eitaa logo
از ازل تا قیامت
300 دنبال‌کننده
129 عکس
134 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat