🔴 لطف امام حسین علیه السلام
🔹حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🌕 به سیدالشهدائی که روز عاشورا، گریه میکردند، عرض کردند: یابن رسول الله! چرا گریه میکنید؟ فرمودند: به خاطر این جمعیّت. گفتند: کدام جمعیّت؟ فرمود: لشکر دشمن. گفتند: چرا برای اینها گریه میکنید؟ فرمودند: آخر اینها مرتکب کاری میشوند که مستحقّ جهنّم میشوند، ناراحتم.
🔺 برای دشمن گریه میکند آقا سید الشهداء. آن وقت فکر میکنید که دوستانش را رها میکند و تنها میگذارد؟ معادلاتمان را درست کنیم.
#محرم
#امام_حسین
🌹🍃🌹🍃
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴سه ساعتی از روز #عاشورا که هیچ کسی طاقت دیدن آن را ندارد 😭😭
#یاصاحب_الزمان
بمیریم برا قلبت عزیزدلم ...❤️🔥😭
#عاشورا
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان هست..
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
قرعه کشی
#قسمت_چهل_و_شش_
نمی شه فقط اونایی می رن جلو که تو جنگ بدر شرکت کردن و علیه کفارو
منافقین بدتر از کفار،شمشیر زدن
با آن بینش و با آن سطح فکر حق هم داشت گریه کند به حال خودم افسوس می خوردم
وقتی همه اسم ها را نوشتند قرعه کشی شروع شد.اسم او و بیست و چهار نفر دیگر در آمد. من هم جزو آن هایی بودم که توفیق پیدا نکردند.
سی و چهار پنج روز بعد برگشتند با بقیه ی بچه های عملیات رفتیم پیشواز ،اول بنا نبود عمومی باشد. کم کم مردم جریان را فهمیدند خیابان تهران هر لحظه شلوغ تر می شد و رفتن ما مشکل تر ،به هر زحمتی بود رسیدیم صحن امام، دیگر جای سوزن انداختن نبود. یکدفعه دیدم عبدالحسین رفت تو جایگاه سخنرانی. کلاه آهنی سرش بود. از این بند حمایل ها هم سرشانه انداخته بود با لباس سبز سپاه، بچه های صدا و سیما هم آمده بودند برای فیلمبرداری ،شروع کرد به صحبت
حرف هاش بیشتر از قرآن بود و احادیث، همان ها را خیلی ،مسلط ربط می داد به جریان کردستان. مردم عجیب خیره اش شده بودند هر چه بیشتر حرف می زد آدم را بیشتر جذب می کرد اوضاع کردستان را خوب جا انداخت از خیانت بعضی ها پرده برداشت و آخر کار مردم را تشویق کرد به رفتن کردستان و جنگیدن با ضد انقلاب و قطع کردن ریشه فتنه.
تقریباً بیست دقیقه طول کشید صحبتش.
جالبی اش این جا بود که آقای هاشمی نژاد و چند تا دیگر از علما هم تو
آن سخنرانی بودند.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
حربه
#قسمت_چهل_و_هفت_
حجت الاسلام محمد رضا رضایی
یک روز با هم بودیم خاطره ای از کردستان برام تعریف کرد می گفت تو سنندج سرپرست نگهبانی ایستاده بودم هوای اطراف را درست و حسابی داشتم، یکدفعه دیدم از روبرو سر و کله یک دختر پیدا شد.داشت راست می آمد طرف من روسری سرش نبود وضع افتضاحی داشت. با خودم گفتم شاید راهش رو بکشه بره.
نرفت قشنگ آمد چند قدمی ام ایستاد به اش نگاه نمی کردم شش دانگ حواسم جمع بود که دست از پاخطا نکند با تمام وجود دوست داشتم هر چه زودتر گورش را گم کند چند لحظه گذشت هنوز ایستاده بود، از مگس سمج ترا
یک آن نگاهش کردم صورتش غرق آرایش بود انگار انتظار همین لحظه را می کشید به ام چشمک زد و بعد هم لبخند!
حس کردم رنگ چهره ام کبود شده دندان هام را به هم فشار دادم صورتم را برگرداندم. این طرف غریدم: « برو دنبال کارت.»
نرفت کارش را بلد بود یک بار دیگر حرفم را تکرار کردم باز هم
نرفت این بار سریع گلن گدن را کشیدم به اش چشم غره .رفتم داد زدم برو گم ،شو وگرنه سوراخ سوراخت می
کنم!»
رنگ از صورتش پرید یکهو برگشت و پا گذاشت به فرار " 1 ".
پاورقی
۱- گروه های ضد انقلاب در کردستان از راه های مختلفی می خواستند در صف آهنین رزمندگان اسلام نفوذ کنند. از جمله این راه ها یکی همین بود که دختران زیبا را برای رسیدن به مقاصدپلیدشان، این گونه در یوغ می
کشیدند.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فرشته واقعی
#قسمت_چهل_و_هشت_
همسر شهید
هر وقت آن عکس را می بینم یاد خاطره ی شیرینی می افتم تو نگاه عبدالحسین مهربانی موج می زند. دست هاش را انداخته دور گردن دو تا پسربچه کرد با یکی شان دارد صحبت می کند دور و برشان همه یک گله گوسفند است. سردی هوای کردستان هم انگار توی عکس حس می شود، خاطره اش را خود عبدالحسین برام تعریف کرد
شب اولی که پسر بچه ها را دیدم زیاد بهشان حساس نشدم برام عجیب بود ولی زیاد مشکوک نبود. بقیه بچه ها هم تعجب کرده بودند.
«دوتا چوپان کوچولو. این موقع کجا می رن؟!»
شب بعد دوباره آمدند دو تا پسر بچه با یک گله گوسفند و از همان راهی که دیشب آمده بودند!
باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.
سابقه کومله ها را داشتیم پیر و جوان و زن و بچه براشان فرقی نمی کرد همه را می کشیدند به نوکری خودشان، اکثراً هم با ترساندن و با زور و فشار.
به قول معروف پیچیدیم به عمل دو تا چوپان کوچولو. جلوشان را گرفتم دقیق و موشکافانه نگاهشان کردم چیز
مشکوکی به نظرم نرسید
متوجه گوسفندها شدم حرکتشان کمی غیر طبیعی بود.
یکهو فکری مثل برق از ذهنم گذشت نشستم به تماشای زیر شکم گوسفندها چیزی که نباید ببینم دیدم:
نارنجک!
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23)
رسول خدا(ص)فرمودند:
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی...🤲
هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام🌺
امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (بیست وششم )تیرماه
تواب نماز شب را هدیه به روح مطهر شهید ابراهیم هادی🌹
ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.🤲
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
#قرارِعاشقۍ❤️
『هر زمان جوانۍ دعاےفرجمهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان #امامزمان(عج) دستهاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان بلند میکنند و براے آن جوان دعا میفرمایند؛چہ خوش سعادتند ڪسانیڪہ حداقل روزے یڪبار #دعایفرج را زمزمہ مۍڪنند:)』
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
[اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج]♥️
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
غم و شادی ۵۳_1.mp3
زمان:
حجم:
9.72M
#غم_و_شادی
💫قسمت
(پنجاه وسوم )
صدقه🍂
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
Ali FaniAli-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
زمان:
حجم:
11.65M
#زیَارتِ_عَاشْوِراء
باصدای دلنشین کربلایی علی فانی
🏴صلی الله وعلیک یااباعبدالله