eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
359 دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
15.3هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 عاشق تفنگ بود اونم تفنگAK47 یا همون چیزی که ما بهش میگیم کلاشنیکف. کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت. فکر میکنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید. تو سایت اسلحه هم میرفت. همیشه بهش میگفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی میخوای؟! اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا. بی ادعا رفت و به آرزوش رسید... https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
خداوندا فقط مي‌خواهم شهيد شوم شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزي شهادت مي‌خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده. https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هوایِ مجالس (علیه السلام) ✍حاج مرشد چلویی: همانطور اگر وارد مکانی شوی که هوای خاصی دارد مانند اینکه وقتی وارد حمام می شوی و هوای حمام به صورت تو می خورد و گرمی آن را حس می کنی و یا در جایی که عطر زده باشند و بوی عطر فضا را پر کرده باشد و مشام شما آن را حس می کند در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام در وسط دسته های عزادار در میان مجالس روضه در شلوغی مجالس و پخش غذاهای نذری یک هوایی دیگر حاکم است که در هیچ جای دیگر نیست باید بروی در دسته های عزاداری ، تا هوایِ این مجالس به تو بخورد.
🌿گفت : راستی جبهه چطور بود؟! گفتم : تا منظورت چه باشد؟ گفت : مثل حالا رقابت بود؟! گفتم : آری گفت : در چی؟! گفتم : در خواندن نماز شب گفت : حسادت هم بود؟! گفتم : آری گفت : در چی؟! گفتم : در توفیق شهادت گفت : جِرزنی هم بود؟! گفتم : آری گفت : برا چی؟! گفتم : برای شرکت در عملیات 😭 گفت : بخور بخور بود؟! گفتم : آری گفت : چی میخوردید؟! گفتم : تیر و ترکش 💥💥 گفت : پنهان کاری بود؟! گفتم : آری گفت : در چی؟!! گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها گفت : دعوا سر پست هم بود؟! گفتم : آری گفت : چه پستی؟! گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین گفت : آوازم می خوندید؟! گفتم : آری گفت : چه آوازی؟! گفتم :شبهای جمعه دعای کمیل گفت : اهل دود و دم هم بودید؟! گفتم : آری گفت : صنعتی یا سنتی؟! گفتم : صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب گفت : استخر هم می رفتید؟! گفتم : آری گفت : کجا؟! گفتم : اروند، کانال ماهی ، مجنون . گفت : سونا خشک هم داشتید؟! گفتم : آری گفت : کجا؟! گفتم :تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ، طلائیه،.... گفت : ببخشید زیر ابرو هم بر میداشتید؟! گفتم : آری گفت : کی براتون بر میداشت؟! گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه گفت : پس بفرمائید رژ لبم میزدید؟! گفتم : آری خندید و گفت : با چی؟! گفتم : هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان سکوت کرد و چیزی نگفت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀
🌹روح شهید محمد فرخی راد و تمامی شهدایی که برای آسایش ما از آرامش خانواده و زن و فرزندشان گذشتند، شاد. 🕊شهید محمد فرخی راد، متولد ۱۳۳۸ در مورخ ۲۶/۴/۱۳۶۱ در عملیات رمضان به اسارت نیروهای بعثی درآمد و پس از دو سال تحمل شکنجه های وحشیانه دشمن بعثی که عمدتاً بخاطر برگزاری کلاس های نهضت سوادآموزی بود، در زندان های رژیم بعث عراق در مورخ ۱۷/۵/۱۳۶۳ به شهادت رسید و پیکر مطهرش در عراق به خاک سپرده شد و در مردادماه ۱۳۸۱ به شهرستان دزفول رجعت و در مزار یادبودش در گلزار شهدای شهیدآباد به خاک سپرده شد. شهید🕊🌹
🌷شهید جمال محمدشاهی در دوم بهمن ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. وی کارگر عطاری بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و 12 آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد ولی جاویدالأثر شد. از شاگردان آیت‌الله حق شناس بود. هر چه بزرگتر می‌شد روحیات و رفتار او بیشتر معنوی می‌شد. جوانی بسیار ساکت و باحیا بود. از دوستان شهید عارف، احمد علی نیّری بود که از بسیجیان خودساخته و مخلص پایگاه بسیج مسجد بود. وقتی خبر شهادتش آمد، در مسجد امین الدوله در بازار مولوی برای او ختم گرفتند. شهید احمد علی نیّری همه نوجوان‌ها را به مراسم ختم آورد. خودش هم با ادب در گوشه‌ای از مجلس نشست. مثل شاگردی که در محضر استاد زانو زده است. شهید نیری بعدها نوشته بود که: «در مراسم ختم شهید جمال محمد شاهی مولای ما حضرت صاحب الزمان(عج) تشریف آورده بودند...» مادر بزرگوارش نقل میکرد : نیمه‌های شب بیدار می‌شدم و می‌دیدم رفته پشت کمد جایی باریک پیدا کرده و مشغول نماز شب شده. آنقدر در نماز گریه می‌کرد که به هق هق می‌افتاد. البته سعی می‌کرد گریه‌اش بی‌صدا باشد. مادر این شهید بزرگوار سیده خانم موسوی سالها در فراق پسرش سوخت تا اینکه در اردیبهشت سال 90 همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) شهیدی را به عنوان شهید گمنام در باغ موزه دفاع مقدس تشییع و در آنجا به خاک سپردند.پاییز امسال با انجام آزمایشهای DNA هویت آن شهید گمنام مشخص شد که شهید جمال محمدشاهی بوده ولی افسوس که پدر و مادرش در قید حیات نبودند. شهید 🕊🌹
✍شهید مصطفی چمران : «ای حسین در کربلا تو یکایکِ شهدا را در آغوش می کشیدی و می بوسیدی و وداع میکردی، آیا ممکن است وقتی من نیز به خاک و خون می غلتم دستِ مهربانت را بر قلبِ سوزانم بگذاری و عطش عشق مرا سیراب کنی؟! 😭
3.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 💞عشاق الرضا علیه السلام از من تا حال خوب فقط یه حرم فاصله‌ست از من تا دل خوش فقط یه قدم فاصله‌ست کرم کن گدا رو راهی حرم کن گدا رو ...🙏🙏🙏🙏🙏 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) ✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درود برعاشقان زیارت کربلای تو یا حسین! که عاشقانه در راه تو جان می سپارند و به عشق این که بر خاک می روم که دنباله رو خط سرخ ابا عبد الله الحسین باشم شهید علیرضا زارع بجستانی ●➼‌┅═❧═┅┅───
🌷 خاطرات شهید همت: 🌿 اولین دوره نمایندگی مجلس داشت شروع می شد. بهش گفتم: خودت رو آماده کن، مردم می خواهندت. قبلا هم بهش گفته بودم، جوابی نمی داد. آن روز گفت: نمی تونم. خداحافظی شب عملیات بچه ها رو با هیچی عوض نمی‌کنم.