ما منتظر #صبحِ شب یلداییم آماده برای #فرج فرداییم روزی که عزیز فاطمه می آید با خامنه‌ای به کربلا می آییم #صبح_زیباتون_بخیر

✳️مسئول رسانه شورای جهادی دانشجویی استان البرز در گفتگو با «بسیج» ؛ 🌀اهدای تعدادی بسته غذایی شب یلدا برای خانواده های نیازمند در البرز لینک خبر↙️ http://yon.ir/5USBp 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak

همزمان با شب یلدا طرح یلدای مهدوی با هدف توزیع تعدادی بسته غذایی شب یلدا برای خانواده ها ی نیازمند به همت پایگاه شهید نیری حوزه 123 شهید ایزدیار و حوزه 124 حضرت رباب برگزار شد .

#به عمل کار بر آید... ##به همت پایگاه بقیه الله ،در قالب محله مهربانی اعطای سبد یلدایی به خانواده های ایتام... حوزه ۲۱۲حضرت سمیه س

📈طی نشستی مطرح شد؛ 🔆ائمه جمعه رئیس کانون های فرهنگی هنری مساجد در هر شهرستان هستند لینک خبر↙️ http://yon.ir/L7uxC 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak

🗻البرز/ 💢برپایی میز خدمت سازمان صنعت، معدن و تجارت البرز در مصلی نماز جمعه کرج لینک خبر↙️ http://yon.ir/e7Kex 🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐 @basijalborz_irankochak

❣جمعیت دانشجویی امام حسن(ع) البرز 💠توزیع گوشت قربانی و بسته ارزاق برای خانواده های محروم استان البرز 🌙همزمان باشب یلدا #یلدای_مهدوی

دیدار مسئولین و جمعی از پاسداران سپاه ناحیه ساوجبلاغ با امام جمعه جدید شهر هشتگرد حجت الاسلام والمسلمین مختاری.

♦️ مسئول روابط عمومی سپاه استان البرز به همراه مسئول بسیج رسانه البرز با مدیر کل صدا و سیمای مرکز استان البرز با محوریت برگزاری بزرگترین رویداد رسانه ای در استان با عنوان "جشنواره رسانه ابوذر" دیدار کردند.

🌹خواهر از نگاه کردن به قد و بالای برادر سیر نمیشود... . . خواهر شهید: مادر من یک زن فوق العاده است، خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند ... همه ی ما را مادر آرام کرد، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم، خطاب به جنازه بابا گفت؛ الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور دلم سوخت وقتی برادرم جهاد را دیدم... مثل بابا شده بود خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود، جای کبودی و خون مردگی ها... تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد. وقتی صورت جهاد را بوسید گفت: ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده؛ البته هنوز به ارباً اربا نرسیده... باز خجالت آراممان کرد... . #امان_از_دل_زینب #شهید_جهاد_مغنیه