eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: همانند راهپیمایی اربعین راه معنویت و حاکمیت توحید را طی کنید 🔹راه معنویت و حاکمیت توحید را با همین استحکام راهپیمایی اربعین طی کنید. این امیدی است که به شما جوانان امروز دنیای اسلام است. 🔹در این راه استقامت بورزید و همیشه حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید. 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرام آرام موکب های مسیرهای منتهی به کربلا جمع میشود و دلتنگی آغاز… 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴بلایی به نام زن بودن در سیستم سرمایه داری 🔻اگر این تیزر بسیار نوجوان پسند را مشاهده فرمایید،به چیزی فراتر از دعوای حجاب میرسیم . ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم تحمیل الگوی سرمایه داری از زن به زن ایرانی ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم زن چیست که اگر آنچه که ما می‌گوییم نباشی دیگر زن نیستی ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم زن بودن مال چندسال جوانی است و روزهای یائسگی و پیری دیگر زن نیست‌ ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم مرگ دخترانگی وعجله دختران کوچک برای کسب توفیقات کالا شدن ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم تحمیل صورت های عملی و تزریقی به عنوان عرف رایج زنانگی ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم زیبایی اقتصادی وخرید زیبایی توسط سرمایه داری ❗️به چیزی می‌رسیم به عنوان زن مصرف گرای سیستم سرمایه داری ❗️به چیزی می‌رسیم به نام جنگ هویتی با حقیقت انسانی وکرامت الهی زن ❗️به چیزی می‌رسیم به اسم زاید و مزاحم بودن حجاب برای زنی که سرمایه داری اورا الگو کرده است‌ واتفاقا هم با کمی پول خرج کردن یافتنی است. ❗️به چیزی می‌رسیم به نام زن نه مصرف کننده که دیگر سرمایه من است !!!! ❗️به چیزی می‌رسیم به نام مهندسی فرهنگی زن مدرن که او هیچ کارکردی ندارد چون مصرف کننده و ابزار زیبا سازی شهر برای بیمار دلان ⏪کمی به خیابان شهر نگاه کنید چقدر این زن برایتان آشنا است .باید بگویم ما با یک مهندسی بزرگ‌ فرهنگی برای تغییر ماهیت زن مواجهیم که دیگر این زن هیچ سنخیت روانی و عاطفی با مقوله عفاف و ندارد ✍عالیه سادات 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | حسین(ع) چراغ هدایت است ☝ بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در مراسم عزاداری اربعین حسینی با حضور هیئت‌های دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور. ۱۴۰۲/۰۶/۱۵ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌آدم روحش با این حرف ها جلا پیدا میکنه 🔻مقام معظم رهبری مهمتر از انقلابی بودن انقلابی ماندن است 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🐦سیما ثابت مجری شبکه اینترنشنال از این شبکه استعفا داد: بین کار و کرامت انسانی، دومی را انتخاب کردم. 🌐 دیگه واضح تر از این... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 یکی از پر بازدید ترین ویدئوهای اربعین امسال همین بوده است زائر ایرانی که از ناحیه دست دچار معلولیت است را در تصویر می بینید نظامی عراقی و دیگران در حال پذیرایی از ایشان هستند این عراق است همان عراقی که سپاه بدرش در کنار ما با صدام جنگید آن هم هشت سال همان عراقی که کربلایش 250 سال پیش بخشی از یک سرزمین مشترک با ایران کنونی بوده جماعت بی شرف ، حالا که دو ملت بعد از 250 سال به یکدیگر دست داده اند ، دشمنی را ترویج نکنید..... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️توصیه استاد فاطمی نیا به جاماندگان ▫️مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره) : پاداشی که برای زائر سینه به سینه از اولیاء رسیده و برای هیچ عملی ذکر نشده، این است که زائر اربعین حتما عاقبت به خیر میشود. 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گفتگوی خاص رهبر انقلاب با میثم مطیعی پس از عزاداری روز میثم مطیعی از جمله مداحان انقلابی و ولایی است که در سالیان اخیر علاوه بر تخریب و ترور شخصیتی توسط دشمنان و فتنه گران و لیبرال‌ها، توسط برخی مسئولان و عناصر صورتی و محافظه کار در جبهه خودی هم مورد بی مهری و بایکوت قرار گرفت. 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜کل داستان زن محبت و عاطفه است. ❤️کل داستان مرد اقتدار و جایگاه است. 👈👌این دو رو اقناع کن همه چی درست میشه... 😫بچه ات اگر چشم نمیگه چون خودت چشم نمیگی، بچه باید از کسی بشنوه تا یاد بگیره. 😉 🌹 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.جانَم.میرَوَد 1️⃣7️⃣قسمت.هفتاد.ویک به سمت همان مسیر دوید.... و همچنان اسم مهیا را فریاد می زد. یک ساعتی می شد، که دنبال مهیا می گشت. اما اثری از مهیا پیدا نکرده بود. دستش را در اورکتش برد، تا به محسن زنگ بزند، که برای کمک با چند نفر بیاید. موبایلش را درآورد. اما آنجا آنتن نمی داد. بیسیمش را هم که جا گذاشته بود.... نمی دانست باید چکار کند. حتما تا الان خانواده مهیا قضیه را فهمیده بودند... دستانش را در موهایش فرو برد و محکم کشید. سر دردِ شدیدش اورا آشفته تر کرده بود. با دیدن تپه ی بلندی به سمتش رفت به ذهنش رسید، که از بالای تپه می تواند راحت اطراف را ببیند... با بالا رفتن از تپه؛ تکه ای سنگ از بالا سر خورد و به سر مهیا خورد. مهیا از ترس پرید، و با دیدن سایه ی مردی بر بالای تپه در خودش جمع شد. دستش را بر دهانش گذاشت و شروع به گریه کرد. شهاب به اطراف نگاهی کرد، اما چیزی نمی دید و چون هوا تاریک بود؛ نمی توانست درست ببیند. با ناامیدی زمزمه کرد... _مهیا کجایی آخه... بعد با صدای بلندی داد زد: _مـــــهـــــــیـــــــــا... مهیا با شنیدن اسمش تعجب کرد! نور امیدی در دلش شکفت. مطمئن بود صدای شهاب است. صدایش را می شناخت. نگاهی به بالای تپه انداخت، اما نه سایه و نه شهاب آنجا نبودند. می خواست بلند شود؛ اما با برخورد دستش به زمین درد تمام وجودش را گرفت. سعی کرد شهاب را صدا کند؛ اما صدایش از جیغ هایی که کشیده بود؛ گرفته بود. نمی دانست چیکار کند. اشکش درآمده بود. با ناامید با پا به سنگ های جلویش زد؛ که با سر خوردنشان صدای بلندی ایجاد شد. شهاب با شنیدن صدایی از پایین تپه همان راه رفته را، برگشت.. شهاب صدای هق هق دختری را شنید. _مهیا خانوم! مهیا خانوم! شمایید؟! مهیا با صدای گرفته که سعی می کرد، صدایش بلند باشد گفت: _سید! توروخدا منو از اینجا بیار بیرون! شهاب با شنیدن صدای مهیا خداروشکری گفت... _از جاتون تکون نخورید. الان میام پایین... شهاب سریع خودش را به مهیا رساند. با دیدن لباس های خاکی و صورت خونی و زخمی مهیا به زمین افتاد و کنار مهیا زانو زد. _حالتون خوبه؟! مهیا با چشم های سرخ و پر از اشک در چشمان شهاب خیره شد! _توروخدا منو از اینجا ببر... شهاب با دیدن چشمان پر از اشک مهیا سرش را پایین انداخت. دلش بی قراری می کرد. صلواتی را زیر لب فرستاد. مهیا از سرما می لرزید شهاب متوجه شد. اورکتش را در آورد و بدون اینکه تماسی با مهیا داشته باشد، اورکتش را روی شانه های مهیا گذاشت. _آخ... آخ... _چیزی شده؟! _دستم، نمی تونم تکونش بدم. خیلی درد می کنه. فکر کنم شکسته باشه! شهاب با نگرانی به دست مهیا نگاهی انداخت. _آروم آروم از جاتون بلند بشید. شهاب با دیدن چوبی آن را برداشت و به مهیا داد. _اینوبگیرید کمکتون کنه... با هزار دردسر از آنجا خارج شدند... شهاب در ماشین را برای مهیا باز کرد و مهیا نشست. شهاب بخاری را برایش روشن کرد و به سمت اهواز حرکت کرد. مهیا از درد دستش گریه می کرد. شهاب که از این اتفاق عصبانی شده بود، بدون اینکه به مهیا نگاه کند؛ گفت: _مگه نگفته بودم بدون اینکه به کسی بگید؛ جایی نرید. یعنی دختر دبیرستانی بیشتر از شما این حرف رو حالیش شده... نمی تونستید بگید که پیاده شدید؛ یا به غرورتون بر میخوره خانم.... شما دست ما امانت بودید... مهیا که انتظار نداشت شهاب اینطور با او صحبت کند؛ جواب داد: _سر من داد نزن...من به اون دختر عموی عوضیت گفتم، دارم میرم سرویس بهداشتی! شهاب با تعجب به مهیا نگاه کرد. مهیا از درد دستش و صحبت های شهاب به هق هق افتاده بود. شهاب از حرفایش پشیمان شده بود، او حق نداشت با او اینطور صحبت کند. _معذرت می خوام عصبی شدم. خیلی درد دارید؟! مهیا فقط سرش را تکان داد. _چطوری دستتون آسیب دید؟! _از بالای تپه افتادم! شهاب با یادآوری آن تپه و ارتفاعش یا حسینی زیر لب گفت. شهاب نگاهی به موبایلش انداخت. آنتنش برگشته بود. شماره مریم را گرفت. _سلام مریم. مهیا خانمو پیدا کردم. _ _خونه ما؟! _ _باشه... نمیدونم... داریم میریم بیمارستان! _ _نه چیزی نشده! _ _خداحافظ... بعدا مریم...دارم میگم بعدا... گوشی را قطع کرد... اما تا رسیدن به بیمارستان حرفی بینشان زده نشد... _پیاده بشید. رسیدیم... از.لاڪ.جیـغ.تا.خـــدا .دارد... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝