eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
"جان" امانتے ست.. که باید به "جانان" رساند؛ اگر خود ندهے مےستانند . فاصله هلاکت و شہادت🥀 همین خیانت در امانت است...! سیدشہیدان‌اهل‌قلم ✍🏻 ♥️🌱 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
یک چفّیہ،چندتکہ استخوان آورده اند تحفہ ای از قد وبالای یلان آورده اند چون علی اکبرشتابان درشهادتگاه عشق اربااربایی، علی اصغر نشان،آورده اند هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
تا وَقتۍ کَسۍ شَهید نَباشَد شَهید نِمۍ‌شَود شَرط شَهید شُدن شَهید بودَن است... اَگر امروز کَسۍ را دیدید که بوۍ شَهید از کَلام،رَفتار و اخلاق او اِستشمام شُد بِدانید او شَهید خواهدشُد...🕊 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید عبدالحسین برونسی (3 شهریور 1321 تربت حیدریه – 23 اسفند 1363 عملیات بدر) 🔸برونسی پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه ناک بودن کار و کم فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی می‌آورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده،به طوری که دندان هایش را می شکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد. پس از پیروزی انقلاب به صورت افتخاری به سپاه پاسداران پیوست و با آغاز درگیری های کردستان به پاوه رفت. او در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان خط شکن حر و در عملیاتهای رمضان، مسلم ابن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر۱ به عنوان فرمانده گردان خط شکن عبد الله، حضور داشت. با شروع عملیاتهای والفجر ۳ و ۴ به عنوان معاونت تیپ ۱۸ جواد الائمه (ع) در تمامی مراحل آنها شرکت داشته و گردانهای خط شکن را رهبری می کرد و در عملیاتهای خیبر، میمک و بدر به عنوان فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه (ع) حماسه آفرید. سرانجام در عملیات بدر در چهار راه جاده خندق به پاتک دشمن پاسخ داد و در ساعت ۱۱ صبح روز ۲۵/۱۲/۶۳ در منطقه هورالعظیم با اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر پاک آن شهید عزیز در کربلای بدر باقی ماند. هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
مراسم عقدمون که خیلی ساده و خودمونی برگزار شد، مراسم عروسیمون هم خیلی ساده‌تر و همش با ذکر صلوات بود، ابوذر برای عروسی خیلی خوب مدیریت کرد که اسراف نشه یا گناهی اتفاق نیفته. آنقدر همیشه از من و کارهای من تعریف می‌کرد که خودم متعجب میشدم، حتی گاهی غذا بد میشد، ولی اون چنان با ولع و لذت میخورد که من فقط می‌نشستم نگاش می‌کردم، می‌گفتم از نظر من افتضاح شده، می‌گفت :" نه از نظر من که عالی شده، من نمی‌دونم چرا نظرت اینجوریه!!" واقعا خوبیهاش قابل توصیف نیست، من هیچ وقت نه اخمش رو دیدم نه صداش رو بلند کرد نه بی‌محبتی ازش دیدم. 🌷شهید ابوذر داوودی🌷 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
.. بسم رب الشهدا بعضی ها بی صدا میان کنارت هستن و میبینیشون ولی نمیفهمی کی هستن چی هستن.. اهل سرو صدا نیستن.. عادت به این ندارن که کارهاشون رو تو بوق و کرنا جار بزنن.. گمنامان زمین و معروفان آسمان.. هرچی هستن و هر کاری میکنن بین خودشون و خدای خودشون.. اینا از همون دسته ای هستن که خدا برای خودش می‌خره و میبره.. شهادت لباس تک سایزی هست که خیلی خوب و قشنگ برات دوخته شد قشنگ به قامت تو خورد و خوب موقعی به تن زدی.. شب اربعین بهترین موقع میتونست برای گرفتن مزدت باشه... حالا جات خوبه کنار اربابت هستی و روزی میخوری.. تویی که الان داری لبخند میزنی از همون قهقهه های مستانه.. شهادتت مبارک باشه تویی که نمیشناختمت.. برای من رو سیاه غرق گناه دعا کن و از ارباب برام آبرو بخر آه ای شهادت............. قسمت اول 🌱 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
مدتی قبل از شهادتش، در حال عبور از خیابان سعدی قزوین بودم كه عباس رو دیدم. معلولی رو كه از هر دو پا عاجز بود و توان حركت نداشت، به دوش گرفته بود و برای اینكه شناخته نشه، پارچه‌ای نازك بر سر كشیده بود. من شناختمش و با این گمان كه خدای ناكرده برای بستگانش حادثه‌ای رخ داده، جلو رفتم. سلام كردم و پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده عباس؟ كجا میری» عباس كه با دیدن من غافلگیر شده بود، کمی ایستاد و گفت: «پیرمرد رو برای استحمام به گرمابه ‌می‌برم. كسی رو نداره و مدتی هست كه حمام نرفته!» هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
ایستادن پاے امام زمان خویش امروز ۲۵مهرماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
نه پورشه سواربودند , نه ششلیک خور, نه ادعای ژن خوب و نه حسابهای میلیاردی, حتی یه سفره ی خوب و رنگی هم نداشتند, اما نگذاشتند نگاه خناسان به ایران بیفتد! درود برشرفشان 🌷 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
حجت الاسلام و المسلمين شهیدمحمدحسن ابراهیمی سال 1346 در جوار حرم حسين‌بن‌علي متولدشد. پدرش شیخ حسین از اهالي دشتی استان بوشهر به شمار مي‌رفت که به قصد مجاور شدن به کربلا مهاجرت کرده بود. محمدحسن ذکر مصيبت اهل‌بيت (علیه السلام) میگفت، به مدت 5 سال درس خارج فقه را گذراند و توسط حضرت آيةالله خامنه‌اي معمم گشت. به زبانهاي انگليسي و عربي تسلط کامل داشت و با زبانهاي فرانسوي، آلماني، اسپانيولي، و در حد رفع نياز آشنا بود. از سال 1375 به همکاري با سازمان مدارس خارج از کشور پرداخت. آنگاه براي مدتي مسئوليت امور حقوقي مرکز جهاني اهل‌بيت (علیه السلام) را پذيرفت. حجة‌الاسلام والمسلمین حاج شيخ محمد حسن ابراهيمي امام جمعه جرج تاون_پایتخت گویان_(امریکای جنوبی) در روز چهاردهم فروردين ماه سال 1383 در سن 37 سالگي از مقابل کالج محل تدريس خود ربوده شد و 34 روز بعد _17 اردیبهشت ماه_ پيکر خون‌آلودش را با دستاني بسته در حالی که مشخص بود شکنجه های بسیاری را متحمل شده در 46 کيلومتري جرج تاون در گودالي به عمق1 الي 2 متر يافتند. پيکر پاک او را در شهر قم به خاک سپردند. از او يک فرزند به نام فاطمه به يادگار مانده است. هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
يكى از زیباترین عکس های دفاع مقدس معروف به عکس (شش برادری) چرا که در عکس سه برادر بزرگتر ایستاده و سه برادر کوچکتر زیر پای برادر بزرگتر نشسته و از همه جالبتر اینکه پنج نفر به درجه رفیع شهادت و یک نفر به درجه جانبازی مفتخر گردیدند😔 مدیون شهداییم هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
✅به مردم بگویید امام زمان پشتوانه‌ی این انقلاب است ✍️بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم. داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود: من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول(ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم. جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود. و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید. به آن‌ها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه‌ی این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است. 📚 برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار ص١٩٢ تا ١٩۵ . هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید: 🌷 ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ؛ 🔹 ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﻮﭺﮔﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﺭﺻﺪﺩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺑﯽ ﻫﺪﻑ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪ؛ 🔹 ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﻨﺎﻓﻊ دﻧﯿﻮﯼ ، ﺭﻭﯼ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻣﻮﺝﺳﻮﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ. هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
◥دل‌گندھ‌‌بود. اذانِ‌مغـرب‌راڪھ‌‌مےگفتنـد🗣؛مےگفت: (سید‌من‌دارم‌میرم‌نمـازِ‌اول‌وقت)✨⏱📿 + محسن‌وایســا!الان‌تواوج‌مشتــرے😶🤦🏻‍♂️؟! _ مےخواےازحقوقم‌ڪم‌ڪنے‌ڪم‌ڪن؛ولےمن‌بایدبرم🚶🏻‍♂️... ↝ ❤️ هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
یادم هست یک روزی شهید آوینی، شهید گنجی و بنده در جایی نشسته بودیم. شهید گنجی جمله ای را ابراز کرد که شهید آوینی در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو شهید بودم. شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت: «حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد.» آوینی در جواب گفت: «نه برادر، شهادت لباس تک‌سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش»! هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست. آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد. آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر ترک ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: «حرف حساب یعنی این!» و چاقو را نشان داد. خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد. با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد. ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند. بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر! هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
"بسم رب الشهدا والصدیقین" متولد:۱۳۷۲/۵/۲۶ محل تولد:کرج دانشجوی رشته ریاضی نحوه شهادت:بر اثر آتش سوزی انبار خودکفایی سپاه تاریخ شهادت:۱۴۰۰/۷/۴ تاریخ خاکسپاری:۱۴۰۰/۷/۷ هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔹خواب سردار حاج‌قاسم سلیمانی 🌷شهدا زنده هستند🌷 یک شب خواب را دیدم. در خواب هیجان‌زده پرسیدم: «آقامهدی! مگر شما همین چند وقت پیش شهید نشدی؟»😳 هنوز می‌خواستم ادامه بدهم که حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: «من در جمع شما خواهم بود و در جلسه‌ها شرکت می‌کنم. مثل اینکه هنوز باور نکرده‌ای شهدا‌زنده‌هستند!»🌸 عجله داشت و می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را کاویدم و کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید: «پس حالا که می‌خواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچه‌ها برسانم.»😞 گفت: «قاسم من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه می‌گویم زود بنویس.» سریع دنبال یک کاغذ🗒 گشتم و برگه کوچکی پیدا کردم. گفتم: «بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم.» گفت: «بنویس سلام، ‌من در جمع شما هستم.»✋ همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌‌زحمت زیر نوشته را هم امضا کن.» برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت، سیدمهدی‌زین‌الدین. نگاهی بهت ‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش انداختم و پرسیدم: «چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی.» گفت: «اینجا مقام سیادت هم به من داده‌اند.»😊 از خواب پریدم. موج صدای آقا مهدی هنوز توی گوشم است: «سلام، من در جمع شما هستم.»🌸 به روایت هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔻پدر شهید دانشگر: پسرم مقید به شرعیات و فرائض بود و هیچگاه ندیدم که اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت می‌داد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد. صدای اذان همیشه در تلفن همراهش پخش میشد. یادم است پس از شهادتش، نیمه‌های شب که همه خواب بودند با صدای اذان بی‌موقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! علی الظاهر صدا از جای دیگر بود که پس از جستجو تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند میشد. ساعت اذان مطابق برساعت شرعی منطقه حلب سوریه بود. خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...» هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید عبدالحسین برونسی ✍️ شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید می‌آید، در خواب با ڪسی صحبت میکرد و می‌گفت، یا زهرا(س) ، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم دیدم گوشه‌ای نشست، اسم حضرت فاطمه(س) را صدا می‌زد و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزد؛ آرام‌تر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) می‌گرفتم. 📚 راوی: همسر شهید هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🏷 عکس نوشته | زندگی به سبک مدافع حرم، شهید حسین بادپا 🔸 نماز اول وقت حاج حسین غرق در «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ» بود. وقتی حاج حسین در میدان جنگ، نماز را اقامه می کرد بچه ها می گفتند حاجی خطر داره ولی حاج حسین می گفت: افوض امری الی الله... هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید احمد کاظمی 🔸 ما اهل اینجا نیستیم ما اهل جای دیگر هستیم باید برای اونجا خیلی ما تلاش بکنیم ، ما یک صف بزرگی جلومون وایسادن ماها رو تحویل می‌گیرن اون صف رو ما کاری نکنیم رو برگردونه از ما ، دلها رو بسپارید به خدای متعال متوسل بشید به ائمه اطهار در راس اونها امام حسین شهید عزیز ، پرچم دار این حرکته ما و افتخار بکنیم که ما سربازان فرزند او حضرت مهدی (عج) هستیم و امروز زیر پرچم حضرت ایت الله العظمی‌خامنه ای داریم این لشکر و این سپاه و این سازمان رو اداره می‌کنیم که تحویل بدیم به حضرت مهدی (عج) . هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔰خاطره اى به ياد خلبان شهيد عباس بابايى در حدود سال ١٣٥٥ که یک سال از زندگی مشترک من و عباس می گذشت، روزی از طرف یکی از دوستان عباس به میهمانی دعوت شدیم. در روز مقرر من و عباس با دختر چهل روزه مان به مهمانی رفتیم. پس از ورود دریافتیم که مجلس، مهمانی معمولی نيست، بلکه جشنی است که به مناسبت سالگرد ازدواج میزبان ترتیب داده شده، ولی با شناختی که از روحيه عباس داشته اند به دروغ به او گفته بودند که یک مهمانی ساده و معمولی است. وضع زننده ای در مجلس حاکم بود. یک لحظه عباس را دیدم که صورتش سرخ شده و از شدت خشم تاب و تحمل را از دست داده است. چند دقیقه ای با همان وضع گذشت. آن گاه عباس از میزبان عذرخواهی کرد و از خانه بیرون آمدیم. عباس در آن تاریکی شب به تندی به طرف خانه می رفت. وقتی وارد خانه شدیم بغضش ترکید و پیوسته خودش را سرزنش می کرد که چرا در آن مجلس شرکت کرده است. سپس لحظه ای آرام گرفت و به فکر فرو رفت بعد از جا برخواست وضو گرفت و شروع به خواندن قرآن کرد. آن شب او می گریست و قرآن می خواند. شاید می خواست تا با تلاوت قرآن، غبار کدورتی را که به خاطر شرکت در آن میهمانی بر روح و جانش نشسته بود بزداید. آفرین بر شهدای ما که برای هدایت از آلودگی به اصیل ترین پاک کننده مراجعه می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: براستی این قلبها زنگار گیرد؛ همان طورکه آهن زنگار گیرد و جلای آنها قرائت قرآن است. (ارشاد القلوب، ص ٧٨) 📚 كتاب "پرواز تا بی نهایت" راوى: مرحومه خاﻧﻢ صديقه حكمت همسر شهید معزز هدیه به روح مطهر شهدا