4.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سردار_دلها 💞
هرچقدر از حاج قاسم بگیم
بازم کم گفتیم...
از #سادگی
از مناعت طبع
از افتادگی و اخلاص💖
♻️حاج قاسم یادم داد....
🌹🍃🌹🍃
@bashohadatashahadattt
خاطرهاےجالب از #شهید_حجت_اصغری 🕊
📌داشتيم ميرفتيم كربلا ! با حجت ته اتوبوس نشسته بوديم ! كلى گپ زديم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم ..... برامون سوال شده بود .
📌آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری؟؟
وسط حرفاش يه دفعه گفت من خيلى دوست دارم شهيد بشم !
از دهنش پريد گفت من شهيد ميشمااا !
📌من و امير حسينم بهش گفتيم داداش تو شيويدم نميشى چه برسه شهيد ! حلالمون كن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى با دستمال كاغذى كرديم تو گوشت اصلا ناراحت نمیشد 😊
دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا مثل اربابش هر دو دستو سرشو فدای عمه جانما زینب کرد، شهید شد حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه شد علمدار حلب💔
به نقل از اقا محسن همسفر کربلا شهید اصغری
شهادت تاسوعای 94
#نحوهشهادتاصابتموشک
#شهیدی_بی_سر_و_بی_دست....
@bashohadatashahadattt
:
🍁
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ .
ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست
4.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🅾اعـدام هایی که در اسـلام هست اعـدام های رحمـت است, یک حـد از حدود الهـی وقتی که واقع بشـود یک جامعه اصـلاح میشـود...
#امام_خمینی
:
@bashohadatashahadattt
╚.🔘.═══.🔘.╝
استاد فرهمند1_2006138638.mp3
زمان:
حجم:
3.59M
#حدیث به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای سلامتی و رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان (عج الله)با قرائت
🥀حدیث شریف کساء🥀
_کساء
توسل همگانی
@bashohadatashahadattt
ان شاءالله خیر کثیر در دنیا و آخرت نصیبمان گردد و عاقبت به خیر شویم.
🏴
۩﴿دعاےحدیثکساء﴾۩
بہ نیت سلامتی امام زمان (عج)
سلامتی رهبر عزبزمون
هدیه به روح امام وشهدا
حاجات قلبی همه بزرگواران
•✅قرائت روز بیست ویک🌹
از چله حدیث کساء
@bashohadatashahadattt
❤️#آقاااجآن‼️
می دانم که می آیی …
مدتی است که دیگر
تقـویم را ورق نمیزنم
حال عجیبی دارم…‼️
همه چیز از نبودنت حکایت می کند‼️
به جز دلـــــم
که مانند دانه ای در دل خاک…
در انتظار آمدن بهار است
می دانم که می آیی
به همین زودی ...🌱
به همین نزدیکی..🌱
#یَافَاطِرُبِحَقِّ_فَاطِمَه_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَٔ_الْفَرَج
@bashohadatashahadattt
#خاطرات_شهید
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه.
●ميگفت: "دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره..." قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: "دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که مذهبي باشه و تک از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: سلما
●تو کتاب نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش.
●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: "پس اسم دخترمون ميشه، سلما گفتم: اگه پسر بود...؟
●گفت: نه ، دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. دزفول بود.
●بابام تلفنی خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه. وقته بهش گفت، همونجا پای تلفن سجده شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين.
●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود. از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود. يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت:
"لطفاً مرا نبوسيد..."خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه.
✍به روایت همسربزرگوار شهید
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
@bashohadatashahadattt
🖤