بصیـــــــــرت
💐🍃🎉 🍃🎉 🎉 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_شصت_و_چهارم ✍ - پس من هم به عنوان یه فعال وارد انجمنی شدم که
تقریبا با شناختی که از عثمان داشتم،این نقشه برایم قابل قبول نبود.
- یعنی اینکه یه درصد هم احتمال ندادین که عثمان و رفقاش از این نقشتون بویی ببرن؟
اینکه شما از یان کمک خواستین؟
لبخندش عمیق شد و چالِ روی گونه اش عمیق تر:
- خب ما دقیقا هدفمون همین بود.
اینکه عثمان از تلاش ایران ونزدیکی حسام به یان و کمک خواستن ازش،
برای برگردوندن سارا به ایران مطلع شه.
اصلا نمیتوانستم منظورش را بفهمم!
چرا باید عثمان متوجه نقشه ی ایران برای کشاندنم به این کشور میشد؟
مبهوت و پر سوال نگاهش کردم
و با تبسم ابرویی بالا داد:
- خب بله کاملا واضحه که گیج شدین.
در واقع طوری عمل کردیم تا عثمان و بالا دستی هاش به این نتیجه برسن که ما داریم به طور مخفیانه و از طریق یان،
شرایط برگردوندنتون به ایران رو مهیا میکنیم و این اجازه رو بهشون دادیم تا از هویت حسام، یعنی بنده با خبر بشن.
اینجوری اونا فکر میکردن که دانیال ایرانه و خیلی راحت میتونن از طریق شما بهش برسن
که اگر هم دستشون به دانیال نرسید،میتونن حسام رو گیر بندازن و اون رابط رو شناسایی کنن.
و در واقع یه بازی دو سر برد رو شروع میکنن.
غافل از اینکه خودشون دارن رو دست میخوردن و ما اینجوری با حفظ امنیت شما،ارنست رو به خاکمون میکشونیم.
پس بازی شروع شد.
یان به عنوان یه دوست قدیمی به عثمان نزدیک شد و عثمان خودشو به سادگی زد...
به اینکه یه عاشق دلسوخته ست،که هیچ خبری از نقشه ی ایران و نزدیکی من به یان نداره.
حتی مدام با برگشت شما مخالفت میکرد،میگفت که بدون شما نمیتونه و اجازه نمیده.
بالاخره با تلاشهای یان شما از آلمان خارج شدین و مثلا به طور اتفاقی منو تو اون آموزشگاه دیدین.
در صورتی که هیچ چیز اتفاقی نبود.
و عثمان و صوفی بلافاصله با یه هویت جعلی به امید شکار دانیال و یا حسام وارد ایران شدن.
اما خب این وسط اتفاقات غیر قابل پیش بینی هم افتاد که بزرگترینش،
بد شدن حالتون بعد از دیدنم تو آموزشگاه و این #بیماری بود.
اون شب تازه نوبت کشیکم تموم شده بود و واسه استراحت رفتم خونه که پروین خانم باهام تماس گرفت.
وحشتناک بود،
اصلا نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم.
تو راه مدام به دانیال و قولی که واسه سلامتی تون بهش داده بودم،فکر میکردم.
اون قدر صلوات نذر کردم که فکر کنم باید یه هفته مرخصی بگیرم، تا بتونم همه شونو بفرستم😂
ولی خب از اونجایی که هیچ کار خدا بی حکمت نیست،
بد شدن حال اون شبتون و اومدن من به خونتون باعث شد که عثمان و صوفی زودتر نقشه شون رو شروع کنن.
دیگر نمیداستم چه چیزی باید بگویم!
- نکنه پروین هم نظامیه؟😳
خندید.
بلند و با صدا:
- نه بابا حاج خانم نظامی نیستن.
حالا میفهمیدم چرا وقتی از یان میپرسیدم که دوست ایرانیت کیست؟اسم چیست؟
مدام بحث را عوض میکرد.
بیچاره یانِ مهربان
دیوانه ترین روانشناس دنیا...
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 روایت دلنشین #شهید #سید_مرتضی_آوینی
قرنهاست كه فرياد «هل من ناصر» سيدالشهدا(ع) پهنهي زمان را پيموده است و چون نفخات حياتبخش روح القدس بر هر زمين مردهاي كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته ...
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔹️همسر شهید
محمدـحسین علیخانی :
یک سال ماه رمضان را کامل در سوریه بود، زنگ میزد و میگفت: به تغذیه بچهها توجه کنم تا بتوانند روزه بگیرند و من سؤال کردم که اوضاع شما چطور است؟ از پاسخش متوجه میشدم که مواد غذایی به اندازه کافی ندارند و با سختی روزه میگیرند.
#فرمانده_ایرانی لشکر #زینبیون
#شهید_محمدحسین_علیخانی
ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ فیلمی کوتاه از شهید حججی
🔮 آثار احترام به پدر و مادر
🎤حجت الاسلام #دارستانی
.
⏱یک دقیقه
👆بسیار شنیدنی👆
ـــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده برآب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
غیر از خیال جانان ،
در جان و سر نباشد ...
آقا محمد باقر
دردانه
🌷 شهید مدافع حرم #اکبر_شهریاری 🌷
در آغوش حاج #قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی
ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
✍ #خاطره از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
❤️ ساعت عاشقی 1:20
ـــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
❤️سردار شهید مدافع حرم #محمدحسین_علیخانی ❤️
▪️نام: محمد حسین علیخانی
▪️ولادت: 1350/1/1(کرمانشاه )
▪️شهادت: 1395/6/15(سوریه)
💍وضعیت تاهل: متاهل صاحب سه فرزند
▪️نام جهادی: ابوابراهیم
▪️آخرین مقام:
آخرین درجه سرتیپ دوم حفاظت نیروی قدس
▪️نحوه شهادت:
توسط تکتیرانداز دشمن از پهلو و ران مورد اصابت قرار میگیرد. وی چند روزی میشد که پشت سرهم روزه میگرفت. بنابراین با زبان روزه به شهادت میرسد
💌قسمتی از #وصیت_نامه شهید:
جبهه دانشگاه انسانسازی است و انسان هنگامیکه وارد جبهه میشود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی دیگر میگردد. سنگر شهیدان عزیز را خالی نگذارید و همانند علیاکبر مدافع اسلام باشید
🌷شادی روح شهدا صلوات🌷
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
O🔸سخنانی از مقام معظم رهبری که همواره #سانسور میشود
.
◽چه کسانی به ریش #مردم_ایران و #انقلاب_اسلامی میخندند؟ مردم حق دارند اما خودمانیم بعضی مواقع هم با انتخابشان وضعیت را خراب میکنند...
.
📡انتشار حداکثری با شما
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
به گفته مادرش، مراقبهها در مورد هادی پیش از تولدش آغاز شد، از همان کودکی راهش مشخص بود، نمازشب میخواند در قنوتش شهدا را دعا میکرد .
کسی که همهاش زمزمه یا حسین (ع) روی لب دارد، عشقش به اهل بیت مشخص میشود، به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج الحسین بود؛
کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین شعاری و ابراهیم هادی، بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود، و آخر عشقش به طلبگی ختم شد، نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید .
🌷شهید #محمدهادی_ذوالفقاری🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada