eitaa logo
با شمیم تا شفق
251 دنبال‌کننده
478 عکس
63 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری مادر دخترهای متفاوت دچار کلمات،نوشتن،کتاب‌و فیلم رشد یعنی از دیروزت بهتر باش در بله و تلگرام هم شعبه داره @shokoofe_sadat_marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. این دومین بار بود که اسمم به عنوان یکی از نویسندگان در شناسنامه کتاب حک می‌شد. بار اول داستان برگزیده‌ام در مورد شهید محمد چمنی بود که در یکی از مجموعه‌های شهرستانی به‌چاپ رسید. مجموعه چند جلدی از جان و دل خاطرات مددکاران و مددجویان کمیته امداد است. خاطراتی که در دسته‌های مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند و قرار است خدمات این ارگان که بسیار مغفول واقع شده است را به نسل بعد و افراد جامعه منتقل کنند. خاطرات ارزشمندی که باعث می‌شود افرادی چون من سطح نگاهشان به کمیته امداد از صندوق صدقات دو دستی آبی و زرد بالاتر برود. حالا انبوهی از قصه‌‌ها را از جای جای این سرزمین زیبا در گوش و ذهن و‌ قلبم به یادگار دارم که خیل کثیری از آن‌ها بسیار مرا تحت تاثیر قرار داده‌اند. خدا را شاکرم که فرصت همکاری با مجموعه از جان و دل را به من داد. مجموعه‌ای که اسمش با رسمش هم‌خوانی داشت. احتمالا من کمترین تعداد خاطرات را در بین نویسندگان خوب این مجموعه داشته‌ام اما آسوده خاطرم که کم‌کاری نکرده‌ام بلکه با همه وجودم نوشته‌ام. با جان و دلم. عکس‌ها : مراسم رونمایی کتاب مصاحبه‌ام و از صفحه جناب آقای خراسانی‌زاده @mohammadrezakh @bashamimtashafagh
. امام زین العابدین(ع) فرمود: هر کس سوره قدر را هنگام افطار و سحرش (قبل از افطار و قبل از خوردن سحری) بخواند، بین سحر و افطار (هنگام روز) ثواب کسی را دارد که در راه خدا، در خون خود غوطه‌ور باشد. سلام مجاهدین خدا! :) @masture
. گر بمیرم این دم از غم هم رواست . @bashamimtashafagh
کتابی که از صفر دو با من به صفر سه آمد .
. خرداد نارس کتابی است که از صفر دو با من به صفر سه آمد. وسط روز وقتی از خستگی ولو می‌شدم یا باید جایی منتظر می‌بودم یکی از داستان‌هایش نجاتم می‌داد. کتاب‌های داستان کوتاه برای من برعکسش اسمشان هستند. هر داستان که تمام می‌شود کتاب هم همراه آن بسته می‌شود. من می‌مانم و قصه‌ای که نویسنده روی دوش شخصیت‌ها گذاشته تا برایم تعریف کنند. کتاب پانزده داستان کوتاه در دلش دارد. همگی درباره آسیب‌های اجتماعی‌است که در حال و هوای اهواز روایت می‌شود. داستان‌هایی که زهره طالبی‌علی آن را با نثر روان و بی‌آلایش و گاها خلاقانه نگاشته‌است. آشنایی با زهره را مدیون آل جلال‌ام. راستش خواندن کتابی که نویسنده‌اش دوستت باشد بیشتر به آدم می‌چسبد. زهره زحمت کشید و همراه کتابش یک گلِ فومیِ زردِ اکلیلی هم برایم فرستاد. تا همین چند روز پیش همان گل را که به نخ چتایی وصل بود به عنوان بوک مارک اختصاصی استفاده می‌کردم. تا اینکه توسط حلماساداتم به فنا رفت و حالا فقط بقایای گل باقی مانده. عوضش کاغذ کاهی که کتاب را بغل کرده بود را بوک مارک اختصاصی کردم. برعکس داستان‌ها که دوست‌شان داشتم با احترامات فراوان جلد کتاب را دوست نداشتم. من فکر نمی‌کنم اسم نویسنده با این فونت و چسبیده به لبه انتهایی کتاب هم زیبا باشد. کنار همه آثار فاخر جهان یادمان نرود که از نویسندگان جوان ایرانی حمایت کنیم. برش‌هایی از کتاب: آدم اگر همدم نداشته باشه تو تنهایی خودش می‌میره.چه مرد چه زن، فرقی نداره کی گفته بیوگی به جسمه؟ نه! اگه به جسم باشه که من هنوز بیوه نیستم. این روح آدماست که بیوه می‌شه. هر چیزی اولش سخته، بعد کم‌کم بهش عادت می‌کنی...آدما بنده عادتن
. سایه سنگین خانم الف در مورد از دست دادن است و به جنبه‌های مختلف این حقیقت زندگی می‌پردازد. خانم الف خدمتکار و پرستار خانه‌ای است که یک زوج با فرزندشان ساکنین آن هستند. مرد خانه فیزیک‌دانی است که جدی به نظر می‌رسد. وجه عاقلانه بودن در او قوی‌تر است. از آن طرف همسرش سرشار از عواطف و شور و هیجان است. خانم الف باعث می‌شود تفاوت‌های آنها به شکل اختلاف بروز پیدا نکند بلکه حتی شکل رمانتیک و عاشقانه به خود بگیرد. حالا خانم الف تصمیم گرفته‌است که دیگر به خانه آن‌ها نیاید. داستان کتاب ساده است. بیان یک زندگی معمولی. داستان قصه خودمان است. قصه زندگی‌ها و خانواده‌های دور و برمان قصه اختلافاتشان. قصه زندگی که خیلی از ما آن را تجربه کرده‌ایم. زندگی معمولی چیزی شبیه نقطه صفر است اینکه پیشرفت کند یا پسرفت به این ربط دارد که ما چطور به آن نگاه کنیم و چگونه با آن برخورد کنیم. گاهی فکر می‌کنم برای تمام زندگی‌های به ظاهر معمولی به یک خانم الف محتاجیم. تقدیمه کتاب خیلی نظرم را جلب کرد: «برای دختری که ملاقاتش می‌کنم» 📸 فقط آرامستان می‌تونست حق مطلب و برای این کتاب ادا کنه. برش‌های از کتاب: هر عشقی در دراز مدت، نیازمند کسی است که ببیندش و تصدیقش کند و بر آن صحه بگذارد، اگرنه ممکن است اصلا عشق نباشد. بدون نگاه او ما در خطر بودیم. مرگ از پیش آنجا بود. کنار ما، نیمه خالی تخت را اشغال کرده بود و آرام منتظر بود. آسایش خیالی گذراست. اعتقاد به هر چیزی،حتی چیزی محسوس،پیچیده یا ساده به اقتصای نیاز، به هر روی بهتر از بی اعتقادی است. یک عمر زندگی که وقف اندوختن شده بود،به سرعت جمع شد هر بچه‌ای یک لرزه ‌نگار منحصر به فرد است