ما دچار مشکلات متعددی هستیم که بخشی از آنها از طرف آباء و اجداد و از طریق ژن و مقداری از آن از دوران طفوليت است. مواردی از آنها تاثيرات منفی محیط مانند مدرسه است یا تاثيرات منفی همنشینان و دوستان هستند.
ولی باز خدای متعال به انسان قدرت و سلطنتی داده كه می تواند همه اين موارد را اصلاح و درمان كند؛ خداوند متعال راه های كوتاه را هم برای این درمان نمودن قرارداده است.
يكي از آن راه های كوتاه توسل به حضرت اباعبدالله عليه السلام است که واقعًا راه را كوتاه ميكند؛ واقعًا در درون انسان با يك توسل به حضرت سیّد الشهداء اتفاق عظيمی می افتد.
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج🌼✨
یازهرا سلام الله👈 @yasabas🆔
#قهرمانان_شجاع_قلبها*💞🌹🇮🇷
❀🍃✿🍃❀🌹💚❀🍃✿🍃❀
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃گاهی.....
🍃تمام خواسته ام
🍃تمام خواهشـــم
🍃تمام التماســــــم
🍃تمام همه ناتمامم
🌱این است،
🍃گوشه نگاهــــت به من باشد،
ای شهید....
☘اَللّهُم اَجعَل عَواقِبَ امورِنا خَیرا☘
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج🌼✨
یازهرا سلام الله👈 @yasabas🆔
❀🍃✿🍃❀🌹💚❀🍃✿🍃❀
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
باز دلم یاد تو افتاد گرفت.💘💔
َاَللّهم اَرزُقنا شهادت🌹🕊
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج🌼✨
یازهرا سلام الله @yasabas🆔
🍃✿🍃❀🌹💚❀🍃✿🍃
🌹✨الّلهُم صَلّی عَلی مُحمّد وَ آلِ مُحمّد وَ
عَجّل فَرجَهُم بِحقّ زینب زهرا سَلام الله🌹
باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
عمود شماره ۱ «چرا همیشه جا میمونم؟ چرا من؟ چرا؟» سرم رو به در ورودی حرم حضرت علی علیهالسلام تکی
عمود شماره ۱۱۰
دردِ پا اَمونم رو بریده بود. بیتاب شده بودم. همسفرم که انگار متوجه شده بود، همونطور که ویلچر رو هُل میداد و ذکر میگفت، با لبخندی شیرین به من خیره شده بود. پلکام سنگین شد و به خواب فرو رفتم. یکدفعه وحشتزده از خواب پریدم.
خدایا اینجا کجاست؟ جایی شبیه خونهی اربابی! دور تا دورش حجره بود. ترسیدم. ناخودآگاه چشمم افتاد به سَر درِ یکی از حجرهها که با خط زیبایی نوشته شده بود «السلام علیک یا صاحب الزمان، مقامِ حضرت ولیعصر (عج)»
خدای من! اینجا مسجد سهله است؟! به ساعتم نگاهی انداختم. ساعت از ۸ شب گذشته بود. بغضم یا شاید ترسم شکست. آقاجان! ارباب من! دو روز دیگه بیشتر تا اربعین نمونده، یعنی واقعاً نمیخوای منو توی خیمهات راه بدی؟ باز اون صدای مهربون گوشمو نوازش داد: «خوش اومدی. بسم الله! بفرمایید...»
اومدم بگم واسه چی منو آوردی اینجا، که دیدم یک سفره و نون و خرما با یه لیوان چای تازهدَم پیش روی منه. لقمهی نون رو که برداشتم، دیدم چقدر گرم و تازه است. گفتم: خودتون نمیخورید؟ یه لقمه کوچیک گرفت. چای تعارف کردم. آخه فقط یک لیوان آورده بود. گفت: «اهل ظواهر زندگی نیستم. درضمن نگران دیر رسیدنت نباش مهم اینه که اومدی، انشالله به موقع میرسی.»
🏴 #همسفر_با_خورشید؛ قسمت دوم
eitaa.com/banoyealam4_6021325749905000845.mp3
زمان:
حجم:
27.21M
سلام بر حسین علیه السّلام و یاران باوفایشان🌹🌹🌹