#مناجات #صوتی | بی‌چاره ام، دل‌خسته ام..🌿 🤔بد جور دلتنگ غروب کربلایم‼ 🎙بامداحی: #حاج_مهدی_رسولی   ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ @bashohadatazoohor

#مناجات🌿 (شب جمعه ست و دلم..) مداح: #حاج_مهدی_رسولی بسیار دلنشین👌 #شب_جمعه #امام_زمان @bashohadatazoohor

🎧 صدای بهشتی یک شهید!! وقتی‌که‌شماکسی‌رو‌بخوای‌دیگه‌خداییه کاش میشد آقا منم بشم مثل زهیرِ تو! 🎧 مداح : شهید #حسین‌_معزغلامی🕊🌹 @bashohadatazoohor

📽 نماهنگ شهدای مدافع امنیت 📌شادی روح شهدای مدافع امنیت صلوات🌹🌹🌹🌹 @bashohadatazoohor

❣در گلزار شهدا قبری کنده بودند دور آن را هم حصار کشیده بودند که اگر شهیدی آمد در آنجا دفن شود. ناصر یک شب ما، که چند نفر از بچه های سپاه بودیم را جمع کرد و گفت: « بچه ها این قبر حیفه بیاید نگذاریم خالی بمونه!» خلاصه ساعت 12، 1شب که می شد می رفتیم سراغ قبر خالی. قبل از همه ناصر در قبر می خوابید، حدود نیم ساعت تا یک ساعت آنجا دراز می کشید و ما دور قبر برایش گریه و زاری راه می انداختیم، بعد از آن از قبر بلند می شد رو به آسمان می کرد و می گفت: «خداوندا ما یکبار دیگر زنده شدیم ، دیگر نگذار تا گناه کنیم.» این کار را به نوبت انجام می دادیم. وقتی به مرور زمان آن قبر پر شد، انگار ما چیزی را از دست داده و گم کرده بودیم، حیف که ناصر جوری رفت که سال ها نه قبری داشت و نه گریه کنی بر مزارش! ⭐️🌹⭐️ هدیه به شهید #ناصر_عظیمی صلوات @bashohadatazoohor

حاجی دنیای نیروهایش بود. دعاهای کمیل و ندبه را از حفظ بود. آنقدر تکرار می کرد که همه فهمیده بودند حفظ است فرمانده بود؛ ولی هیچ کس ندید جلوی تویوتا بنشیند. یک تکه ابر داشت عقب تویوتا. هر کجا می خواست برود، اگر راننده نبود می دوید می نشست پیش تویوتا روی همان تکه ابرکسی هم اصرار نمی کرد جلو بنشاندش. چون می دانستند فایده ندارد. شهید #محسن_حاجی_بابا @bashohadatazoohor

من فردا شهید میشم تو ازدواج کن😭🌹 🌹خاطره همسر شهید چمران از شب آخر حیات دنیوی #شهید_چمران: هر وقت می رفت تهران (از اهواز)روز بعد بر می گشت امروز (٣٠خرداد۶٠) صبح رفت و عصری آمد تعجب کردم. گفتم چرا زود آمدی گفت ناراحت شدی؟ - نه فقط تعجب کردم. گفت تا حالا دیده بودی من با هواپیمای خصوصی سفر کنم؟ ندیده بودم.. + به خاطر شما آمدم امشب پیشت باشم. رفت دراز کشید. داخل اتاق شدم او را بوسیدم، آرام و به سقف می‌نگریست. گفت: بشین، من فردا شهید می شوم. دو وصیت به شما دارم. بعد از من در ایران بمان کشور شما حکومت الهی ندارد. دوم ازدواج کن. گفتم زنان پیامبر الگو هستند آنان ازدواج نکردند. از این مقایسه ناراحت شد. شب به فکر بودم که این حرفها چیست؟ صبح زود که درب منزل داشت سوار ماشین می‌شد کلت کمری داشتم خواستم به پایش شلیک کنم که نرود اما جرأت نکردم. رفت و من به منزل تنها دوستم در اهواز خانم خراسانی رفتم و داستان شب را تعریف کردم. دلداری ام میداد تا اینکه تلفن منزلش زنگ خورد و او مرتب "نه" می گفت. گفتم چه شده؟ گفت چمران زخمی شده. گفتم خیر او #شهید شده است و باهم به سردخانه رفتیم و جنازه مصطفی را دیدم و گفتم: خدایا این قربانی را از ما بپذیر! همسر شهید چمران می گوید ۶ ماه بعد از شهادت چمران، امام متوجه شد ما خونه نداریم به بنیاد شهید گفت. خونه ای به من دادند، اما هیچ وسیله ای نداشتم. یکی از دوستان مصطفی مقداری لوازم اولیه زندگی برایم آورد. #چمران_عزیز @bashohadatazooho

دغدغه‌اش از شهادت، کار فرهنگی بود! به مادرش می‌گفت: دعاکنید من موثر باشم شهید شدم یا نشدم، مهم نیست! هروقت هم که بحث شهادت میشد، می‌گفت "افوض امری الی الله" هرچه خدا بخواهد..:) #شهید_مصطفی‌صدرزاده @bashohadatazoohor

این نقاشی رو یک خانم هنرمند کویتی کشیده لطفا تا آخر ببینید... ‌ نــام : مـــهدے(عج) ســن :۱۱۸۹ در فــراق اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد" @bashohadatazoohor