1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی قابل تامل از همسر شهید حمید باکری...
واقعا ما چقدر پای کار دین خدا هستیم!!
عشقی و دلبخواهی کار می کنیم یا...
ای کاش مثل شما بودیم شهــدا...
🌷
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پدر مدال آور المپیک: مبینا از پاریس با من تماس گرفت و گفت میخواهم روز بازی آخرم کربلا باشی
🔹گفتم برای اربعین قرار است پیاده به کربلا برویم و بگذار در امامزاده صالح دعایت کنیم اما او اصرار داشت
🔹لحظهای که برای مدال برنز مسابقه میداد در کربلا بودم
از انقلاب اسلامی با همه توان و گستاخی در همه زمانها و همراه با حرکت امام دفاع کرده و یک لحظه از این وظیفه شرعی کوتاهی بعمل نیاورده باشید .
#شهید_والامقام
🕊 #مجتبی_رجائی
#روزتان_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مرحوم آیتالله ناصری: هیچوقت نا امید نشو، خدا حتما میبخشه
آیتالله #ناصری (رحمته الله
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
.:
:
🧎🏻♂️نماز فرزند برای پدر و مادر
💜دو رکعت است:
در رکعت اول سوره «حمد» و ده مرتبه:
💜رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوٰالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسٰابُ.*
🌀پروردگارا مرا و پدر و مادرم و همه اهل ایمان را روزی که حساب برپا میشود بیامرز.
💜 در رکعت دوم سوره «حمد» و ده مرتبه:
💜رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوٰالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ.
🌀پروردگارا مرا و پدر و مادرم و هرکه وارد خانهام شد و مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز
💜خوانده و پس از سلام ده مرتبه بگوید:
💜﴿رَبِّ ارْحَمْهُمٰا كَمٰا رَبَّيٰانِي صَغِيراً
🌀پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند مورد مهر و رحمت قرار ده!
💜کلیات مفاتیح الجنان(ترجمه استاد شیخ حسین انصاریان)
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 من ایرانم و تو عراقی به زبان ترکی
✍دلتان شکست مرا هم دعا کنید...💔
شعر از
#جهانکشت_باکویی
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری پنجشنبههای حسینی
🖤🖤🖤
شیرینتر از بغل مادر حرم حسین علیهالسلام
بره بالاتر علم حسین علیهالسلام
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای سیدالشهدا خرج کنید !
🌹🍃🌹🍃
كساني كه با اين انقلاب خدايي مخالف هستند ، اينها آزادي مردم را نميخواهند . اينها اسلام را نميخواهند . اينها بي بند و باري را ميخواهند و اينها مثل ساير حيوانات شكم پرست و شهوت پرست هستند ، اينها دلسوز اسلام نيستند .
و اگر ما امروز از اسلام حراست نكنيم اسلام همان ضربهاي را ميخورد كه در زمان حضرت علي(ع) خورد .
#شهید_والامقام
🕊 #حیدرعلی_صفری
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
شرایط سخت
#قسمت_صد_و_بیست_و_پنج_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
باز چشم هاش خیس اشک شد سرش را این طرف و آن طرف تکان داد با ناله گفت:: «این پسر عموی ما چقدر پاک
و خوب بود خدا رحمتش کنه»
پرسیدم: «چطور؟»
خاطره ای از همان دفعه که عبدالحسین تنها رفته بودروستا،برام تعریف کرد اولش پرسید:«می دونی که پسرم تو
مشهد درس می خوند؟»
سرم را به تأیید حرفش تکان دادم.پی صحبتش را گرفت
تا فهمیدم آقای برونسی با یک ماشین آمده روستا،زود یک بقچه ی نان و کمی گوشت و ماست و چیزهای دیگر آماده کردم همه را آوردم پیش خدا بیامرز شوهرت، برای اینکه خاطر جمع بشوم ازش پرسیدم: «شما بر می گردین
مشهد؟»
گفت: «اتفاقاً همین الان دارم میرم کار دارین مشهد؟»
به خرت و پرت هایی که دستم بود،اشاره کردم و گفتم:«بی زحمت همین ها رو بگذارین عقب ماشین و ببرین برای پسرم»
چند لحظه ای ساکت ماند و چیزی نگفت:« بعد سرش را بلند کرد گاراژ ده را نشانم داد و گفت: «همین الان یک اتوبوس داره میره مشهد بده به راننده تا برات ببره.»
من اصلاً ماتم برد!شاید انتظاری که نداشتم شنیدن همچین جوابی بود،خودش با مهربانی گفت:«کرایه رو هم من میدم وقتی هم که رسیدم مشهد،خودم می رم به پسرت می گم بره گاراژ اون جا و جنس ها رو تحویل بگیره.»
پاورقی
۱- از وقتی پدرش مرحوم شده بودبیشتر از قبل می رفت روستا و به مادرش سرمی زد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
شرایط سخت
#قسمت_صد_و_بیست_و_شش_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
با چشم های گرد شده ام گفتم:« خب
شماکه ماشین داری پسر عمو دیگه چرا بدیم گاراژ؟!»
خیلی جدی گفت:« این ماشین مال بیت الماله.»
خونسرد گفتم :«خب باشه.»
گفت: «من حق دارم که با این ماشین بیام روستا و فقط از مادرم خبر بگیرم همین قدر سهم دارم نه بیشتر.»
هر کار می کردم مسأله برام حل شود نمی شد. او هم انگار فهمید.
گفت: «اگر بخوام برای بچه ی شما گوشت و نان ،ببرم فردای قیامت باید حساب پس بدم اون هم چه حسابی!»
خدا بیامورز با ناراحتی گفت:« باید جواب تک تک مردم این کشور رو بدم!»
آن موقع این حرف ها حالی ام نمی شد.
از این که خراب شده بودم و روم زمین خورده بود دلم بدجوری می.جوشید با ناراحتی گفتم:«لااقل برای خودت ببر»
گفت:«برای خودم هم اگر خواستم یا با اتوبوس های گاراژ می فرستم یا هم که بعداً با ماشین شخصی می آم می
برم»
حرف هاش به این جا که رسید، باز گریه اش گرفت..
«اگر همون جا می فهمیدم آقای برونسی داره چکار می کنه خودم رو به پاش مینداختم ولی حیف که دیر
فهمیدم.»....
یک بار یکی از بچه های خودمان درست یادم نیست دستش شکست یا بلای دیگری سرش آمد، فقط می دانم بایدسریع می رساندیمش بیمارستان، تو آن شرایط سخت ،هم به ماشین بیت المال که جلوی خانه بود، دست نزد سریع رفت یک تاکسی گرفت و مشکل وسیله را حل کرد؛ تا این حد در استفاده از اموال عمومی دقیق و حساس بود!
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃