#شهیدانہ😍💚
-راستی جبهه چطور بود؟|😜|
~تا منظورت چه باشه؟|😏|
-مثل حالا رقابت بود؟|😉|
~آری...|😊|
-در چی؟|😳|
~در خواندن نماز شب...|🤲🏻|
-حسادت هم بود؟|🧐|
~آری|😌|
-در چی؟|😳|
~در توفیق شهادت...|😇|
-جِرزنی هم بود؟|🤔|
~آری...|😬|
-برا چی؟|😵|
~برای شرکت در عملیات|🤩|
-بخور بخور بود؟|😋|
~آری|🙂|
-چی میخوردید؟|🙄|
~تیر و ترکش|🤕|
-پنهان کاری بود؟|🤭|
~آری|😶|
-در چی؟|🤐|
~نصف شب واکس زدن کفش بچه ها
|😴|
-دعوا سر پست هم بود؟!|😛|
~آری|😀|
-چه پستی؟|🤥|
~ پست نگهبانی سنگر کمین|🥀|
-آوازم می خوندید؟|😲|
~آری|🤗|
-چه آوازی؟|😑|
~شبهای جمعه دعای کمیل|🗣|
-استخر هم می رفتید؟|😂|
~آری|😒|
-کجا؟|🤓|
~اروند،کانال ماهی،مجنون|🌊|
-سونا خشک هم داشتید؟|😄|
~آری|😙|
-کجا؟|😨|
~تابستون سنگرهای کمین،طلائیه|🌅|
-ببخشید زیر ابرو هم بر میداشتید؟
|😥|
~آری|🤫|
-کی براتون بر میداشت؟|😧|
~تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه|💇🏻♂|
-پس بفرمائید رژ لبم میزدید؟|😐|
~آری|😮|
-با چی؟|🤯|
~هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان||
سکوت کرد و چیزی نگفت...
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
🥀🥀🥀🥀🥀
✨ @baShoohada ✨
توبه نامه شهيد محمودي نوجوان 13 ساله اي كه 10 مورد آن انتخاب شده است تا با مطالعه آنها و كمي تامل،نامه اعمال يك ساله خود را بازنگري كنيم و راهي براي جبران آن بيابيم.
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از این که مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم..[2]
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🌹خاطرات طنز شهدا🌹
😂حسین پیچ و مهره اى😂
همه هیكلش وصله و پینه بود ، درست مثل یك لباس چهل تكه! چیزى نزدیك صد تا تركش توپ و خمپاره در بدنش بود.
خلاصه جاى سالم در بدنش نداشت.
بار آخر وقتى گلوله به سر و جمجمه اش خورد ، دیگر مثل یك چینى بند زده و رفو شده شد! تو بیمارستان دكترها هم از دیدنش انگشت به دهان مى شدند.
وقتى خانواده اش به عیادتش آمدند ، مادرش گریه كنان گفت:
«آخر بچه شد تو یك بار برى جبهه و سوراخ سوراخ نیارنت؟!»
یك هو همه حتى خود حسین و مجروحین تخت هاى بغلى و بعد مادر و خانواده اش به خنده افتادند.
بعد از رفتن خانواده ، مجروحین دیگر شروع كردن به تیكه انداختن و سر به سر گذاشتن با او كه:
حسین، گُل بودى به سبزه هم آراسته شدى! فكر كنم دیگر دكترها با پیچ و مهره اعضا و جوارحت را بهم بسته و محكم كنند!
آره حسین جان مى دانى اگر تو ازدواج كنى بچه ات چه مى شود؟ مى شود آدم آهنى!
فقط مانده كمى تخته و چوب هم به دست و پات پیوند بدهند تا یكى از بچه هات هم پینوكیو بشود! حسین كه كفرى شده بود پارچ آب را ریخت سرشان.
اما اسم حسین پیچ و مهره اى روش ماند!
منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک📚
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
مهندسی که فدای حضرت زینب (س) شد
شهید سید مجتبی حسینی متولد سال 1361 از جوانان افغان الاصل متولد و بزرگ شده محله "بلوار سمیه" شهر قم بود. وی دارای مدرک مهندسی کامپیوتر از دانشگاه قم و طلبه یکی از حوزه های علمیه این شهر بوده است. به گفته یکی از فعالان هیئتهای مذهبی این شهر، شهید حسینی از فعالترین جوانان قم در زمینه برگزاری هیئتها و مراسمات مذهبی بود.
همزمان با حمله گروههای تروریستی تکفیری به سوریه در خطر قرار گرفتن امنیت حرم حضرت زینب (س)، شهید حسینی برای دفاع از حرم داوطلب شد و به همراه رزمندگان دلاور لشگر فاطمیون رهسپار سوریه شد. طی سه مرحله اعزام وی به سوریه، همرزمان وی بر دلاوری، شهامت بالا و دلاور مردیهای وی خاطره های زیادی دارند.
در نهایت طی عملیات ناکام اجرا شده در منطقه بصر الحریر در شمال استان درعای سوریه شهید سید محتبی حسینی به همراه حدود یکصد تن از رزمندگان لشگر فاطمیون در نبرد با گروههای تروریستی تکفیری القاعده (جبهه النصره) و ارتش آزاد به درجه شهاد نائل آمد. در رابطه با جگونگی شهادت وی یکی از دوستان نزدیک این شهید گفت که وی پس از اطلاع از در محاصره قرار گرفتن همرزمانش خود را به منطقه درگیری رسانده و تا آخرین فشنگ با دشمن جنگید و پس از زخمی شدن، نارنجک همراه خود را در میان نیروهای دشمن که برای شلیک تیر خلاص به مجروحان آمده بودند منفجر کرده که در اثر آن گروهی از تروریستهای تکفیری به هلاکت می رسند.
پیکر این شهید ماهها در اختیار دشمن تکفیری باقی مانده و تروریستها بدن مطهر این شهر را در منطقه ای در حاشیه بصری الحریر دفن کرده بودند. در پی مذاکرات طرف سوری با سازمان اطلاعات اردن (متولی و سازمان دهنده اصلی کلیه فعالیتهای تروریستها در استان درعا و سویداء سوریه) پیکر این شهید به همراه جند تن از اسرای لشگر فاطمیون طی عملیات تبادل آزاد و با استقبال گروه زیادی از همرزمانش وارد ایران شد.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
4_6028261864390000902.mp3
2.38M
💠دو کلام حرف حساب💠
🌹سلام. نه تو میدونی من کی ام و نه من میدونم تویی که الان داری این مطلب رو میخونی کی هستی. بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب.
🌸من کاری با اونایی که با شهدا رفیق هستن و با مزار شهدا رفت و امد دارن و دستشون توی دست شهداست کاری ندارم؛ با تویی کار دارم که شاید تا حالا اینجور مطلبی رو نخوندی یا ساده از روش عبور کردی... کاری به تیپ و قیافه و این چیزا هم نداریم...
▫️ خب....!!! تا حالا به این فکر کردی که یه #دوست_شهید انتخاب کنی؟ آره.. دوست شهید... تاحالا اسمشو نشنیدی؟ تو که اینهمه با بقیه دوست میشی خب یبارم یه شهید پیدا کن و باهاش دوست شو. فکر نکن شهدا مرده اند. نه! شهدا هم زنده هستند. خدا در سورة آل عمران آیه ۱۶۹ ميفرمايد:
🔸وَلاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَ َتَا بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون...
🔹هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند...
▪️ انتخاب یک #دوست اون هم از نوع #شهید خیلی میتونه توی زندگی بهت کمک کنه. هم از لحاظ مادی و هم معنوی.
وقتی یه دوست شهید انتخاب کنی میبینی که چقدر توی رفتارت تغییر ایجاد میشه و طعم واقعی و شیرین زندگی رو میچشی.
🔻امتحانش که ضرر نداره. فقط یبار امتحان کن... عزم و اراده خودتو قوی کن و یه یاعلی بگو و از همین الان شروع کن.
⭕️برای انتخاب دوست شهید هم قرار نیست کوه بکنی. کار خیلی ساده ای هست. فایل بالا کمتر از ۱۰ دقیقه هست. گوش کن تا بهت بگه چطوری یه دوست شهید انتخاب کنی...
بسم الله...
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
سبک_زندگی_شاد__12.mp3
9.92M
#سبک_زندگی_شاد ۱۲
💡عقل؛
قدرت تشخیص حقیقت از غیرِ آن، است!
کسی که توانِ تمییزِ حقیقت را دارد؛
خود را برای امور وَهمی و خیالی و حسی، به غم مبتلا نمیکند.
#استاد شجاعی 🎤
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
رویای صادقه فرزند زهراء سلام الله علیها
راوی: دوست صمیمی شهیدعلی الهادی
دوستم #شهید_علی_الهادی علاقه ی زیادی به #شهید_احمد_مشلب داشت این شهید اهل شهر نبطیه #لبنان بود...
علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و اینطور تعریف کرد: یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم و از او پرسیدم: شما شهید احمد مشلب هستی؟
گفت: بله
گفتم: از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم من را نیز جزء شهداء در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسند و شما را گلچین میکنند بنویسی
شهید احمد محمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟
گفتم: علی الهادی
شهید احمد مشلب دوباره گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد...
اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد #شهید شد
پ. ن: نفر سمت چپ شهید علی الهادی میباشد.
#شهید
#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
برداشته شده از کانال کوله بار مازندران....
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊