eitaa logo
باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
18 فایل
✨﷽✨ فعالیت مجموعه تقدیم به صاحب الزمان(عجّ) و روح تابناک حضرت زهرا(س) و تمام شهیــدان تا ازاین طریق مارا موردعنایت خویش قراردهند و دست مان در دنیا و آخرت بگیرند. {کاربرای رضای خـدا} قرآن صوتی نذرظهـور http://www.parsquran.com/book/ @askarii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد..💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🖤پایِ کارِ حسین 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️سند هویت شیعه نبودن قبر حضرت زهراست! 🥀 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻
هدایت شده از 🖤پایِ کارِ حسین 🖤
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 چند روزی خانه را جارو نرن... 🎙 🏷 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻
🌸🌱°• کو تا هزار سال دیگر؟! اگر می‌دانستیم تا هزار سال دیگر حضرت مهدی ظهور نمی کنند، این خودش موجب رخوت می‌شد؛ حالا کو تا هزار سال دیگر؟ اما همین که نمی دانیم و احتمال می دهیم سال دیگر، ماه دیگر، هفته دیگر باشد، همین انتظار باعث می شود که انسان بیشتر تلاش کند؛ امیدی داشته باشد، نشاطی پیدا کند،. بی جهت نیست که فرموده اند: « أفضلُ أعمالِ اُمّتي انتظارُ الفَرَجِ مِن اللّه ِ عزّ و جلّ؛ برترين اعمال امّت من ، در انتظار فرج از سوى خدا بودن است.» ۱۳۸۳/۰۷/۱۰ (بحار الأنوار ، جلد۵۰، صفحه ۳۱۸) 🕊🌱اللٰهُمَ‌عَجِّلْ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَجْ‌🌱🕊
زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه - @Iqnanews.mp3
4.82M
امام زمان(عجّ) در روز جمعه 🎤 با نوای استاد فرهمند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اگر دلتان برای امام زمان(عجّ) تنگ شد💔 به صفحات📖قرآن نگاه‌کنید✔️ ✍️آیت الله بهجت(ره) 🤍🌱
باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
•#سلام‌بر‌ابراهیم🥀 عصر يکی از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه می آمد. وقتی وارد کوچه شــد برا
°•🥀 واسطه ی ازدواج جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلی خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلی عصبانی ميشه ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجی رو من ميشناســم، آدم منطقی وخوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چی بگم ، هر چی شــما بگی. بعد هم خداحافظی کرد و رفت. شــب بعد از نماز، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسی شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناسـبی پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حرفهای ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتی حرف از پســرش زده شــد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسـيد: حاجی اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فردای آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... يک ماه از آن قضيه گذشــت، ابراهيم وقتی از بازار برميگشــت شب بود. آخرکوچه چراغانی شده بود. لبخند رضايت بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوسـتی شـيطانی را به يک پيوند الهی تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند درود بر شهـدا یادشان گـرامی اللهم صل علی محمّدوآل محمّـد وَعجّل فَرَجَهُـم بحقّ سیدالشهداء🌹