eitaa logo
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
کانال با شهدا تاظهور به معرفی شھدا جانبازان آزادگان میپردازد. انگیزه های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهدا،نگذارید یادشهدا فراموش شود امام خامنه ای جهت ارتباط @sadate_emam_hasaniam @shahiid61 👈 دکترمحسن خاکزاد پاسخگو به #شبهات مذهبی وسیاسی روز
مشاهده در ایتا
دانلود
264880_381.mp3
5.89M
و کمی آرامش... اِلـٰھـے'! لَیْتَنے کُنْتُ طَیْرا فَاَطیرَ ، فِـے الْهَواءِ مِنْ فَرَقِکَ ... ♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آخرین دست‌نوشته‌ی رتبه یک ♨️ نامه‌ای خواندنی از کنکور پزشکی برای تمام نسل‌ها 🔹 برشی از سخنرانی به مناسبت ۱۲اسفند، سالروز شهادت شهید احمدرضا احدی، رتبه یک پزشکی 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 وقتی همه چیز حتی محبت ها و عداوت ها برای خدا شد,وقتی که غم ها و شادی ها برای خدا شد,وقتی که سکوت و فریاد ها برای خدا بود,وقتی همه اش خدایی بود نه شیطانی، دنیا جلوه اش عوض میشود . اما حالا که این طور نیست. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماجرا قصہ ے دلے است... ڪہ میان رمل هاے فڪہ... یا خاکـــــ شلمچہ یا آبهاے اروند... جامانده استـــــ... را قصہ اے نیست... جز دلدادگے... الهی الحقنا بالشهدا والصالحین هدیه دسته گلی ازجنس صلوات نثار همه شهدا https://eitaa.com/bashohadataazohoor
❣ درود الهی بر شهیدانی که خود را بر مین های مسیر انداختند و معبری برای دیگران باز کردند و بدا بحال آنانی که از این راه بر مسند نشستند و از همین معبرها پای دشمن را باز کردند اللهم اجعل عواقب اموراخیرا https://eitaa.com/bashohadataazohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حنظله های امام خمینی ره سالروزشهادت شهیدمفقودالجسد علی جان نثاری فرزندحسینعلی عملیات خیبر،جزیره مجنون 🌹🌹🌹🌹🌹 چندین مرتبه راهی جبهه ها شده بود ولی بنا به پیشنهاد دوستان و پدر و مادر تصمیم به ازدواج نمود هنوز چند روزی ازدواجش نگذاشته بود که عملیات درحال اجرا بود و شهید عزیز در درونش انقلاب دگری رخ داده بود او که بارها طعم ولذت فداکاری در جبهه ها راکشیده بود طاقت ماندن نداشت حنظله گونه،عروسش رارها وبسوی دیار عاشقان شتافت انگار می‌دانست،سفری درپیش دارد که برگشتی ندارد پروازی عاشقانه،درجزیره مجنون به دوستان شهیدش پیوست ولی جنازه اش برنگشت این شهیدوالامقام فقط شش روزازعروسیش گذشته بود که راهی جبهه هاشد، هدیه کنیم صلواتی نثارهمه حنظله های زمان https://eitaa.com/bashohadataazohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷۱۲ اسفند‌ ۶۲ ،سالروز شهادت جاویدالاثر شهید شاهین باقری ا▫️▪️▫️▪️ 📸👆 عکسی از مادر یک شهید که جهانی شد ❄️تهران-خیابان انقلاب-زمستان۱۳۷۴-عکاس: محسن برمهانی 🔹مادر شهید شاهین باقری: ▫️شاهین در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقود شد، ۱۱ سال از فرزندم خبری نداشتم و هرلحظه منتظر بازگشتش بودم تا جاییکه هرگاه کسی درب خانه را می‌زد به گمان بازگشت شاهین به سمت درب می‌دویدم و هر بار بیش از قبل ناامید می‌شدم 🔹هرگاه کاروانی از شهدا به تهران می‌آمد به امید اینکه خبری از فرزندم بگیرم به استقبال شهدا می‌رفتم.یک روز زمستانی هنگامی که برف هم شدید می‌بارید متوجه شدم کاروانی از شهدا به تهران آمده فوراً به سمت آن کاروان رفتم. در همین حال عکسی از من در کنار ماشین حمل شهدا گرفته شد که این عکس در رسانه‌های داخلی وخارجی بازتاب زیادی داشت 🔹شاهین درجزیره مجنون بشهادت رسید و پیکرش هم در باتلاق‌های این جزیره ماند،اما بلاخره پس از ۱۱ سال به من خبر دادند که پیکر فرزندت بازگشته؛ وقتی برای دریافت پیکر او رفتم تنها چندکیلو استخوان تحویلم دادند و آن لحظه به یاد روز تولدش افتادم که تنها ۳کیلو داشت و آنروز هم ۳کیلو از استخوانش را تحویل دادند یادش گرامی وراهش پررهرو https://eitaa.com/bashohadataazohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📷شهادت بسیجی طرح امنیت در منطقه «کورین» زاهدان 🔹«عثمان شه بخش» بسیجی بومی طرح امنیت در منطقه «سرجنگل» بخش کورین شهرستان زاهدان توسط اشرار مسلح مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹پیکر این شهید والامقام فردا ۱۳ اسفندماه ساعت ۱۰ صبح در روستای «گلچاه» کورین تشییع و خاکسپاری می‌شود. ‍ https://eitaa.com/bashohadataazohoor
AUD-20220101-WA0006.mp3
9.29M
شهید فرهنگه🕊 🎙حاج مجتبی رمضانی
💢تشکر از ملت ایران که به خاطر خون شهدا رای دادند ... جمعه ۱۱ اسفند روز حماسه ی شهدایی بود. باید از مردم شریف از هر قشر و آحاد، تمجید کرد که به امر رهبر فرزانه و به سبک شهدای والا مقام، مشت محکم بر دهان دشمنان کوبیدند. ملت ایران تشکر..‌.🥀🥀🥀 🌘🕊🕊🌘 https://eitaa.com/bashohadataazohoor
◾️انالله و اناالیه راجعون◾️ آیت‌الله امامی کاشانی دعوت حق را لبیک گفت 🔹آیت‌الله محمد امامی کاشانی (رضوان الله تعالی علیه) نماینده مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران ساعتی پیش دار فانی را وداع گفت. شادی روح مطهرش صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 https://eitaa.com/bashohadataazohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹به‌روایت همسر شهید : بزرگ‌ترین آرزوی احسان شهادت بود که این آرزو بعد از پنج سال و دو ماه از زندگی مشترک به اجابت رسید. مداومت به خواندن زیارت عاشورا و خواندن دو رکعت نماز حضرت فاطمه زهرا (س) بعد از هر نماز صبح از ویژگی‎های منحصربه فرد همسر شهیدم بود.. احسان عضو گروه تخریب تیپ 45 جوادالائمه، بارها به مناطق مرزی کشور و مبارزه با گروهای انحرافی پژاک و اشرار و نیز مناطق برون مرزی از جمله سوریه و لبنان انجام وظیفه کرده بود. 🌺 یاد شهـدا با ذکر صلوات https://eitaa.com/bashohadataazohoor
اول وقت سیره شهدا از سن 8 سالگی شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن کرد.. سيد رضا صوت بسیار زیبایی داشتن و به همین دلیل هر وقت که در مسجد محل حضور داشتن، تلاوت قرآن و ادعیه با ایشان بود. یکی از برنامه های همیشگی ایشان، تلاوت زیارت آل یاسین در روز جمعه بوده که از طرف مردم محل، استقبال مى شد. 🌺 یاد شهـدا با ذکر صلوات https://eitaa.com/bashohadataazohoor
که برات میدهد 🌸🌿🌸 این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷 بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐 اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!  در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما ✋🌷 علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 📚مسافر کربلا https://eitaa.com/bashohadataazohoor
سردار‍ شهیدحاج مهدی باکری، شهرداری که رفتگر شد! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه🍃 در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود. https://eitaa.com/bashohadataazohoor
بهش گفتن محمدهادی این چیه رو قلبت..؟! گفت: این عکس باتری قلبمه نباشه قلبم کار نمیکنه.. سلامتی وطول عمر امام خامنه ای روحی فداه صلوات https://eitaa.com/bashohadataazohoor
آخر وصیتنامه اش نوشته بود: وعدۂ ما بهــشت بعد روی بهــشت را خط زدہ بود اصلاح کردہ بود : وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن علیہ‌السلام" 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 https://eitaa.com/bashohadataazohoor
🌱 🌷شهید علی حیدری🌷 🍃علی حیدری فروردین سال ۱۳۴۴ در شهر مریوان و در یک خانواده معتقد به فرهنگ اسلام به دنیا آمد. پدرش اهل همدان بود که بعد از ازدواج با مادر سنندجی اش در کردستان به استخدام ارتش در آمد تا بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی به تهران مهاجرت کرد. 🍃علی دوران نوجوانی خود را با بچه های مسجد و کارهای فرهنگی و تشکیل کانون فرهنگی و کتابخانه مساجد منطقه خرانه تهران گذراند؛ اما اوج اعتلای روحی ایشان در دوره شش ماهه ای اتفاق افتاد که با آیت الله حق شناس آشنا شد و آن عارف بزرگوار، مسیر سیر و سلوک را با برنامه سلوکی برایش فراهم کرد. 🍃اولین بار علی در اواخر سال ۱۳۶۱ به منطقه سقز اعزام شد. در سال ۶۲ به عنوان خطاط و طراح چهره شهدا به جنوب اعزام شد. در اواخر سال ۶۳ وارد جمعیت تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شد و ماه پایانی حیاتش را در گردان تخریب لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه مشغول آموزش و فعالیت شد. 🍃علی حیدری به همراه گروه هفده نفره از رزمندگان تخریب، روز بیست و دوم اسفند ماه ۱۳۶۳ در سن نوزده سالگی بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات بدر؛ به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران آرام گرفت.🥀 🌱شادی روح پاکش صلوات🌱 https://eitaa.com/bashohadataazohoor