eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
405 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
37 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
بالا‌ عکس‌ پدران‌ شهیدِشونه که‌ همه‌ دࢪ‌ جنگ‌ شهید شدن..!💔 پسرا هم‌ به‌ یاد پدران‌ در همان حالت با هم‌ عکس‌ گرفتند😍 واقعاً زیباست این‌ تصویر♥️ : @bashohadatashahadattt ‌ اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🤲
✍ آیت الله بهجت (ره) : بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک. لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم. 📚 بحارالانوار، ج۵۳،ص۳۰۶ @bashohadatashahadattt
انســـانهای ضعیف انتقام میگیرند، انســـانهای قوی میبخشند، انســــانهای باهوش نادیده میگیرند. 💠 @bashohadatashahadattt
یکی از خانمهایی که همسرشون با حضرت آقا دیدار داشتن می‌گفت در محضرشان از نگرانیهای اغتشاشات گفتیم حضرت آقا تبسم کردند و فرمودند اینها حوادث طبیعی انقلاب هست و زودگذر ... آنچه شبها خواب را از من گرفته و جمعیت کشور است.. حضرت آقا @bashohadatashahadattt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از جنایاتی که بر سر شهید مدافع امنیت سید روح الله عجمیان آوردند 🔹صبح امروز حکم اعدام دو تن از قاتلان شهید مدافع امنیت اجرا شد. ●▬▬▬▬๑🌐๑▬▬▬▬▬●: @bashohadatashahadattt
داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش 😭 کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم 😭 اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... 😭 ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... 😭 امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 😭💔 @bashohadatashahadattt 🕊🌱 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش 😭 کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم 😭 اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... 😭 ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... 😭 امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 😭💔 @bashohadatashahadattt 🕊🌱 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️حسین چند بارز داشت، یکی اش توجهش به بود؛ هر چند که چندان از بیت المال استفاده نکرده بود❌ مثلا وسیله ای خراب می شد، با پول خودش تعمیر می کرد ⭕️یعنی مخارجی که بر عهده ی است، تا حدی که می توانست از جیب خودش💰 می گذاشت! یادم می آید برای دیدن حسین به منطقه ی خانات رفته بودم، غرق کار با رایانه💻 و مرتب کردن نقشه های منطقه بود. ⭕️حسین چند ماه قبل، در منطقه ی پیجی زخمی شده بود؛ با تعجب دیدم همان شلواری👖 را که باهاش زخمی شده بود، رُفو کرده و دوباره به تن کرده بود! 🌷 🍃🌹🍃 @bashohadatashahadattt
نماز اول وقت فراموش نشه💚 [ عکس از اقامه نماز اول وقتِ روی تخت بیمارستان ] التماس دعا @bashohadatashahadattt
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>فقط خدا: @bashohadatashahadattt 🌻 💥 بابا ومامان غذاشون را تمام کردند ,مامان اماده ی جم کردن میز میشد,دستش را گرفتم وگفتم:نه مامی جونم,امروز خسته شدی ,بفرما داخل هال به صرف گفتگو با پاپی جونم,من اینجا را مرتب میکنم ومامان مریم که میدونست حرفم یکی هست واجازه نخواهم داد دست بزنه,یه بوسه از گونه ام گرفت وروبه بابا گفت:سعید خان بفرمایید بریم تا صحبتها یخ نکرده صرف کنیم وبااین حرف زدند زیرخنده ومن را تنها گذاشتند. یه نفس راحت کشیدم ,هل هلکی میز را جم وجورکردم ومشغول شستن ظرفها شدم,متوجه شدم مامان رفت سمت اتاقشون,پس بابا هم الان میرفت ومن با خیال راحت میتونستم کاغذ کادوی عزیزم را ببرم وبزارم یه جای امن..... درحین شستن اخرین تکه ظرفها ,غرق افکارم بودم واز خرید چادر شروع شده بود وبه اخرین صحنه اش رسیدم وگرفتن پارچه از دست یوزارسیف...وای چه حالی بود که ناگهان با صدای باباسعید متوجه اش شدم.... باباسعید در حالیکه خم شده بود ودر کابینت کنار ظرفشویی را باز میکرد گفت:شب جمعه است ,من دوست دارم مشک وعود دود کنم ,مامانت گفت اینجاست,منم اصلا متوجه نبودم که چه اتفاقی داره میافته اخرین قاشق را اب کشیدم ودستکش ها را از دستم دراوردم وروم را کردم طرف بابا که ای وای...... . بابا درکابینت....همون کابینت را باز کرده بود وخیره به رد نگاهش شدم.... وای وای نه.... سریع خودم را چپوندم کنارش ارام ارام هلش دادم اونور وگفتم:بابا من براتون پیداش میکنم... بابا همینطور که متفکرانه از,جاش بلند میشد اشاره به کاغذ کادو که جلوی در کابینت با حالتی رسوا کننده از,هم بازشده بود کرد وگفت:این چیه؟چرا چپوندینش اینجا؟چقد به نظرم اشناست... دستپاچه پاکت مشک را برداشتم وتودست بابا گذاشتم ودرحالیکه یه دستم پشت کمرش بود,فندک کنار گاز هم با اون دستم برداشتم دادم دستش گفتم:بفرمایید جناب مرتاض,مشک دود کنید ومعطرنمایید فضای زندگیتان را...بابا لبخندی زد وارد هال شد... دستم را گذاشتم روی قلبم,نفسی از روی راحتی کشیدم,به طرف کابینت رفتم وکاغذ کادوی رسواگر را برداشتم ,جلوی بینیم گرفتم انچنان بوییدم که عطرش تمام ریه هام را پر کرد وارام ارام شدم.... دارد... 📝نویسنده....ط,حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @bashohadatashahadattt <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 روزها پشت سرهم میگذشت فردا اولین روز مدرسه است یعنی اولین روز از اخرین سال تحصیلی من,ان شاالله به قول بابا با ورود به دنیای پزشکی ختم شود. دیروز با سمیه رفتم پارچه چادری را به اعظم خانم دادم که برام بچینه,البته مامانم خودش میتونست برش بزنه اما از دست اعظم خانم خیلی تعریف میکنن ومیگن دستش خیلی خوبه,محاله پارچه ای رابچینه وشادی میهمان وجود اون مشتری نشه,مادرمنم که خیلی به این چیزا معتقده,اما من میدونم ,پارچه ای را که یوزارسیف لمس کرده وبا نوای ملکوتیش به ان دعا خونده,نمیتونه خوش شانسی وخوبی به همراه نیاره,برای همین باسمیه رفتیم تا اعظم خانم برام بدوزتش,بااینکه دوختن چادر کاری نداشت اما ,رو دست اعظم خانم خیلی خیلی شلوغ بود ,اولش نمیخواست قبول کنه,بعدش میخواست بندازه رو دست یکی از شاگرداش اما من اصرارکردم که دوست دارم خودش این کار را برام انجام بدهد واعظم خانم به خاطر اصرارهای فراوان من وخود شیرینی های سمیه که معرف حضور همه تان است قبول کرد,حالاباید برم یه سربزنم ,اگه اماده بود بگیرمش. چادرم را روسرم مرتب کردم وگفتم:مامان....کاری نداری؟دارم میرم چادر را بگیرم,هیچی نمیخوای؟ مادرم سرش را از اوپن اشپزخانه اورد بیرون ورو به من گفت :نه عزیزم,برو به سلامت,یه چند تا نون میخواستم که اونم خوبیت نداره یه دختر جوان توصف نانوایی بره,خودم یه توک پا میرم ومیگیرم.... من قبلنا اصلا خوشم از,خرید واینا نمیومد اما الان با گفتن نان ونانوایی ,یاد خونه بغلی نانوایی افتادم ودلم میخواست,لحظه ای هم که شده به بهانه ی نان ,یه نیم نگاهی حتی به دربسته هم شده ,بکنم غنیمته....اهسته گفتم:به کارات برس مامان ,نانوایی که توراهمه,من میگیرم... مادرم که ازاین تغییر اخلاق ناگهانی من متعجب شده بود گفت:میگیری؟؟؟مطمینی؟؟افتاب از کدوم ور درامده,نمیدونم وارام لبخندی,زد. پادرون کوچه گذاشتم وبعداز چند قدمی به سه راهی کوچه مان رسیدم,سمت راست پیچیدم وبعداز طی مسیری,جلوی در خیاطی اعظم خانم که چسپیده به خونه اش بود,یعنی یکی از اتاقای خونه اش بودکه از داخل کوچه هم در داشت,وایستادم. در باز بود وسروصدایی که از داخل میامد نشان دهنده ی شلوغی خیاطی بود,پرده را زدم کنار وداخل شدم...یا حضرت عباس ع چه خبره اینجا؟چقد شلوغه'!!با چشم دنبال اعظم خان گشتم که ناگاه کله ی اعظم خانم از,زیر میز خیاطیش بیرون امد ومانتوی دوخته شده ای رابه سمت مشتری میداد,با صدای بلند سلام کردم,اعظم خانم از پشت عینکهاش نگاهی کرد وتا چشمش به من افتاد ,زد روی گونه اش وگفت:وای خدامرگم بده,زری جان,پاک فراموشم شده بود....من من امشب میدوزمش وقول میدم تا فردا صبح قبل از رفتن به مدرسه به دستت برسونم,اصلا میدم اقا رضا بیاره,خودتم دیگه نمیخواد بیای من به دستت میرسونم... ناچار تشکری کردم اومدم بیرون.. دارد... 📝نویسنده...ط,حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فضیلت‌‌ نمازشب ✨ ✍🏻امام رضا(علیه السلام) در مورد فضیلت فرمودند: 👈بر شما باد به هیچ بنده مؤمنی در آخر شب بر نمی خیزد و هشت ركعت نماز و دو ركعت نماز و یك ركعت را نمی گذارد و هفتاد مرتبه در دعای دست خود نمی كند.. مگر این كه خدایش √او را از عذاب گور √عذاب دوزخ پناه می دهد √ عمرش را می افزاید √ روزیش را فراخ می دارد سپس فرمود همانا خانه هایی كه در آن خوانده می شود،‌ پرتو آن برای مردم آسمانها همچون پرتو ستارگان برای اهل زمین است و می درخشد. @bashohadatashahadattt
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23) رسول خدا(ص)فرمودند: 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161) 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی... هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (هفدهم ) دی ماه هدیه میکنیم ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.  التماس دعای فرج                                                      🤲🤲🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@bashohadatashahadattt ❇️🔸❇️🔸🕋🔸❇️🔸❇️ بخوان دعای فرج را که یار برگردد بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی حدیث غیبت یار تو مختصر گردد بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد لبیــک یا حسیـــــن🖤 🔸امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در روایتی فرموده اند: به شیعیان و دوستان ما بگوئید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب (سلام الله علیها)قسم دهند🤲که فرج را نزدیک گرداند ✨بسم الله الرحمن الرحیم🖤 إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ🌎 وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ🪐 وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ ❇️🔸❇️🔸🕋🔸❇️🔸❇️ اللّهم عجّل لولیک الفرج به حقّ حضرت زینب(سلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صدای دلنشین نقاره زنی در حرم مطهر رضوی💔🤲 امام رضا قربون کبوترات یه نگاهی ام بکن به زیرپات... 😭😭😭😭 ساعت به وقت امام رضا(ع) : ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗 🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️ دست بر سینه و عرض ادب 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....😍 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضاع 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
1_1825615137.mp3
10.04M
@bashohadatashahadattt 🌻امام باقر علیه السلام : هر آنکس در هر شب پیش از خواب سوره واقعه را بخواند خدا را ملاقات می کند در حالی که چهره اش چون ماه شب چهارده تابان باشد. 🍃سوره مبارکه 🌿 الهـــی رزق و روزیتون به برکت ســـوره واقعــه، زیاااد باشه🤲🏻 استاد منشاوی @bashohadatashahadattt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️اَلسَّلاَمُ عَلَي شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِالتَّمَامِ ☀️سلام بر آفتاب تاريكي، و ماه تمام 📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج) 🌷سلام امام زمانم🌷 سلام بر تو ای فرزند ماه‌های روشنی‌بخش... سلام بر تو و بر روزی که شب‌تیره چشمهای ما، به خورشید روی‌تو روشن می‌گردد. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌