eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نیروی فرهنگی و عقیدتی بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت‌های خود را گسترش داد؛ «کمیته انقلاب اسلامی» را در «شهرضا» راه‌اندازی کرد و با کمک دوستانش، هسته اولیه «سپاه» شهر را شکل داد. در اواخر سال ۱۳۵۸، بر حسب ضرورت، به «خرمشهر» و سپس به «بندر چابهار» و «کنارک» و استان «سیستان و بلوچستان» رفت و به فعالیت‌های گسترده فرهنگی پرداخت. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌺شهید علی هاشمی: 🔅مرگ می‌آید، ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم در خون بغلتیم، نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلت بمیریم. ۴ تیرماه ۱۳۶۷ سرلشکر 🌹 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل و آواز می‌خواند. یادم هست یکبار که می‌خواستم بخوانم، گفتم:« چقدر سر و صدا می‌کنی! کمی آرام باش» چون می‌کرد و تمرکز نداشتم. با خنده گفت: « ! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش بود»." زهره نجفی همسر شهید مدافع حرم @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
تولد:۱۳۶۷/۰۲/۱۰ قرچک شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۱۰ حلب،مصادف با روز اربعین اصابت‌ترکش‌به‌ میثم،خیلی عاشق (ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت، شاید هر کسی ظاهر او را می‌دید فکر نمی‌کرد (چون ظاهرش به شهدایی که می‌شناسیم نمی‌خورد) در حالی که چیز دیگری بود.یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی .اجازه بده به دنیا بیاید.» گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) اسیری بکشد؟» بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.و 17 روز پدرش به دنیا آمد.قبل از رفتن به خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع از اسلام برود. این موضوع را نیز همان اول ازدواجمان به من گفته بود. حتی چندین مرتبه جلوی من با برخی از دوستانش تماس گرفت و اعلام کرد که است که برای دفاع برود.سالِ قبل از شهادتش یک هفته داوطلبانه به رفت. همان سال، یک شب، ساعت 2 نیمه شب بود که تماس گرفتند و گفتند اگر می‌خواهی سوریه بروی، همین بیا که همان موقع با موتور رفت ولی رفتنش به سرعت شد. وقتی برگشت، گفت: «به قدری با سرعت رفتم که نزدیک بود، بین راه تصادف کنم». از سوریه رفتن خیلی حرف می‌زد و این بود که برود آنجا احساس می‌کرد آنجا به نزدیکتر است. حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت: «به قدری خاک اینجا که اصلا دوست ندارم برگردم، اگر نبودم، اصلا برنمی‌گشتم. راوی:همسر شهید @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
ای حسین(ع) در کربلا تو یکایڪ شهدا را در آغوش می‌کشیدی می‌بوسیدی وداع می‌کردی.. آیا ممکن است هنگامی ڪه من نیز به خاڪ و خون خود می‌غلطم تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی..؟! @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
💌🤲مـــنــــا جــــا تـــــ 🤲💌 ترا شکر می کنم که از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی... فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔻وعده حق امام رضا (ع) یه نوجوان 16 ساله بود از محله‌های پایین‌شهر تهران. چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود... خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم... تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام‌الله علیها زیر و رویش کرد... بلند شد اومد جبهه یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم. می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم اجازه گرفت و رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه توی وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه‌السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می‌خوابید داخل قبر گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا علیه‌السلام منتظر وعده‌ام آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیت‌نامه ساعت شهادت، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود... 🎙راوی: همرزم شهید، حاج مهدی سلحشور @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
راهی جبهه شد ... شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار سنگر برای خودش گودالی کنده بود و شبها با خدای خود راز نیاز میکرد در قنوت نماز های شبانه اش از خدا میخواست :مانند امام حسین علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد روز موعود فرا رسیده بود درعملیات کربلای 4 دل عاشقش شوق پریدنی زیبا را داشت . شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد. با آرپیچی تمام پیکر مطهرش اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷ ◻️محل ولادت: شریف اباد ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ ◻️محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص سوغات شهدا برای سید الشهدا پاره پاره های بدنشان بود! حالا تو چه داری برای پیشکش کردن به سیدالشهدا @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌴🍀به وقت عاشقی🌴🍀 📝 فرازی از وصیت نامه 💟 و بدانید، نماز خوب انسان را از فحشاء و منكر دور می‌كند، نماز را با حضور قلب اقامه كنید... @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
ثانیه‌ ها هم درد می‌کنند وقـتی منتظر هستیم ، و خبری از او نیست ... سالروز ربوده شدن و یارانش @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴 در سفر سال۸۴ رهبری به کرمان، در منزل شهیدی، داماد خانواده از آقا درخواست شفاعت می‌کند. رهبری می‌گویند ما چکاره‌ایم برای شفاعت؟ شهدا و پدر و مادر شهید در اولویتند در شفاعت کردن بعد با نگاهی به حاج قاسم می‌گویند:ایشان هم از آنهایی است که شفاعت می‌کنند انشاءالله -از متن کتاب کریمانه @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
او سلاح بر دوش و دوربین در دست سنگر به سنگر پیش می رفت و زمان را در قاب عکس هایش متوقف می ساخت. عکس های او به گونه ای است که حضورش را جلوتر از رزمندگان در خاکریزها و جبهه ها نشان میدهد. در آن زمان او فیلم هایش را از مناطق جنگی، تهران می فرستاد تا در خبرگزاری ایرنا ظاهر و چاپ شده و در اختیار رسانه ها قرار گیرد و هر بار پس از چاپ عکس ها تعجب و تحسین همگان برانگیخته می شد..کاظم اخوان همیشه جاودان است. این سخن همه کسانی است که عکس های او را به نظاره می نشینند. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷شهید دستواره، از ارادت و دلدادگی خود نسبت به می‌گوید: سید محمدرضا دستواره هستم و طبق اطلاعات شناسنامه ای، سال ۱۳۳۸ در محلۀ علی‌آباد تهران یا همان "گود" به دنیا آمدم. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات_سیاسی شدم. روز چهارم آبان ۱۳۵۷ در حال توزیع اعلامیه های امام توسط مأمورین ساواک بازداشت شدم و بعد از چند ساعت بازداشت، آزادم کردند. بعد از پیروزی انقلاب در ۱۲ آبان سال ۵۸ وارد سپاه شدم و از دی ماه همان سال به مناطق آشوب زده غرب کشور اعزام شدم که این مقطع، نقطه عطف زندگی من است. چون در این مأموریت با حاج احمد متوسلیان آشنا شدم. همان طور که بارها و در همه جا گفته ام، من از یک محیط فاسد بلند شده ام. اگر انقلاب نبود، سرنوشت من معلوم نبود چه می شد. حتی وقتی توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت آدمی بشوم که سپاهی‌گری را به عنوان یک شغل انتخاب کرده باشم و یک اسلحه روی دوش خود بیندازم و پُست بدهم و سر برج بروم و حقوق‌ام را بگیرم. من نمی خواهم از بُت بسازم؛ اما آدمی به اسم بر سر راه من قرار گرفت و وسیله ای شد تا من این جوری که الآن هستم بشوم و نخواهم به سپاهی‌گری به چشم یک شغل نگاه کنم. . او مرا بار آورده! همه چیز را او به من آموخته. این حرف شعار نیست. والله حرف قلب من است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر شود! 📸عکس: تیر ۱۳۶۱ - در کنار @bashohda
☑️گوشه‎ای از زندگی حاج احمد متوسلیان در یک نگاه 🔸انتشار به مناسبت ۱۴ تیر، سالروز ربوده شدن @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
می دانستم که شهید شده است. که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به شهدا ببرم تا حسین را ببینید. با هم رفتیم.💐 در آنجا به طوری که در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر می آید در همان ، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا می کنی گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. چند روز بعد، آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم. ‌‌✍روای: مادر شهید پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص» @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
یک نثارِ تو گل‌ های یاس را از شاخه اینک، همیشه را می‌ پراکند یاسِ دم! ‌ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
📖 یادم هست یڪ دفعه ڪه با شهید عباس بهنام تقدسی بہ درب منزل آنها رفتہ بودم پدرش درباره فعالیتهای عباس خیلی اعتراض داشت و در بحثی ڪه بین آنها پیش آمده بود پدرش گفت : مگر حدیث امام موسی بن جعفر (ع) را نشنیده ای ڪه فرموده اند روزت را تقسیم ڪن : ا- استراحت 2- تنوع ڪار 3- عبادت اگر یڪی از آنها را نداشتی نمی توانی بقیہ را انجام دهی . ایشان در جواب پدرش گفت : شما ڪاملا صحیح می گوئید ، ولی من تمام تفریح و لذتهای روحی ام را در رفتن بہ حرم مطهر امام رضا (ع) بہ دست می آورم و در نماز تمام خستگی هایم رفع می شود و با خواندن قرآن قلبم روشن می شود ؛ پس نیاز بہ تفریح و گردش در خیابان ها ندارم . ✍️ منبع : اطلاعات دریافتی از ڪنگره سرداران و 23000 شهید استانهای خراسان @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
به گوش من رسونده بودند که لب تشنه در حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش می رفت، درخواست آب کرد، ولی همرزمانش مانع شدند و بهش گفتند که اگه بهت بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست، لذا بهش ندادند. و سجاد لحظات بعد به رسید. وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی شدم همش به خودم می گفتم که پسرم لب شهید شده و کاش بهش آب می دادند دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه، سجاد من بالای کوه افتاده بود و منم داشتم می رفتم سمتش که بهش بدم تا یه کم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری با عصا داره میره سمتش (س) بود ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو و داره به سجاد آب میده.من خواستم برم پیشش ازش کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون دادکه برگردم (منظورش این بود که بچه ات رو کردم و نگران نباش و برگرد) از وقتی که این رو دیدم، خیالم راحت شده که سجاد من شده است..‌ راوی: مادر شهید @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
دُنیا ࢪا •|🌍|• دیدَند ولے ♥️ ࢪوح‌شاݩ بزرگ ٺر از دُنیا بود 💫 ❥ خُـدا بہ فـَرمود : °•بیاوریدشــ∞ـاݩ ؛ ↜ایݩها سَهـ🍃ـݦِشاݩ پـرواز اسٺ •{}• یاد شهدا با صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
. گفتم به کجا؟! گفت صدایم کردند :) گل بودم و از شاخه جدایم کردند! گفتم که فرشتگان چه کردنت؟! گفت: روزی خورسفره‌ی خدایم ڪرده‌ند :) بهمراه رزمندگان اسلام یادشان گرامی وراهشان پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
خوب شما را می شناسم نگاه‌تـان خیلـے آشناست! اینقدر ڪہ دلتنـگ‌تان مے‌شوم ڪاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم... سلام شهدا: شهدا دراین حوالی یکنفر خیلی دلتنگ شماست @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
تنها چیزی که طعمش هیچوقت عوض نمیشود همیشه شیرین و دلچسب است ... 🌷 عطرشهدانثار تان ذکرصلوات همراهتان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨” ‌جایــۍڪھ‌بچـه‌هاۍتفحص زیــرلب‌زمزمھ‌میڪننــد روۍایـن‌دستــم‌تنش 🍂 بر‌روۍآن‌دستـم‌ســـرش:/ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
یکی از فرماندهان حزب دموکرات روبه‌روی حاج احمد در مریوان می‌جنگید، به گوش حاج احمد می‌رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو، در همین شهر مریوان با فقر دارد دست و پا می‌زند و کسی را ندارد که کمکش کند، احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می‌شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می‌رود، درب خانه را می‌زند، زن با ترس درب خانه را می،بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: نترس خواهرم؛ من‌متوسلیانم، زن با لحن و برخورد احمد آرام می‌شود، احمد دست در جیبش می‌کند و می‌گوید: من ماهی چهار هزار تومان حقوق می‌گیرم، بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ چونڪہ صبح آمد و چشمم باز شد قلب من باچشم همراز شد غرق رحمت میشود آنروز ڪہ صبحش با یاد آغاز شد. 😍 ❤️ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم