3.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه علاقه ام را به #امام_زمان بیشتر کنم؟
🔵 دستورالعمل مشترک آیت الله #بهجت و آیت الله #اراکی رحمة الله
👤حجت الاسلام #راجی
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_نود_و_دو_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
به ساعتم اشاره کردم و ادامه دادم خود فرماندهی هم گفت:« تا ساعت یک اگر نشد عمل کنید، حتماً برگردید؛ الان
هم که ساعت دوازده و نیم شده تو این چند دقیقه ما به هیچ جا نمی رسیم.»
این که اسم فرمانده را آوردم، به حساب خودم انگشت گذاشتم رو نقطه حساس، می دانستم تو سخت ترین شرایط وتو بهترین شرایط، از مافوقش اطاعت محض دارد حتی موردی بود که ما دژ دشمن را شکستیم و تا عمق مواضع رفتیم در حال مستقر شدن بودیم که از رده های بالا بی سیم زدند و گفتند: «باید برگردین»
تو همچنین شرایطی بدون یک ذره چون و چرا بر می گشت حالا هم منتظر عکس العملش بودم. گفت: «نظرت همین بود؟»
پرسیدم:«مگه شما نظر دیگه ای هم داری؟»
چند لحظه ای ساکت ماند. جور خاصی که انگار بخواهد گریه اش بگیرد گفت:«من هم عقلم به جایی نمی رسه.»
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش
را گذاشت رو خاک های نرم کوشک ،منتظر بودم نتیجه ی بحث را بدانم،لحظه ها
همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت پرسیدم :«پس چکار کنیم آقای برونسی؟حتی تکانی به خودش نداد.»
عصبی گفتم:«حاج آقا همه منتظر ،هستن بگو می خوای چکار کنی؟!»
باز چیزی نشنیدم،چند بار دیگر سؤالم را تکرار کردم، او انگار نه انگار که تو این عالم است، یک آن شک برم داشت که نکند گوشهاش از شنوایی افتاده اند یا طور دیگری شده؟ خواستم باز سؤالم را تکرار کنم صدای ناله ی آهسته ای مرا به خود
آورد. صدا از عقب می
آمد
سریع ،سینه خیز رفتم لابلای ستون...
حول و حوش ده دقیقه گذشت،تو این مدت، دو،سه بار دیگر هم آمدم پیش عبدالحسین اضطراب و نگرانی ام هر لحظه بیشتر
شد. تمام هوش و حواسم پیش بچه ها بود، نمی دانم او چه اش شده بود که جوابم را نمی داد.با غيظ می گفتم :
«آخه این چه وضعیه حاجی؟ یک چیزی بگو!»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_نود_و_سه_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
اصلاً
هیچی نمی گفت بار آخر که آمدم پهلوش، یکدفعه سرش را بلند کرد به چهره اش زیاد دقت نکردم یعنی دقت نکردم؛ فقط دلم تند و تند می زد که زودتر از آن وضع خلاص شویم دشمن بیکار ننشسته بود گاه گاهی منور
می زد و گاه گاهی هم خمپاره یا گلوله ی دیگری شلیک
می
کرد.
بالاخره عبدالحسین به حرف آمد صداش با چند دقیقه پیش فرق می کرد گرفته بود درست مثل کسی که شدید گریه کرده باشد گفت:« سید کاظم خوب گوش کن ببین چی می گم.»
به قول معروف دو تا گوش داشتم دو تا هم قرض کردم یقین داشتم می خواهد تکلیف مان را یکسره کند. شش دانگ حواسم رفت به صحبت او.
«خودت برو جلو.»
با چشم های گرد شده ام گفتم:« برم جلو چکار کنم؟»
«هرچی که می گم دقیقاً همون کارو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول.»
به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد:«سر ستون که رسیدی اون جا درست بر می گردی سمت راستت،بیست
و پنج قدم می شماری»
مکث کرد. با تأکید گفت: «دقیق بشماری ها.»
مات و مبهوت فقط نگاهش می کردم
«بیست و پنج قدم که شمردی و تموم شد همون جا یک علامت بگذار،بعدش بر گرد و بچه ها رو پشت سر خودت
بیر اون جا.»
یک آن فکر کردم شاید شوخی اش گرفته! ولی خیلی محکم حرف می زد؛ هم محکم هم با اطمینان کامل. باز پی صحبتش را گرفت وقتی به اون علامت که سر بیست و پنج قدم گذاشته بودی، رسیدی؛ این دفعه رو به عمق دشمن چهل متر میری جلو،اون جا دیگه خودم می گم به بچه ها چکار کنن.»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23)
رسول خدا(ص)فرمودند:
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی...🤲
هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام🌺
امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (دوازدهم)مرداد
تواب نماز شب را هدیه به روح مطهر شهید ابراهیم هادی🌹
ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.🤲
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
#قرارِعاشقۍ❤️
『هر زمان جوانۍ دعاےفرجمهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان #امامزمان(عج) دستهاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان بلند میکنند و براے آن جوان دعا میفرمایند؛چہ خوش سعادتند ڪسانیڪہ حداقل روزے یڪبار #دعایفرج را زمزمہ مۍڪنند:)』
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
[اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج]♥️
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
⭕️ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک
🔻با ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک، قافله اسیران کربلا در ۲۸ محرم از شهر بعلبک گذشت. مردم بعلبک تا ۶ مایلی از شهر بیرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادی پرداختند! آنان از نيزه داران با شكر و سويق و آذوقه استقبال کردند.
♦️منظره تاسف آور کودکان شلاق خورده و زنان داغدیده و دختران یتیم از یک طرف، و قهقهههای مردم بیخبر از همه جا و سخنان شماتت آمیز آنها، نمکی بود بر زخم اسرای کربلا! در این جا بود که دختر امیرالمؤمنین، ام کلثوم س، به آن ها چنین نفرین کرد: «خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کسانی را که به شما رحم نمیکنند بر شما مسلط گرداند.»
🔹حضرت امام سجاد علیه السلام در حالی که قطرات اشک بر چهره اش جاری بود، این اشعار را به مردم غفلت زده بعلبک فرمود:
«آری روزگار است و شگفتی های پایان ناپذیر و مصیبت های مداوم آن! ....
گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقه محاصره ایشان قرار گرفته ایم!
وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرم ص کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.»
#تقویم_محرم
#۲۸محرم
#کاروان_اسرا
Ali FaniAli-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
زمان:
حجم:
11.65M
#زیَارتِ_عَاشْوِراء
باصدای دلنشین کربلایی علی فانی
🏴صلی الله وعلیک یااباعبدالله