eitaa logo
خبرگزاری بسیج البرز
12.4هزار دنبال‌کننده
53.4هزار عکس
12.8هزار ویدیو
129 فایل
کانال خبرگزاری بسیج استان البرز پنجره ای برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی با تفکر بسیجی سایت: basijnews.ir/fa/alborz
مشاهده در ایتا
دانلود
بسته بندی ۲۵۰ سبد ارزاق در حوزه ۵۱۶حضرت مریم(سلام الله علیها) باهمت و تلاش گروه های جهادی حوزه ۵۱۵ و ۵۱۶بسیج سپاه ناحیه جوادالائمه(علیه السلام)
بازدید نماینده ولی فقیه در ناحیه جوادالائمه علیه السلام حجت الاسلام رضازاده از کارگاه تولید ماسک مسجد و پایگاه امام رضا علیه السلام حوزه های مقاومت بسیج ۵۱۷ و ۵۱۸ ماهدشت-سپاه ناحیه جوادالائمه علیه السلام
🎥فیلم/ 🔻بسیجیان و جهادگران حوزه 221 شهید کیانپور اینبار در صف رزمایش کمک مومنانه ➕متن کامل خبر https://basijnews.ir/fa/news/9235778 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
توزیع پک های حمایتی بین خانواده های کم در آمد دانش آموزان قبل از ماه مبارک رمضان توسط دبیران مدرسه حضرت خدیحه سلام الله علیها حوزه ۴۴۶۱ حضرت رقیه سلام الله علیها ناحیه مقاومت امام هادی علیه السلام
تهیه و توزیع پک های حمایتی قبل از ماه مبارک رمضان به خانواده های دانش آموزان کم در آمد بسیج دانش آموزی حوزه 1162 امام خمینی ره ناحیه امام حسین علیه السلام کرج
ذبح 3 راس گوسفند و توزیع بین خانواده های نیازمند ناحیه 3 آموزش و پرورش با کمک خیرین و فرهنگیان حوزه بسیج دانش آموزی 1162 امام خمینی ره ناحیه امام حسین علیه السلام کرج روابط عمومی حوزه ۱۱۶۲ حضرت امام خمینی (ره)
🔸جانشین فرماندهی سپاه ناحیه امام رضا (ع) شهرستان فردیس: 📈۸۵۰ بسته کمک مومنانه در بین خانواده‌های نیازمند شهرستان فردیس توزیع شد ➕متن کامل خبر https://basijnews.ir/fa/news/9235830 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak
‍ 🌺 خواهرانه ای به مناسبت شهادت : می رفت و مَنَش گرفته دامن در دست گفتا که دگر باره به خوابم بینی  پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست! آخرین باری که عازم شد خیلی خوشحال بود. دلیل روشنی داشت چون پدر رضایت نامه اش را امضاء کرده بود . مادر شب قبل لباس هایش را آماده کرده و خواهر پوتین هایش را با واکس براق انداخته بود. برادرم عادت داشت همیشه آراسته باشد، لباسش مرتب و پوتین هایش واکس زده .... 24 فروردین 1361 صبح زود مادر او را از زیر قرآن رد کرد و کاسه آبی دنبالش . یکی یکی اعضای خانواده با او خداحافظی کردند و سر و صورتش را غرق بوسه... من اما دل آشوب! من خواهر کوچکترش بیشتر از بقیه به او احساس نزدیکی داشتم. دوران کودکی‌مان و بازی و شیطنت های آن روزهایش، دوره نوجوانی و جنب و جوش هایش باعث شده بود بیش از پیش به هم نزدیک باشیم. هنگام رفتن اجازه نداد کسی از اعضای خانواده جلوی در خانه او را بدرقه کند، گفت همین داخل حیاط کافی است! و من اما طاقت نداشتم و نمی خواستم این بار حرفش را گوش بدهم! چادرم را سر کرده و در آستانه در ایستادم و به رفتنش نگاه می کردم. خیابان خلوت بود و هر از چند قدمی که می رفت برمی گشت و نگاهی و لبخندی . آنقدر رفت تا از افق دیدم خارج شد و من همچنان منتظر بر آستانه در ایستاده ام! سی و هفت سال انتظار آمدنش را می کِشم! آخر این انتظار می کُشَدَم ... پ.ن: این چشم‌های شیدایی را فریاد می‌زنند..... @basijalborz_irankochak