eitaa logo
باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
19 فایل
✨﷽✨ فعالیت مجموعه تقدیم به صاحب‌الزمان(عجّ) و روح تابناک حضرت زهرا(س) و تمام شهیــدان تا ازاین طریق مارا موردعنایت خویش قراردهند و دست مان در دنیا و آخرت بگیرند. {کاربرای رضای خدا} شروع خادمی: نیمه‌شعبان ۱۳۹۹ #صلوات برای ظهـور @askarii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ربّ الرضا علیه‌السَّلام ✨ خدای خوبم شکرت که دارو ندارم درپناه توست💞 خدای خوبم شکرت که فقط حامی ام توهستی ✨ خدای خوبم شکرت که زیرسایه تو در حال زندگی و نفس کشیدن هستم✨ خدایـا شکرت🤲 🥀
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
زمان: حجم: 8.41M
🌱✨ 🌟اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌟وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌟وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌟وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُودِ.. خدایا شفاعت امام حسین(ع) را روز ورود در صحنه محشر به من روزى کن🤲 ✅ التـماسِ‌دعــا..💔
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با خدا بودن میشه به هر آرزویی رسید✅ چه حس و حالی داره 🍃 آدم دوس داره هربار کلیپ رو ببینه خدا میگه.... معنیشو با دقت بخون! همین الان همین لحظه از ته دلت خداروشکر کن🍃 🦋♡☆•
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•💚🍃 پاسخ یک سلام از زبان تو؛ همه شهر را به سلامتی می‌رساند! راستی؛ کی می‌شود روزی که ؛ چشم در چشم تو .... پاسخ سلاممان را بشنويم؟ نذرِفرج مولامون مهدی(عجّ) ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم✨ 🇮🇷 یـازهـــــرا(س)🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 از عارفی پرسیدند... از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه‼️ 💠او جواب داد : 🌟اگر برای امام زمانت کاری می کنی یا تبلیغی انجام میدهی و خلاصه قدمی برمی داری و به ظهـور آن حضرت کمک میکنی، بدان که بیداری؛ و الّا اگر مجتهد هم باشی درخواب غفلتی! 📒 برگرفته از کتاب: کیست مرا یاری کند، من مهدی صاحب الزمانم. 📣📣پس دوستان عزیز پس بیایید، سیلی از صلوات راه بیندازیم تا در کار خیری که مربوط به امام زمان است شریک باشیم. 🇮🇷یـازهــــرا(س)🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 عصر يکی از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه می آمد. وقتی وارد کوچه شــد برای يک لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. چندروزبعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواسـت از دختر خداحافظی کند، متوجه شدکه ابراهيم درحال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شـروع کرد به سلامُ عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بوداما ابراهيم مثل هميشه لبخندی برلب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواده‌ات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخوای من با پدرت صحبت ميکنم که... جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزی نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدی، ببين، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کارهستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. ان‌شاءالله بتونی با اين دختر ازدواج کنی، ديگه چی ميخوای؟ ...