eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 شهيدی که دور مادرش می‌چرخید و می‌گفت: حلالم کن... توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاه‌کردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروع‌کرد به چرخیدن دورِمن و‌گفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن...گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالم‌کنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم. 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی 📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴ 🌷 @bashohda کانال باشهدا
🌷تازه داماد بود و قرار بود مراسم عروسی‌اش برگزار شود خودش در سـوریه بود ؛ به خانواده گفت : کارت مراسم را پخش کنند ... وعده داد که خودش را می‌رساند! خانواده هم کارت‌های عروسی‌اش را پخش کردند . راست می گفت ؛ خودش را رساند ، اما چگونه ...!🌷 شهید 🕊 @bashohda کانال باشهدا
یک روز برای ناهارِ مسئولین چلوکباب بردند، ولی غذای بقیّه ی بچه ها چیز دیگه ای بود. وقتی از جریان مطلع شد، پرخاش کنان به مسئولین تدارکات گفت : چرا برای ما چلوکباب آوردید و برای بچه ها نبردید؟ فوراً یا فکری برای اونا بکنین یا این غذا رو از جلوی من بردارید! بعد همـ لب به غذا نزد... شبیه رفتار کنیم @bashohda کانال باشهدا
🌴✨ ⚘پنج، شش ساعت قبل از شهادتش ایشان را دیدم گفتم ابومحسن تو شبانه‎روز در حال خدمت و هستی باید مزدت باشد اگر شهادت نصیبت نشود یعنی اینکه ناخالصی در شما وجود دارد. ⚘پس از این حرفم شهید خیلی آرام رو به من کرد و گفت: «برای شهادت به اینجا نیامدم برای خدمت و جهاد آمدم اینجا باید طوری جهاد کرد که خداوند و حضرت‌زینب(س) از ما راضی باشند.» ⚘وقتی چند ساعت بعد خبر شهادت ابومحسن از بی‎سیم اعلام شد از حرفم پشیمان شدم و گفتم خدایا با این کارت می‎خواستی به من ثابت کنی که این بنده‎ات ناخالصی ندارد ... ✍🏻به روایت همرزم شهید ♥️🕊 🌿نام جهادی: ابومحسن @bashohda کانال باشهدا
•❃•|💫🕊|•❃• شهید حمید عرب نژاد= شهیدے کھ نشانے قبر خود را داد.😍😭 --------------------------------------------------- شهید سید مرتضی دادگر درمزاری=شهیدے که قرض های یک نفڕ را داכ😍😭 --------------------------------------------------- شهید محمدرضا شفیعی=شهیدے که بدنش با اسید هم از بین نرفت و بعد ۱۶ساڸ سالم به خانھ بازگشت.😍😭 --------------------------------------------------- شهید محمود رضا ساعاتیان=شهیدےکه از بهشٺ برای فرزندش نامہ نوشت.😍😭 -------------------------------------------------- شهید محمدرضا حقیقی=شهیدے که درقبڕخندید.😍😭 -------------------------------------------------- شهید عباس صابری=شهدے که عراقے ها برایش ختم گرفتند.😍😭 -------------------------------------------------- شهید سید مجتبی علمدار=شهیدے کھ ڕوز تولدش شهید شد.😍😭 -------------------------------------------------- شهید سید مهدی غزالی=شهیدے که هڕ هفته مادرش را سرقبڕ صدا میزند.😍😭 -------------------------------------------------- شهید علیرضا حقیقت=شهیدے که لحظہ خاڪ سپاریش خندید.😊😍😭 -------------------------------------------------- شهید هادی ثنایی مقدم =شهیدے کہ عکسش دڕاتاق رهبڕ است.😍😭 -------------------------------------------------- شهید علی رخشانی=شهیدےکه پیکرش هنگام نبش قبڕ سالم بود.😍😭 --------------------------------------------------- شهید سید احمد پلارک=شهیدےکه قبرش بوے گلاب میدهد.😍😭 -------------------------------------------------- شهید علی‌اکبر دهقان=شهیدے که سر بے تنش سخݧ گفٺ.😔😭 -------------------------------------------------- شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز=شهیدےکه باوجوכاینکھ بدنش بھ استخواڹ تبدیڸ شده بوכ اما پاهایش دروݧ پوتین سالم بود.😔😭 ------------------------------------------------- شهید مهدی خندان=شهیدے که عاشوڕا متولد شد و اربعیڹ به شهادت ڕسید.😔😭 -------------------------------------------------- شهید حاج اکبر صادقے=شهیدے که به حرمٺ مادرش درقبڕ خندید😊😔😭 --------------------------------------------------- شهید حاج علےمحمدے پوڕفرمانده گرداڹ ۴۱۲رفسنجان=شهیدی که درشب عملیاٺ به تڪ تڪ اعضای گردان👥 گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد:{شهادٺ،اسارٺ،زنده ماندڹ}ودر وصیت خود نوشت📜 :{ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت میکنم تو هستی زیراکه مرا به این درجه رساندی}😞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @bashohda کانال باشهدا
خیلی تودار بود، به غیر از خانوادش هیچکس از آشنا ها و فامیلا نمیدونستن مهدی پاســـــدار هستش چه برسه سوریه رفته باشه و با داعش جنگیده باشه اون روزای اول ک خبر شهادت مهیدی پخش شد من مدام تو منزلشون بودم و میدیدم ک فامیل چقدر متعجب بودن هیچ کس فکرش رو نمیکرد اقا مهدی مدافع حرم باشه... مهدی حتی حــــــق ماموریت هم نمیگرفت، این اواخر میگفت صدای میثم نجفی و احمد گودرزی رو میشنوه، خیلی بی ادعا و بی ریا بود چقدر بااعتقاد میگفت من غـــــلام زینبم تو این دنیا و پیشرفت و اینترنت بود ،گوشیه ساده گرفت، اونم برا این گرفته بود که خانواده بتونن باهاش تماس بگیرن دنبال تعلقات دنیایی نبود همه حق و حقوقش رو بنام مادرش کرده بود. آقا مهدی سرخاک شهید احمد گودرزی گفت: هر چی میخوای از شهدا بخواه که بهت میدن و آخر حاجت رو گرفت... @bashohda کانال باشهدا
نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن نماز اول وقت جا بماند. اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود. @bashohda کانال باشهدا
فرازی از وصیتنامه سردار شهید حمید پرکار مسئولیت: فرمانده گردان امیرالمومنین لشکر ٣١ عاشورا ولادت: ١٣٤٠/ مراغه شهادت: ١٣٦٥/ کربلای ٤ خدایا این نوجوانان بسیجی در پیش من امانت هستند و هر کدام از آنها چشم انتظاری دارند پس خداوندا یاری ام ده تا آنان را به صاحبشان برگردانم. @bashohda کانال باشهدا
فرازی از وصیتنامه سردار شهید صادق فعله آذری مسئولیت: فرمانده گردان علی اکبر لشکر٣١عاشورا ولادت: ١٣٣٨/ تبریز شهاددت: ١٣٦١/ والفجر١ مسیر و جهت حرکتتان را مشخص کنید و به سوی خداوند حرکت کنید و در کارهای خیر پیشقدم باشید. @bashohda کانال باشهدا
🔰یاد یاران 🔅وزیر مردمی 🔸ناهار اشرافی داشتیم؛ ماست! 🔹سفره را انداخته و نینداخته، دکتر رسید. دعوتش کردیم بماند. دست‌هایش را شست و نشست سر همان سفره. 🔺یکی می‌پرسید: «این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی، چی شد پس؟» دکتر آن موقع وزیر دفاع بود. شهید مصطفی چمران @bashohda کانال باشهدا
🗓 ۳۱ خرداد، سالروز شهادت دکتر مصطفی دکتر قدم زنان رفت طرف ماشین و خم شد روی کاپوتش. ما هم کنجکاو شدیم بدانیم، دکتر با آن ماشین سوخته چکار دارد؟ ویرمان گرفت سر از کارش در بیاوریم. رفتیم پیشش، دکتر آستینش را بالا زده و با رادیات ماشین ور می رفت. مرا فرستاد تا آچار بیاورم. آچار را گرفت و افتاد به جان رادیات. صدای جیک جیک یک پرنده هم می آمد. یک ریز جیک جیک می کرد. چند دقیقه بعد، دیدیم یک گنجشک کوچولو توی دست دکتر است. حیوان بیچاره در آن گرما تشنه اش شده بود. آمده بود از رادیات ماشین آب بخورد که بالش گیر می کند به پره های رادیات و اسیر می شود. زبان بسته حسابی ترسیده و خیس شده بود و قلبش تند تند می زد. دکتر گنجشک را به طرف آسمان گرفت و با حالت غمگینی گفت: من تو را آزاد میکنم، برو. خدایا به آزادی این مرغ قسمت می دهم. جان مرا هم آزاد کن، دیگر خسته شده ام. آن روز غروب، در آن دشت سوت و کور، دکتر رو به خورشید سرخ رنگ ایستاد و گفت: خدایا، پیرم و دل شکسته ام، هیچ آرزویی ندارم، دنیا برایم تنگ است. فقط می خواهم با خودت تنها باشم. آنچه خواندید، بخشی از خاطرات سید ابوالفضل کاظمی در کتاب کوچه نقاش ها نوشته راحله صبوری است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. @bashohda کانال باشهدا
❤️|•شهیدانه🕊 نه اینکه بابک پسرم باشد و این را بگویم نه؛ ولی بابک یکی از فعال ترین جوان های شهرمان بود. سرشار از زندگی بود و همیشه در برنامه های مختلف پیش قدم بود. اصلا هم تک بعدی نبود و بواسطه سن و سالش جوانی می کرد و از همه قشری هم دوست و رفیق داشت.☺️ یعنی هم دوست باشگاهی داشت هم دانشگاهی هم مسجدی و هیئتی.👌🏻 هم از فعالین هلال احمر بود و هم در بسیج فعال بود، هم در کارهای خیر در بهزیستی شرکت می کرد، حتی بعد از شهادتش من فهمیدم که کارهای ساخت بنای یادبود شهدای گمنام در پارک ملت رشت را هم خودش انجام داده.😊 رئیس بنیاد شهید دیروز که به خانه ما آمده بود به من گفت که می دانستی پسرت چقدر برای اینکه اینجا ساخته شود زحمت کشید؟! من اینجا تازه فهمیدم که زمان ساخت این بنا، بابک به مسئولان گفته بود که چه شما بودجه بدهید چه ندهید روح این شهیدان اینقدر بلند و پر خیر وبرکت است که این بنای یادبود ساخته می شود و بعدا شما حسرت خواهید خورد که در این ثواب شرکت نکردید.😕🤷🏻‍♂️ راوے: پدر @bashohda کانال باشهدا
🔰 مثل چمران بمیرید 🔸 "حضرت امام خمینی" رحمه‌الله یک روز پس از شهادت دکتر "مصطفی چمران" در صبح یکم تیرماه هزار و سیصد و شصت در حسینیه جماران درباره این شهید فرمودند: «شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید!» 🌷 31 خرداد چهلمین سالگرد شهادت شهید مصطفی چمران، در منطقه دهلاویه @bashohda کانال باشهدا
🌷 ۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۸ در شهرستان پاکدشت از توابع استان تهران و به عنوان دومین فرزند خاتواده به دنیا آمد. تربیت سعید در خانواده ای ، اولین زمینه عشق او به عصمت و طهارت بود و همین عشق حلقه وصل سعید با و را شکل می داد. شهید خواجه صالحانی در کنار تحصیل به نیز مشغول بود و در این رشته به چند مقام استانی هم دست یافت، سعید خواجه صالحانی پس از اتمام تحصیل به پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد و فعالیت های فرهنگی خود را در این نهاد و با مسئولیت فرمانده پایگاه شهرستان پاکدشت ادامه داد. با تشدید فعالیت تکفیری ها در سوریه و شدت گرفتن درگیری ها سعید هم تلاش میکرد به رزمندگان در سوریه ملحق شود و بالاخره موفق شد فرماندهان خود را برای اعزام راضی کند و به صف رزمندگان اسلام ناب محمدی در شامات ملحض شود. شهید سعید خواجه صالحانی بالاخره در چهارمین اعزامش به سوریه و در چهارمین روز از سال ۱۳۹۶ و به عنوان اولین شهید در طی عملیاتی در “استان حماه” سوریه به رسید. پیکر این شهید عزیز دو روز بعد از شهادت به میهن بازگشت و در روز ۷ فروردین پس از تشییع با شکوه در ر گلزار شهدای “” شهرستان پاکدشت به خاک سپرده شد و نامش را در کنار ۴۹ شهید مدافع حرم شهرستان پاکدشت ثبت کرد.🌷 @bashohda کانال باشهدا
انی 🍃 " " 🌷 با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت سید و مولای ما غایت عشق و مشعل زندگی بخش روح و جان ما " روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه " وسلام بر روح "ره" هدایتگر و رهبرم آنکه به یقین مرا از ضلالت و گمراهی نجات بخشید و بر ، آن مردانی که با عهدی که با بستند ثابت قدم بودند و بر عهد خود وفا نمودند و مرا داغدار خود نمودند، بر آن شهدایی که روشنایی بخش مسیر عشق کربلا بودند و ... وسلام بر سید و مولایم ، امام و رهبرم ، پدر و پیرم ، ولی امرم ، نایب بر حق امام معصوم ، ای " آنکه پس از شنیدن پیام دلبریش مبنی بر حضور در منطقه عملیاتی سوریه و دفاع از اسلام و مسلمین در حد عقیده ، خصوصا نجات "ع" از غریب کشی ، برخودم دانستم که به ندای آن زمانم لبیک بگویم ...🌷 @bashohda کانال باشهدا
🔰 دربار کسی پنجره فولاد ندارد... (علیه السلام) بر عموم شیعیان جهان مبارک باد. @bashohda کانال باشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از حضور حاج قاسم سلیمانی در حرم امام رضا علیه السلام بی هوا باز دلم یاد تو افتاد و شکست😔 @bashohda کانال باشهدا
در محضر شهید کم کم همه بچه ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشيدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضي ها هم ريششان را کوتاه نمي کردند تا بيش تر شبيه دکتر بشوند. بعدا که پخش شديم جاهاي مختلف، بچه ها را از روي همين چيز ها مي شد پيدا کرد. يا مثلا از اين که وقتي روي خاک ريز راه مي روند نه دولا مي شوند، نه سرشان را مي دزدند. ته نگاهشان را هم بگيري، يک جايي آن دوردست ها گم مي شود. 🌕 ایام شهادت @bashohda کانال باشهدا
در محضر شهید ای خواهران!زینب گونه و قهرمان در درجه اول عفّت و پاکدامنی خودرا حفظ کنید و علاوه برحجاب بیرونی، حجاب درونی خود را نیز حفظ کنید تا الطاف و درهای رحمت الهی همیشه به رویتان باز باشد و ایمانتان را هیچوقت از دست ندهید. همچون زینب (س) پیام رسان خون شهیدان و منادی حق باشید. برادران بسیج! اجر و مزد شما را هیچکس بجز حضرت حق نمیتواند جوابگو باشد. این بسیج و این شما بودید که مرا ساخته و پرداخته کردید. اکنون این من هستم که در مقابل شما عرق شرم و حیا می ریزم. تک تک شما آنقدر نسبت به من محبت و لطف کردید که هی چگاه و در هیچ حالتی من سزاوار آن همه عشق و علاقه شما نبوده و نیستم. چه لقب ها و محبّت هایی که به من کردید و چقدر مرا به اوج بردید که من لایق آن مقام نبوده و هیچ گاه نخواهم بود. همیشه جنبه ی ارشاد داشته باشید و نیروی جاذبه ی خود را حفظ کنید. پدر قهرمان و زحمتکشم! مادر مهربان و معلّم اصلی ام! این شما بودید که فرزندتان را به راهی هدایت کردید که همان راه انبیاست و این شمایید که علّت اصلی و پرورش دهنده ی من بودید، هیچگاه زحمتهایتان را فراموشم نخواهم کرد. ‌ شما که فرزندتان را برای رضای خدا بزرگ کردید و پرورش دادید اجرتان را هم تنها از خدا التماس کنید که خدا فرزندتان را جز شهدای اسلام قراردهد و این قربانی را از شما بپذیرد. دوستان و آشنایان و برادرانم! وحدت شما رمز اصلی پیروزیتان است، بین خودتان مهربان و با دشمنانتان شدید ترین عملکرد را داشته باشید. @bashohda کانال باشهدا
چشم های پاکی که چشم از حرام بسته اند؛ و در حرم یار چشم گشوده اند.... @bashohda کانال باشهدا
سید شهیدان اهل قلم شهید سیدمرتضی آوینی 🌹آری، تفاوتی نمی‌كند اینكه تو دانشجو هستی یا كارمند، كارگر هستی یا كشاورز، طلبه هستی یا كاسب بازار... ♦️آنچه از همه‌ی اینها فراتر می‌رود انسانیت توست و انسان، اگر انسان باشد و به وجدان خویش رجوع كند، ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا علیه السلام را از باطن خویش خواهد شنید كه میثاق فطرتش را به او گوشزد می‌كند... خداوند سر و جان را نیز همچون امانتی به انسان بخشیده است تا هر دو را فدای امام حسین‌ علیه السلام کند... @bashohda کانال باشهدا
با شهدا
خاطرات شهید 1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند؟ می گویم "مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته." کی باور می کند؟ 2) ریاضیش خیلی خوب بود. شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ برق. 3) شب های جمعه من را می برد مسجد ارک. با دوچرخه می برد. یک گوشه می نشست و سخن رانی گوش می داد. من می رفتم دوچرخه سواری. 4) پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب،لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت. 5) مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود،ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید. بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت "پسر جان تو قبولی. شهریه هم لازم نیست بدهی." 6) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:"صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود" گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند. 7) سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده، بالاترین نمره. 8) درس ترمودینامیک ما با یک استاد سخت گیر بود. آخر ترم نمره ش از امتحان شد هفده و نیم و از جزوه چهار. همان جزوه را بعدا چاپ کردند. در مقدمه اش نوشته بود "این کتاب در حقیقت جزوه ی مصطفی چمران است در درس ترمودینامیک." 9) یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه.ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها می ترسیدند. 10) بورس گرفت. رفت آمریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستند و به ش گفتند "ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند." پدر گفت "مصطفی عاقل و رشیده. من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم" بورسیه اش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد. @bashohda کانال باشهدا
🌹شهید حسن باقری سوار بلیزر بودیم. می‌رفتیم خط. عراقی‌ها همه جا را می‌کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت: نگه‌دار نماز بخونیم. گفتیم: توپ و خمپاره میاد. خطر داره. گفت: کسی که جبهه می‌یاد. نماز اول وقت را نباید ترک کنه هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا