eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام امام خمینی(ره) نمى‌شود کسى در درون خود و در عمل شخصى خود تقوا نداشته باشد، دچار هواى نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادعا کند که مى‌تواند در جامعه عدالت را اجرا کند. ۱۳۷۹/۱۲/۲۶ کلام شهید شهید چیت سازان: کسی می تواند در شب عملیات از سیم خاردار دشمن رد شود که به سیم خاردار نفسش گیر نکرده باشد @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
محبتش را به من این طوری نشان می داد خیلی کم خانه بود. ولی ،همان وقت کمی هم که پیش خانواده می گذرانید ،سرشار از مهربانی و ایمان و محبت و آرامش بود. روزهایی که خانه بود،در کار خانه کمک می کرد. همسر شهید می گوید که یک روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده آستین ها را بالا زده و رفته در آشپزخانه. ازش پرسیدم :حاج آقا،چرا اینطوری کرده ای؟گفت:به خاطر خدا و برای کمک به شما. بعد هم وضو گرفت و شروع کرد به جمع و جور کردن وسایل ها. ناراحت شدم.رفتم که نگذارم کاری کند. چون می فهمیدم چقدر سخت است تا آمدم وارد آشپزخانه شوم ،در را به رویم بست و گفت:خانم ،بروید بیرون ،مزاحم نشوید.پشت در التماس می کردم:حاج آقا،شما را به خدا،بیایید بیرون.من ناراحت می شوم.خجالت می کشم.می گفت: چیزی نیست.الان تمام می شود.آشپزخانه را مرتب کرد.ظرف ها را چیده بود سر جایش.روی اجاق گاز را تمیز کرده بود.بعد شلنگ آورد و کف آشپزخانه را شست.در را که باز کرد ،آشپزخانه شده بود مثل دسته گل.نمی دانستم چه بگویم.تکیه داده بودم به دیوار،گفتم:آخه چرا این کار را می کنی من خجالت می کشم.گفت :می خواستم من هم کمی کمکتان کنم.از من ناراحت نباشید.محبتش را به من این طوری نشان می داد. [خاطره ای ازشهید صیاد شیرازی به روایت همسر شهید ، کتاب یادگاران، انتشارات روایت فتح] @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
نماز اول وقت ✨شهید صیاد شیرازی✨ 🌹 می گفت: هرچه دارم، از نماز دارم. همیشه می گفت. همیشه تأکید داشت نماز را اول وقت بخوانیم. وقت هایی که خانه بود، نماز مغرب و عشا را به جماعت می خواندیم. به امامت خودش.🌹 یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 74 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
برای همه می خواست راوی : خلیل صراف 🔰هر چه را برای خود می خواست، برای دیگران و مخصوصا نیروهایش هم می خواست. وقتی مجروح شد و در بیمارستان بستری شد، نگذاشت برایش کولر روشن کنیم. می گفت:« همین سقفی که بالای سرم هست، کافیه. این طوری یادم نمیره بچه ها توی خط، حتی همین سقف رو هم ندارن که بیان توی سایه اش بشینن و استراحت کنن. تا پایش عفونت نکرد، نگذاشت پنکه را روشن کنیم، آخر سر هم دکترها آمدند و گفتند: اگر بشه، مجبوریم پا رو قطع کنیم، بذارین پنکه رو بیارن. 📚 چمران مظلوم بود @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
✅آموزش قرآن ( از خاطرات شهید جواد فکوری ) یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد. بعد دیدم روزی چند ساعت در اتاق به بچه‌ها قرآن آموزش می‌دهد. با خودم می‌گفتم: "بچه‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود؟" یک روز به اتاقشان سرزدم. دیدم، دارد با صوت زیبایی برای بچه‌ها قرآن می‌خواند. اول به عربی می‌خواند و بعد مثل یک قصه با زبان ساده برای آن‌ها داستان آن آیه را تعریف می‌کرد. بچه‌ها هم دست‌ها را می‌گذاشتند زیر چانه و با ذوق و شوق گوش می‌دادند. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
هنوز چند ماهي از جنگ تحميلي سپري نشده بودكه تقدير بر اين تعلق گرفت تا سيد علي اكبر ابوترابي، به اسارت نيروهاي بعثي عراق در آيد و در طول هشت سال دفاع مقدس، در اردوگاه هاي عراقي ، با تيغ زبان به مصاف دشمنان برخيزد و روشني بخش جمع اسيراني باشد كه به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده مي شد. سيد علي اكبر ابوترابي، روزهاي اول اسارت خود را چنين به تصوير مي كشد: «در سلول براي اعتراف گرفتن چندين بار مرا به پاي چوبه دار بردند و شماره 1 و 2 را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندين بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه العماره بردند و يك تيمسار عراقي به افرادي كه آنجا بودند گفت: اين حق خوابيدن ندارد. ما نيمه شب براي اعتراف گرفتن مي آييم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد سرش با ميخ سوراخ مي كنيم. نيمه شب هم آمدند و سرم را با ميخ سوراخ كردند؛ولي ضربه طوري نبود كه راحت شوم». آن روزهايي كه سيد علي اكبر ابوترابي، در شكنجه گاه هاي عراق، الگويي از صبر و مقاومت را به نمايش گذاشته بود، در جمهوري اسلامي ايران ، شايع شد كه ايشان به شهادت رسيده است. مجالس بزرگداشت و سخنراني هاي شخصيت هايي چون شهيد رجايي و تعطيلي و عزاي عمومي در شهرستان قزوين و شركت آيات عظام: سيد هاشم رسولي ، يوسف صانعي و محمد علي نظامزاده ، از سوي حضرت امام خميني (ره) در مجلس ياد بود ايشان و ابلاغ تسليت امام امت، * ابعادي از شخصيت اين عالم عامل را روشن ساخت و دولت عراق نيز، از اين طريق ايشان را به عنوان يك روحاني سرشناس، شناسايي كرد. بدون ترديد، دوران مشقت بار ده ساله اسراي ايراني در اردوگاه ها و زندان هاي عراق، سرانجامي عزت بخش و افتخارآفرين داشت. تسليم ناپذيري ، همزيستي آرام و ايثارگرانه، همراه با اميد و نشاط، تحمل ناملايمات و تلخ كامي ها ، تلاش در جهت سالم نگه داشتن جسم و روح، رشد فضيلت هاي اخلاقي و علمي و مواردي از اين قبيل، ويژگي عمده آزادگان سرافراز، در اين دوران بود، دوراني كه حركت كلي اسيران ايراني در اردوگاه هايي كه سيدعلي اكبر ابوترابي حضور داشت، تحت هدايت مستقيم و غير مستقيم قوه اي عاقله، قرار داشت و رهبري خردمند و مهذب، خط مشي كلي اسارت را ، به ويژه در بحران ها و تندبادهاي سخت آن، حكيمانه تبيين مي كرد. 🔰سيد علي اكبر ابوترابي، نمودار تحمل، مقاومت، خدامحوري، آرامش، تواضع و در يك كلام، مجمع خوبي ها بود، انساني دوست داشتني و رازداري امين و گره گشاي بي منت. از اين روست كه با تصور واژه «آزادگان ، ابتدا تصوير او بر آئينه خاطرها نقش مي بندد. همون كه پناهگاه اسيراني مظلوم و در بند بود و مانند پدري مهربان، آن بندگان مجاهد و بي توقع خدا را، در سايه سار محبت خويش، جاي مي داد و گرد غم و اندوه را از چهره آنان، مي زدود تا يأس و طرد و ركود و اختلاف و كسالت، از جمع آنان رخت بربندد و اميد و جاذبه و تحرك و اتحاد و نشاط ، جايگزين آن شود. سرانجام پس از گذشت ده سال، سيد علي اكبر ابوترابي ، كه به حق « سيد آزادگان » لقب گرفته بود، با عزت و سربلندي به ميهن اسلامي بازگشت. سيد علي اكبر ابوترابي هيچگاه از تلاش و فعاليت خسته نشد و در زندگي سراسر تلاش و مبارزه خود، هماره در صدد به دست آوردن رضاي الهي بود. نمایندگي ولي فقيه در امور آزادگان و نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي پس از آزادي ، در كنار نام او قرار گرفت ولي او تغييري نكرد. همان روحاني بي ادعاي بي اعتناي به چرب و شيرين دنيا باقي ماند و جز به خدا و تلاش براي آسايش و كمال خلق خدا نينديشيد». @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
آغاز بازگشت آزادگان سرافراز جنگ تحمیلی به میهن اسلامی (۱۳۶۹ ه.ش) #شهدا #دفاع_مقدس #خاطرات #خاطرات_جانبازان_و_آزادگان #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
26 مرداد آغاز بازگشت آزادگان سرافراز جنگ تحمیلی به میهن اسلامی (۱۳۶۹ ه.ش) #شهدا #دفاع_مقدس #خاطرات #خاطرات_جانبازان_و_آزادگان #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
دشمنان نمی دانند و نمی فهمند که ما برای شهادت مسابقه می دهیم و وابستگی نداریم و اعتقادمان این است که از سوی خدا آمده ایم و به سوی او می رویم... #سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی #شهدا #مدافعان_حرم #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#حبیب_حرم #سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی #شهدا #مدافعان_حرم #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#سلام_بر_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی #پرستوی_گمنام_کانال_کمیل اینگونه نیکوکاران را جزای خیر می دهیم. به درستی که او از بندگان مومن ما بود. #شهدا #دفاع_مقدس #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔻طنز اسارت إسمال یا إزمال !!! محمد فریسات 💠 می گفت خدا ما را در جنگ و در اسارت تنها نگذاشت و با امدادهای غیبی٬ یاری مان کرد. شاهد مدّعایش هم یک خاطره ی جالب و طنز بود : عراقی ها فحاشی و کتک کاری برایشان کاری همیشگی بود. مثل آب خوردن. ما ایرانی ها هم یک خصوصیتی داریم که برخی اسم ها را مختصر می کنیم. مثلا به اسماعیل می گوییم إسمال٬ ابراهیم را می گوییم إبرام٬ به فاطمه می گوییم فاطی.... هر وقت یک مقام یا یک مسئول می خواست به اردوگاه بیاید٬ یکی از ما اسرا را - که جزء مفقودین بودیم ـ برای آن مقام مسئول قربانی می کردند.خیلی راحت. قرار بود فردا هم یکی قربانی شود. ما هم چاره ای جز توسل به امام زمان نداشتیم. زیارت عاشورا هم خواندیم _ من به شما توصیه می کنم حتی در روز عروسی تان هم زیارت عاشورا را ترک نکنید. _ عراقی ها مرا مأمور ترجمه کردند. گفتند به اسرا بگو سرشان را پایین بیندازند و اسم هرکسی خوانده شد با دویدن بیاید جلو و با احترام بگوید نعم سیّدی! یکی از بچه ها انتهای صف سرش را پایین نگرفته بود برای همین عراقی با عصبانیت فریاد زد : إزمال! چرا سرت را پایین نمی گیری؟ ناگهان یکی دیگر از بچه ها به نام اسماعیل چاووشی که اهل اصفهان و از بچه های ارتش بود٬ یک دفعه با دو آمد جلو و رو به عراقی داد زد : نعم سیدی! 💠 عراقی اول ترسید فکر کرد ایرانی آمده بزندش! کمی فرار کرد به عقب. اما با تعجب دید اسیر ایرانی مقابلش ایستاده و حرکتی نمی کند. با چشمانی گرد شده ازش پرسید : آٔنت إزمال؟!! (در زبان عربی٬ الاغ میشود إزمال ! ) . دوست ما هم فریاد زد : نعم سیدی! عراقی دوباره پرسید : أنت آدم؟ باز هم جواب داد نعم سیدی! من چون عرب بودم و هر دو زبان فارسی و عربی را بلد بودم فهمیدم ماجرا از چه قراراست٬ خنده ام گرفت و همه زورم را برای بستن لب هایم جمع کردم اما نشد! عراقی با کابل بر سرم زد و پرسید : شینهو؟ ماجرا چیه؟ برگشتم سمت دوستم و پرسیدم : اسم تو چیست؟ گفت اسماعیل چاوشی! گفتم: خب مگر این بعثی چی صدا زد که دویدی ؟ گفت : مگر نگفت إسمال؟ خب منهم اسمم إسمال است دیگر...😂😂 💠 همه اسراء خنده شان گرفته بود . آنها که نمی توانستند همه اسراء را باهم بزنند. ماجرا را وقتی برای آن افسر عراقی تعریف کردم او هم کلی خندید . همین... و به این طریق آن روز جان بچه ها حفظ شد و کسی قربانی نشد. خداوند از جایی به ما کمک می کرد که فکرش را هم نمی کردیم. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...🔰 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
...مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید... آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...🔰 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌿همش می‌گفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم رقیه(س) ست. شب سوم محرم با هم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (س) بین عزادارا بود... و تک بیت "گر دخترکی پیش پدر ناز کند…" را زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد. الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد... #شهید_نوید_صفری🌷 #شهدا #مدافعان_حرم #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
ازمعراجیان شیدایے ♥️ 💐 بعدها که تعدادمان زياد شد و جا تنگ بابا يک خانه چند کوچه بالاتر خريد و جدا شديم اوايل کمي سخت بود تا عادت کنيم بيشتر روزها د معصر ميرفتيم محله قديمي و با همان بچه ها بازي ميکرديم تا اينکه در محله جديد دوستان صميمے پيدا کرديم وقتے خانه پدربزرگ بوديم خانواده آقاي فانوسے همسايه روبروي ما بودند بعضي وقت ها که کارهاي مامان با بچه هاي قد ونيم قد زياد ميشد خانم فانوسي ميآمد کمکش بنده خدا حتي در شستن لباس بچه ها هم کمک ميکرد خلاصه ارتباط خوبي بين همسايه ها بود اما چند سالي هست که ارتباط ها کمتر شده خيلي وقت بود نديده بودمشان تا امسال عيد که رفتيم براي عيد ديدنے و اين هم دومين بار بود که خانم فانوسي اومده بود منزل ما چيزي که تو اين چند سال اصلا سابقه نداشت من و مينا رفتم بالا همين که داخل شدم و سلام کردم خانم فانوسي از جا بلند شد و کلي تحويلم گرفت من و مامان با تعجب به هم نگاه ميکرديم و هنوز نميدانستيم براي چي آمده کمي که از آقا محسن و شغلش تعريف کرد خيلي زود موضوع را فهميدم سرم را انداختم پايين و رفتم آشپزخونه که مثالا چايي بياروم نه که آدم کم رويي باشم اصلا ذاتًا آدم ُرکي هستم و حرف هايم را سريع ميزنم ولي اون روز احساس ميکردم خجالت ميکشم دو روز قبل که عروسي دختر عمويم بود مرا ديده بود البته ً قبلا هم زياد مرا ميديد ولي اين بارديدنش فرق داشت 💚 📚 فانوس حرم @bashohda کانال تلگرام باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
سه روز بود که محمودرضا از سوریه برگشته بود. گوشیش زنگ خورد و بعد صحبت گفت : « فردا دوباره میرم سوریه . ناکس ها خط رو گرفتن و باید بریم و کاری کنیم . » گفتم : « خب اونهایی که اونجا هستن کاری کنن ... تو تازه سه روزه اومدی ؛ زن و بچه ات گناه دارن ... » بعد برادر خانمش می گفت که من تو ماشین بهش گفتم : « محمودرضا سیم کارت گوشیت رو دربیار و دست زن و بچت رو بگیر و ببر تبریز . اصلا یک ماه برو ... از اونجا که برات برگ ماموریت نمیدن ؛ از اینجا هم که کسی نمیگه برو سوریه ... اصلا برو تبریز و اونجا در سپاه عاشورا خدمت کن ... چه فرقی می کنه محل خدمت ... » ولی محمودرضا جواب داد : « کسی منو به سوریه نمی فرسته و من خودم میرم ... » ضمنا بهم گفت : « تو شهید نمیشی ... چون در بند دنیا و زن و بچه ای و منو هم دعوت می کنی به این گونه بودن ...! » به روایت برادر شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی @bashohda کانال تلگرام باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
#زندگینامه_شهدا ✍️او فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کرد که ، یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقر شده است !! در اردیبهشت سال 1315 در تهران به دنیا آمد ، در سال 1335 وارد ارتش شد و سریعا به نیروهای ویژه پیوست. فارغ التحصیل اولین دوره رنجری در ایران بود! دوره سخت چتربازی و تکاوری را در اسکاتلند گذراند. اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت ، او طی نامه ای به صدام او را به نبرد در دشت عباس فرا خواند. صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف ، به دشت عباس فرستاد. 💠عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده بود ، پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقی ‌ها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت میگیرد. مردم دشت عباس به او لقب ، شیر صحرا داده بودند ، این لقب برای او چنان با مسما بود که رادیوهای دشمن هم با این لقب از او نام می بردند. 💠او در عملیات قادر ، در منطقه سرسول در مهر ماه سال 64 ، به شهادت رسید ، سرلشکر حسن آبشناسان فرمانده نیروی ویژه ایران بود که بیشتر مردم او را نمی‌شناسند..... #سردارشهیدحسن_آبشناسان 📚یادگاران #شهدا #دفاع_مقدس #عکس #خاطرات @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊🌷 ✍️خدایا ! ، تو شاهدی چندين بار به عناوين مختلف ، خطر منافقين انقلاب را ، همانان که التقاط ، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که رياکارانه برای رسيدن به مقصودشان دستمال ابريشمی بسيار بزرگ ، به بزرگی مجمع الاضداد ، به دست گرفته‌اند ، هـــم و را می‌کشند و هم به سوگشان می‌نشينند ، هم با منافقین خلق ، پيوند تشکيلاتی و سپس ...! برقرار می‌کنند ، 💠هم آنان را دستگیر می ‌کنند و هم برای آزاديشان و اعطای مقام و مسئولیت بد آنان تلاش می ‌کنند و از افشای ماهيت کثيف آنان سخت بيمناک می‌شوند ، 💠هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت برای جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادی آنان خود را در صف منافق ‌کشان می‌زنند و هم در حوزه ‌های علميه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسير فقه را عوض کنند ، به مسئولین گوشزد کرده‌ام ولی نمی‌دانم چرا ترتيب اثر نمی دهند.... @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍️مرحوم ابوترابی می گفت ، دلیل شکنجه های شدید که به وارد می کردند این بود که ، از ایشان تقاضا داشتند در مقابل دوربین بر علیه امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی مطالب ضد بگوید ، بعد به هر کشوری که خودش می خواهد برود ، ولی سید جواد کسی نبود که از این طوفان ها بلرزد و جابجا شود.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص38 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
"حتما بخونید" ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست! 🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. ☑️ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. ✳️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. 🔳 اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. 🔆 چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. 🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✔️... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ ❄️پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. 💥 بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. 🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. 🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... ⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... 🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
بچه های دیگه شاید فقط تو همین دانشكده نماز خوندن ایشون رو دیده باشند. ولی من در کوهستان هم دیدم. تا اذان شد، سریع قبله را پیدا کرد و ایستاد به نماز. شهید دکتر مجید شهریاری 📚کتاب شهید علم، ج ۱،ص۵۹ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
می گفتیم: فلانی پشت خطّه. ارتباط بدیم؟ اگر وقت اذان بود، می گفت: بهشون بگید وقت نمازه. لطف کنن بعداً تماس بگیرن. شهید علی صیاد شیرازی 📚یادگاران، جلد۱۱ کتاب ، ص ۷۷ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
بدون این که کلمه ای تذکر بدهد. سر اذان که می شد، آستین ها را بالا می زد. هر کس پیشش بود فرقی نداشت، تا صدای تكبیر ـ الله اکبر اذان ـ می آمد، آستین هایش بالا می رفت. یک عذرخواهی کوچک می کرد و می رفت نمازش را می خواند. شهید دکتر مجید شهریاری 📚کتاب شهید علم، ج ۱ ،ص ۶۱ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
منافقین کوردل، پس از دو بار عملیات ناموفق ترور، در سومین اقدام در روز جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ هنگامی که آیت‌الله اشرفی‌اصفهانی خطبه اول نماز را آغاز کرده بود، با انفجار نارنجکی، او را در حالی که به حالت سجده به زمین افتاده بود، به شهادت رساندند. خلاصه زندگی نامه آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، در سال ۱۲۸۱ در خمینی‌شهر اصفهان متولد شد. پس از طی تحصیل مقدماتی در خمینی شهر و اصفهان، عازم قم شد و تا درجه اجتهاد به تحصیل خود ادامه داد. او در زمان شروع نهضت اسلامی در سال ۴۲ - ۴۱ مجدانه در خدمت حضرت امام(ره) درآمد؛ به طوری که، بار‌ها به علت فعالیت‌های مبارزاتی از سوی ساواک به تبعید و زندان تهدید شد. هنگام اوج‌گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶، شهید اشرفی اصفهانی در کرمانشاه، رهبری مبارزات مردمی را عهده‌دار شد و با دعوت از روحانیون مبارز در هدایت مردم، نقش مؤثری در نهضت امام خمینی(ره) ایفا کرد. ایشان در یکی از تظاهرات، مورد هجوم مأموران رژیم قرار گرفتند و آسیب دیدند. چند روز بعد ساواک با حمله به منزل وی، او را دستگیر کرد؛ اما، پس از آزادی دوباره به فعالیت علیه رژیم پرداختند و تا پیروزی انقلاب رهبری مردم کرمانشاه را برعهده داشت. پس از پیروزی انقلاب با حکم حضرت امام(ره) به عنوان منصوب شد. او با آ‎غاز جنگ تحمیلی، بار‌ها به جبهه‌ها شتافته و باعث دلگرمی رزمندگان اسلام می‌شدند. سرانجام منافقین کوردل، پس از دوبار عملیات ناموفق ترور، در سومین اقدام در روز جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ هنگامی که خطبه اول نماز را آغاز کرده بود، با انفجار نارنجکی، او را در حالی که به حالت به زمین افتاده بود، به شهادت رساندند و امام و امت را در سوگ این شهید محراب سوگوار کردند. شهید آیت الله اشرفی اصفهانی (شهید محراب) تحصیلات: اجتهاد ولادت: ۱۲۷۹- خمینی شهر - اصفهان شهادت: ۲۳ شهریور ۱۳۶۱- کرمانشاه در نمازجمعه (به علت انفجاربمب توسط منافقین) فرازی از پیام امام خمینی(ره) در وصف شهید: او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم