eitaa logo
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
1.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
کانال با شهدا تاظهور به معرفی شھدا جانبازان آزادگان میپردازد. انگیزه های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهدا،نگذارید یادشهدا فراموش شود امام خامنه ای جهت ارتباط @sadate_emam_hasaniam @shahiid61 👈 دکترمحسن خاکزاد پاسخگو به #شبهات مذهبی وسیاسی روز
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دکتر محسن خاکزاد پاسخ به سوالات و شبهات مذهبی وسیاسی روز @Ya_zeynab_54 👈درکانال با شهدا تا ظهور https://eitaa.com/bashohadataazohoor
🌷 🌷 (۴ / ۱) !!! 🌷تازه یادمان افتاده بود که بعد از یک ماه حبس درون سوله، اجازه داده‌اند در فضای باز بنشینیم. در حقیقت، ذهن‌ها مشغول جستجو بود تا نحوه‌ی ذوق کردن را یادمان بیاورد که صدای خشن نگهبان، گروه ما را سرِ جایش میخکوب کرد. ـ فکر کنم می‌گه جلوتر نریم. ـ مگه چقدر از سوله فاصله گرفتیم؟ همش دو متر نمی‌شه. رضا دستم را گرفت و لنگان لنگان به طرف دیوار کشاند. بدن لختش، خراش‌های زیادی برداشت بود. البته، کمتر کسی پیدا می‌شد که بالاتنه‌ی سالمی داشته باشد. خوابیدن روی زمین سفت و خشن و ناهموار و جابجا شدن‌های زیاد، بدن‌ها را زخم کرده بود. 🌷تعدادی کاملاً لخت بودند و آن روز، ته سوله، با تکه‌ای از لباس‌های پاره و کثیفی که معلوم نبود مال کدام شهید است، عورت‌هایشان را پوشانده بودند. شرم‌شان پیش ما ریخته بود و از عراقی‌ها خجالت می‌کشیدند. دیدن محیط بیرون، کاملاً برایمان تازگی داشت. آن روز بود که فهمیدیم کنار سوله‌ی ما، دو سوله‌ی دیگر هم هست که یک اندازه‌اند. در فاصله‌ای بسیار کم، سه سوله‌ی کوچک‌تر هم قرار داشت که آن‌ها هم مملو از اسرا بود. خارج از سوله‌ها، تعدادی تانک و نفربر دیده می‌شد که نشان می‌داد محل اسارت ما، باید پادگان و یا تعمیرگاه تانک باشد. رضا دستش را زیر بغلم فرو کرده بود و شانه به شانه، همراهم می‌آمد. «پات چطوره؟» 🌷دو، سه روزی بود نگاهش نکرده بودم. می‌ترسیدم دست به شلوارم بزنم. در اثر عرق زیاد و گرد و خاک، شوره زده و مثل چوب خشک شده بود. با خونابه و چرکی هم که از زخم بیرون می‌زد، به پایم چسبیده بود و اگر آن را می‌کندم، از محل زخم، خون جاری می‌شد. یاد روز اول خدمت و تابلوی «کارخانه‌ی آدم‌سازی» افتادم. آن روزها دوست داشتم بعد از تغییراتی که در پادگان می‌پذیرم، مثل آدم‌های آهنی، عروسکی راه بروم و با قدرت، مشت به دیوار بکوبم. شاید تا آن روز تغییری در ما رخ داده بود، اما با به اسارت درآمدن، قرار بود بخش دیگری از توانایی‌های ما در بوته‌ی آزمایش قرار گیرد. «خیلی می‌خاره. جرأت نمی‌کنم دست بهش بزنم.» 🌷مجبورم کرد کنار دیوار بنشینم. آرام پارگی شلوارم را از هم باز کرد. از ترس درد، سرم را عقب بردم و به دیوار چسباندم. منتظر سوزش زخم، بوی گند تندی توی دماغ خورد. وقتی رضا چشم‌های گشادش را به صورتم دوخت و به زخم پایم اشاره کرد، ترسیدم. ـ زخمت کرم گذاشته. ـ کرم؟! چی چی می‌گی؟ باورم نمی‌شد. طی آن مدت، اجساد شهدا را دیده بودم که بعد از چند روز، کرم‌ها اطرافش می‌لولیدند. اما فکر نمی‌کردم زخم بدن آدم زنده هم کرم بگذارد. شاید علت خارش بیش از حد و قلقلک‌های زیادش، مال همین کرم‌ها بود. به سختی از جا بلند شدم و با سرعت به طرف سوله رفتم. نگهبان که از حرکت غیرمنتظره‌ام جا خورد، روبرویم گلنگدن کشید! ترسیدم و.... ↩️ادامه داردان شاءالله ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 اولین‌هایی که شهید رئیسی برای کشور رقم زد 🇮🇷هفته دولت گرامیباد ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁
🌹وقتی که شهید رجایی آثار شکنجه ساواک در پای خود را در کنفرانس مطبوعاتی سازمان ملل به همگان نشان داد ♦️۲۶ مهرماه ۱۳۵۹ در تقویم سیاسی ایران یادآور سخنرانی تاریخی محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت ایران در سازمان ملل متحد است که تمامی قدرت‌های جهان را به باد انتقاد گرفت و بغداد را آغازکر جنگ ایران و عراق خواند. ♦️نقطه عطف حضور شهید رجایی در سازمان ملل به کنفرانس مطبوعاتی وی برمی‌گردد، زمانی که نخست وزیر فقید ایران در برابر دوربین رسانه‌های جهان پای برهنه خود را روی میز گذاشت و گفت "من به مدت دو سال در زندان‌های رژیم شاه معدوم، زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختی‌هایی که در زندان بر من روا شد، بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است. من دو سال تمام ضربات شلاق‌های کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگان‌ها در جاسوس‌خانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم. " ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁
🍃♦️هشتم شهریور سالروز شهادت دو یار صدیق حضرت امام(رحمت الله علیه) خدمتگزاران واقعی به مردم، دشمنان سرسخت استکبار شهیدان رجایی وباهنر گرامیباد ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁
اول وقت يكى از دوستان شهيد چنين مى گويد : روزى حدود ظهر نزد شهيد بزرگوار رجائى بودم صداى اذان شنيده شد، در حالى كه ايشان از جايش حركت كرده، مى خواستند خود را براى اقامه نماز آماده كنند، يكى از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت : غذا آماده است سرد مى شود، اگر اجازه مى فرماييد بياورم. شهيد رجائى فرمود : "خير بعد از نماز" وقتى كه خدمتگزار از اتاق خارج شد، ايشان با چهره اى متبّسم و دلى آرام خطاب به من فرمود : "عهد كرده ام هيچ وقت قبل از نماز نهار نخورم اگر زمانى ناهار را قبل از نماز بخورم، يك روز روزه مى گيرم. ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی آن شب فراموش نشدنی هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش در نخست وزیری راکه مبلغی ناچیز (2500تومان) شده بود نپذیرفت و توضیح میخواست گفتم: شما نخست وزیری! شخصیت‌هایی از داخل و خارج به دیدنتان می‌آیند، لابد این مقدار اصلاح و هزینه به مصلحت بود، وانگهی هر چند انقلاب شده و شکل حکومت و شیوه خدمت تغییر یافته اما ضرورت زمان نمیشناسد، شهید رجایی که فکر میکرد شاید مقصودش را خوب درک نکرده ام با نگاهی نگران و نافذ گفت: من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت با کفش راه بروم اما باشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند، من اگر بخواهم فارغ از دنیای محرومان جامعه با این وسایل و امکانات رفاهی زمامداری کنم سخت اشتباه کرده ام، نه برادر! من با محرومیت انس و عادت دارم دوستدارم وقتی شب سر به بستر میگذارم نباشند محرومانی که من از حال آنها غفلت کرده باشم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580 ═✧❁🌷یازینب🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا