداوند دو هزار سال روحها را قبل از بدنها آفرید و آنها را در هوا نگه داشت و بعد (محبین از) آنها را بر ما اهل البیت عرضه داشت. بخدا قسم هیچ روحی از آن روحها نیست مگر این که ما بدنش را می شناسیم. بخدا قسم من تو را در میان آنها ندیدم. تو کجا بودی؟» امام صادق فرمود: «آن مرد در آتش بود!» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 87 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (4) امام صادق فرمود: مردی خدمت امیر مؤمنان آمد و گفت: «ای امیر مؤمنان بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «سبحان الله، انگاری می دانی در قلب من چیست؟!» علی فرمود: «خداوند دو هزار سال روحها را قبل از بدنها آفرید و بعد (محبین) آنها را بر ما عرضه داشت. تو کجا بودی ندیدمت؟» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 87 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (5) امام صادق فرمود: امیر المؤمنین در مسجد کوفه بود که مردی آمد نزد ایشان و گفت: «ای امیر مؤمنان بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «تو این کار را نمی کنی (حقیقتا قسم به محبت داشتن من نمیخوری)» آن مرد گفت: «بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «این کار را نمی کنی!» آن مرد گفت: «چرا! قسم به کسی که معبودی جز او نیست!» حضرت فرمود: «قسم به کسی که معبودی جز او نیست من را دوست نمی داری!» آن مرد گفت: «من قسم می خورم که تو را دوست دارم و تو قسم می خوری که من را دوست نمی داری؟! بخدا قسم تو گویا به من خبر می دهی که بهتر از من از درونم آگاهی؟!» امیر المؤمنین خشمگین شد و سخن بزرگی از ایشان هنگام خشم خارج شد: دستانش را به طرف آسمان بالا برد و فرمود: «چگونه این را انکار دارد و حال آن که او – پروردگار تبارک و تعالی – روح ها را دو هزار سال قبل از بدنهایشان آفرید و بعد دوستداران و دشمنهای آن ها را نسبت به ما، بر ما عرضه داشت. بخدا قسم ندیدم تو را در میان کسانی که ما را دوست دارند. تو کجا بودی؟» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 87 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (6) عُماره می گوید: من نزد امیر مؤمنان نشسته بودم که مردی آمد و بر ایشان سلام کرد و بعد گفت: «ای امیر المؤمنین بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت از او (درباره نسبش) سؤال نمود و بعد فرمود: «روح ها دو هزار سال قبل از بدنها خلق شده اند و بعد در هوا اسکان داده شده اند. آنها که در آنجا با هم آشنا بودند، (در دنیا) با هم انس دارند و آنها که در آنجا نسبت به هم ناشناس بودند اینجا با هم اختلاف دارند. روح من روح تو را نمی شناسد» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 88 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (7) امام صادق فرمود: مردی سه بار به امیر المؤمنین گفت «بخدا قسم من تو را دوست دارم» علی فرمود: «بخدا قسم تو من را دوست نمی داری!» آن مرد خشمگین شد و گفت: «بخدا قسم انگاری تو از آنچه دورن من است خبرم می کنی؟» علی به او فرمود: «نه! و لکن خداوند روح ها را دو هزار سال قبل از بدنها آفرید و من روحت را در میان ها ندیدم» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 88 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (8) یکی از اصحاب امیر المؤمنین تعریف می کند: عبد الرحمن بن ملجم لعنة الله علیه همراه با هیئتی وارد بر امیر المؤمنین شد. محمد بن ابوبکر آنان را از مصر دعوت نموده بود. نامه این هیئت همراه با عبد الرحمن بود. حضرت وقتی نام عبد الرحمن را در لیست اعضای آن هیئت دید فرمود: «تو عبد الرحمن هستی؟ خداوند عبد الرحمن را لعنت نموده است!» عبد الرحمن گفت: «بله ای امیر المؤمنین اما بخدا قسم ای امیرالمؤمنین من تو را دوست دارم» حضرت سه بار فرمود: «بخدا قسم دروغ می گویی و من را دوست نداری» عبد الرحمن گفت: «سه بار سوگند می خورم که من تو را دوست دارم و تو سه بار سوگند خوردی که من دوستت ندارم؟!» حضرت فرمود: «وای بر تو! خداوند روح ها را دو هزار سال قبل از بدنها آفرید و آنها را در هوا جای داد لذا آنها که در آنجا با هم آشنا بودند، در دنیا با هم انس دارند و آنها که یکدیگر را آنجا نمی شناختند، در دنیا با هم اختلاف دارند و روح من روح تو را نمی شناسد.» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 88 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (9) اصبع بن نباته می گوید: من با امیر المؤمنین بودم که مردی خدمت ایشان آمد و گفت: «ای امیر المؤمنین! بخدا قسم من تو را در راه خداوند دوست دارم.» حضرت فرمود: «رسول خدا هزار حدیث برایم گفت و هر حدیث هزار باب (علم از آن گشوده می شد. یکی از ان حدیثها این بود که) روح های مردم در عالم ارواج بعضی با بعضی ملاقات می کنند پس آنهایی که با هم آنجا آشنایند، (در دنیا) انس دارند و آنها که ناآشنایند با هم اختلاف دارند. و بحق خداوند که تو دروغ می گویی. من نه صورتت را در میان صورت دوستانم و نه نامت را در میان نام دوستانم نمی شناسم.» بعد از ان یکی دیگر بر حضرت وارد شد و گفت: «ای امیر المؤمنین من تو را در راه خداوند دوست دارم.» حضرت فرمود: «راست می گویی» و بعد فرمود: «گِل ما و گل دوستاران ما در علم خداوند مخزون (و محفوظ) و مأخوذ (و برگزیده) است و خداوند میثاق ما را از صلب آدم اخذ نمود (هنوز در صلب آدم بودیم که پیمان برگزیده بودن ما را با ما بست) لذا از آن هیچ کس کناره نمی گیرد و داخل آن نیز کسی نمی شود. پس خودت را برای پوشش فقر آمده ساز! زیرا از رسول خدا شنیدم که می فرمود: "بخدا قسم فقر بسوی دوستداران ما سریع تر از سیل به دشت می رسد."» مردی به امام صادق گفت: «حدیثی روایت می شود که مردی به امیر مؤمنان گفت: "من تو را دوست دارم" و حضرت به او گفت: "جامه فقر را برای خودت آماده ساز!"» امام صادق فرمود: «نیست اینچنین. بلکه حضرت فرمود: برای نیازت چامه ای آماده شده است یعنی روز قیامت (این محبتت مثل جامه ای تو را از گزند روز قیامت حفظ خواهد کرد.)» ینابیع الموده: 229 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (10) مردی به امیر المؤمنین گفت: «من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «دروغ می گویی من نامت را در میان نامها و شخصت را در میان اشخاص ندیدم» از ایشان در این باره سؤال شد. حضرت فرمود: «خداوند به پیامبرش نامهای مؤمنین را شناسانده است و پیامبر نیز برای ما آن را ثبت نموده است و من آنها را می شناسم.» معاني الأخبار، ص: 182 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (11) روایت شده است که مردی به امیر مؤمنان گفت: «من تو را دوست دارم و عثمان را نیز دوست دارم» حضرت فرمود: «تو یک چشمی! یا کور باش (و هیچ کداممان را دوست نداشته باش) و یا بینا باش (و فقط من را دوست بدار)» الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج‏2، ص: 176 💗 یا علی تو را دوستت دارم (11) روایت شده است که مردی به امیر مؤمنان گفت: «من تو را دوست دارم و عثمان را نیز دوست دارم» حضرت فرمود: «تو یک چشمی! یا کور باش (و هیچ کداممان را دوست نداشته باش) و یا بینا باش (و فقط من را دوست بدار)» الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج‏2، ص: 176 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (12) عمُاره می گوید: من نزد امیر آلمؤمنین نشسته بودم و حضرت در قسمت راست مسجد کوفه بود و مردم اطرافش بودند. در این هنگام مردی خدمت ایشان آمد و سلام کرد و گفت: «ای امیر المؤمنین! من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «لکن من بخدا قسم تو را دوست ندارم! محبتت نسبت به ابوبکر و عمر چگونه است؟» آن مرد گفت: «بخدا قسم من آنها را به شدت دوست می دارم!» حضرت فرمود: «محبتت به عثمان چکونه است؟» آن مرد گفت: «محبت او در عمق دلم رسوخ نموده است!» حضرت فرمود: «منم ابو الحسن!» ظاهرا حدیث فوق ادامه دارد ولی در منابع حدیثی ادامه آن را نیافتیم. طبق آنچه ابن شدقم در کتاب «وقعة الجمل، ص: 70» می گوید که حضرت وقتی در پاسخ به «انا ابوالحسن» اکتفاء می کند که خشمگین است. بنابراین ظاهرا حضرت از اظهار دوستی بخود در کنار اظهار دوستی به ابوبکر و عمر و عثمان خشمگین شده است. الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة (لابن حجر الهيثمي)، الصوارم‏المهرقة، ص: 248 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (13) شخصی خدمت حضرت آمد و گفت: «من دوستت دارم» حضرت فرمود: «و لکن من تو را دشمن می دارم.» آن پرسید: «چرا؟» حضرت پاسخ داد: «بخاطر این که تو از اذان گفتن دنبال کسی (و مالی) و برای تعلیم قرآن طلب مزد می کنی.» تقريب المعارف، ص: 243 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (14) اما باقر می فرماید: مردی خدمت امیر المؤمنین آمد و گفت: «من دوستت دارم» حضرت فرمود: «دروغ می گویی!» وقتی روز صفین شد، آن مرد در لشگر معاویه بود و کشته شد. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص: 488 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (15) امام باقر فرمود: امیر المؤمنین روزی در مسجد نشسته بود و اصحابش اطرافش بودند. مردی از شیعیانش نزد ایشان آمد و به حضرت گفت: «خداوند می داند که من اظهار دینداری می کنم به خداوند با محبت به تو در پنهانی آنگونه که اظهار دینداری می کنم به تو با محبتت در آشکارا و ولایت پذیر تو هستم در پنهانی همانگونه که ولایت پذیر تو هستم در آشکارا!» امیر المؤمنین به او فرمود: «راست گفتی پس خود را برای این که فقر را جامه خود کنی آماده باش! زیرا فقر با سرعتی بیشتر از آن که سیل به دشت برسد، به شیعیان ما می رسد.» آن مرد رفت در حالی که بخاطر سخن حضرت که «راست گفتی» از شادی می گریست. و آنجا مردی از خوارج بود و رفیقی داشت که او هم همراهش بود. یکی از ایندو به دیگری گفت: «بخدا قسم من مثل امروز ندیدم! مردی نزدش آمد و به او گفت که "دوستت دارم" و به او گفت: "راست گفتی!"» آن دیگری گفت: «من این را انکار نمی کنم (امری غریب نمی شمارم) آیا تو چاره ای می یابی از این که وقتی به او گفته می شود: "دوستت دارم" بگوید: "راست گفتی"؟!» بعد از دوستش پرسید: «آیا تو فکر می کنی من او را دوست دارم؟» رفیقش پاسخ داد: «نه!» گفت: «من بلند می شوم و مثل آنچه آن مرد به او گفت می گویم و بعد (خواهی دید) مثل همانچه که به او گفت به من می گوید.» رفیقش گفت: «باشد» آن مرد بلند شد و به حضرت مثل سخن همان مرد اول را گفت. پس حضرت نیم نگاهی به او نمود و بعد فرمود: «دروغ میگویی. بخدا قسم تو من را دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم» آن مرد خارجی گریست و گفت: «ای امیر المؤمنین! با این سخن از من استقبال می کنی؟! و حال آن که خداوند خلاف این را می داند. دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم.» حضرت فرمود: «بر چه (بیعت کنی)؟» گفت: «بر همان چه زُرَیق (ابوبکر) و حَبتَر (عمر) عمل نمودند.» و بعد دستش را دراز نمود. حضرت فرمود: «برگرد (دستت را بِکِش)! خداوند لعنت کند آن دو را بخدا قسم انگاری با تو ام آن زمانی که کشته می شوی بر گمراهی و چهارپایان عراق صورتت را لگد می کنند و (بخاطر همین) قومت تو را نمی شناسند» مدتی نگذشت که اهل نهروان بر علیه حضرت شورش نمودند و آن مرد هم با اینان بودن و کشته شد. الإختصاص، ص: 312 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (16) امیر المؤمنین می فرماید: من کنار کعبه نشسته بودم که پیرمردی قدخمیده که از شدت پیری دو ابرویش بر دو چشمش افتاده بود و در دستش عکُازه بود (عصایی که انتهای آن موج دار هست) و بر سرش شب کلاهی سرخ و بر تنش سپری از مو بود. پیرمرد به پیامبر نزدیک شد و پیامبر تکیه به کعبه داده بود. به حضرت گفت: «ای رسول خدا برای آمرزش من دعا کن!» حضرت فرمود: «تلاشت بی ثمر است ای پیرمرد! و عملت در گمراهی است» وقتی پیرمرد پشتش را کرد و رفت حضرت به من فرمود: «ای ابوالحسن آیا شناختی این پیرمرد را؟» گفتم: «بخدا که نه» حضرت فرمود: «این ابلیس ملعون است.» من در پی اش دویدم تا این که به او رسیدم و او را بر زمین زدم و بر سینه اش نشستم و دستم را زیر گلویش گذاشتم تا خفه اش کنم.» به من گفت: «ابوالحسن! این کار را نکن! زیرا من از مهلت داده شدگان هستم تا وقتی معلوم؛ و بخدا قسم ای علی من تو را جدا دوست دارم و هیچ کس تو را دشمن نمی دارد مگر این که من با پدرش در مادر او (و انعقاد نطفه اش) شریک می شوم لذا ولد الزنا می شود» من خندیدم و رهایش کردم. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 72 @barqozideh
💗 یا علی تو را دوستت دارم (17) امیر مؤمنان تعریف می کند: مردی من را ملاقات نمود و گفت: «ای ابوالحسن! آگاه باش که بخدا قسم من تو را در راه خداوند دوست دارم!» من رفتم خدمت پیامبر و به ایشان خبر دادم ایشان فرمود: «شاید تو کار خوبی در حق او انجام داده ای!» گفتم: «بخدا قسم من کار خوبی در حق او انجام ندادم!» پیامبر فرمود: «ستایش از آن خداوندی است که قلبهای مؤمنین را مشتاق محبت تو نموده است.» این فرموده خداوند نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. (مریم: 96) مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد!» كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)، ج‏1، ص: 307 @barqozideh
🌹 سلام علیکم همراهان برای سهیم شدن در پاسداشت بزرگترین عید، عید غدیر، احادیث مجموعه (یا علی تو را دوستت دارم) را نشر دهید.
السلام علیک یا ابا عبدالله انالله وانا الیه راجعون در ایام سوگواری سید و سالار شهیدان، روح تبیین کننده راه اهل بیت و مفسر آیات الهی و روضه خوان اباعبدالله، استاد سید علی روح بخش به سوی حق شتافت..
برای شادی روح حاج آقا سید علی روحبخش دو رکعت نماز بخوانید رکعت اول بعد از حمد دو توحید رکعت دوم بعد از حمد ده تکاثر
نماز لَیلَةُ الدّفن یا نماز شب اول قبر، از نمازهای مستحبی که نماز هدیه و نماز وحشت نیز نامیده می‌شود، برای میت در شب اول قبر(از اول شب تا صبح) می‌خوانند و بهترین وقت آن بعد از نماز عشااست.
بنابر منابع فقهی، نماز وحشت را به یکی از دو صورت ذیل می‌توان خواند: صورت اول: در رکعت اول یک مرتبه سوره حمد و دو مرتبه سوره توحید (قل هو اللَّه) و در رکعت دوم یک مرتبه سوره حمد و ده مرتبه سوره تکاثر را خوانده و بعد از سلام نماز بگوید: « اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان(به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را بگوید)»
صورت دوم: در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدربخواند، و بعداز سلام نماز بگوید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». (به جای فلان بن فلان، نام میت و پدرش را ببرد)