#ذکر روز #todays_zikr Eitaa.com/basijianZahraei

#دو‌شنبه_هاے_حسنـے #imam_Hasani_mondays Eitaa.com/basijianZahraei

#دوشنبـہ_هایـ‌_حـ‌سـ‌یـ‌نـ‌ـے مولآ‌حسین Eitaa.com/basijianZahraei

#انگیزشے‌ •دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري🦅 •Look for a reason to fly, even when you have a thousand reasons to crash🗻 Eitaa.com/basijianZahraei

#شـ‌هـ‌یـ‌د_روز شهید احسان الله رضایی فرزند فتح الله تاریخ شهادت : 1359/12/02 محل شهادت : ناحيه س.ب درجه : سرباز استان سکونت : فارس شهر سکونت : آباده استان حادثه : سيستان و بلوچستان Martyr Ehsanullah Rezaei Son of Fathullah Date of martyrdom: 1359/12/02 Place of martyrdom: District S.B. Degree: Soldier Province of residence: Fars City of residence: Abadeh Province of the incident: Sistan and Baluchestan Eitaa.com/basijianZahraei

چرامسلمانان بامردان نامحرم دست نمیدهد؟ ؟؟؟ جواب🌱 ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ. 👏👏👏👏 ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ مي كنند. به افتخار بانوان محجبه،با شخصیت و متین که ملکه های سرزمین مان هستن

#مـ‌اجـ‌راے_زـ‌نـ‌دہ_بـ‌گـ‌ور‌شـ‌دن_شیخ_طـ‌بـ‌رسـ‌ـے😱 #شگفتی_هـ‌ا زمانی سکته‌ای بر علامه عارض می‌شود و خاندانش به این گمان که او به رحمت ایزدی پیوسته است وی را به خاک می‌سپارند. او پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون قبر می‌بیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمی‌یابد. در آن حال نذر می‌کند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد کتابی را در تفسیر قرآن بنویسد. در همان شب قبرش به دست فردی کفن دزد نبش می‌شود و آن گورکن پس از شکافتن قبر شروع به باز کردن کفنهای او می‌کند. در آن هنگام علامه دست او را می‌گیرد! کفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه می‌افتد، علامه با او سخن می‌گوید، لیکن ترس و وحشت آن مرد بیشتر می‌شود. علاوه طبرسی به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح می‌دهد و پس از آن می‌ایستد. کفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علامه که قادر به حرکت نبود، او را بر پشت خود می‌نهد و به منزلش می‌رساند. طبرسی نیز به پاس زحمات آن گورکن، کفنهای خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه می‌کند. آن مرد نیز با مشاهده این صحنه‌ها و با یاری و کمک علامه توبه کرده، از کردار گذشته‌اش از درگاه خداوند طلب آمرزش می‌کند. طبرسی نیز پس از آن به نذر خود وفا کرده، کتاب مجمع البیان را می‌نویسد. شیخ طبرسی تفسیرخود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسیر «التبیان» اثر شیخ طوسی، تدوین کرد و هر یک از فنون مختلف قرآنی را به صورت جدا از هم و در قالبی منظم و مرتب بیان نمود. این نظم خاص سبب گردید که دانشمندان شیعه و سنّی، آن تفسیر را بر بسیاری از تفاسیر دیگر برتری داده، آن را مورد ستایش قرار دهند. # مـ‌اجـ‌راے_زـ‌نـ‌دہ_بـ‌گـ‌ور‌شـ‌دن_شیخ_طـ‌بـ‌رسـ‌ـے😱 # شگفتی_هـ‌ا At one point, Allameh suffered a stroke and his family buried him on the suspicion that he had joined the mercy of God. After regaining consciousness for a while, he finds himself inside the grave and finds no way out of it. At the same time, he vows that if God saves him from the grave, he will write a book on the interpretation of the Qur'an. That night, his grave was excavated by a thief, and the gravedigger began to open his shroud after digging. At that moment, Allameh takes his hand! The shroud of the thief trembles with fear, his whole body trembles, Allameh speaks to him, but the man's fear and panic increase. In addition, Tabarsi tells his story in order to calm him down and then stops. The thief's shroud also calmed down, and at Allameh's request that he could not move, he put him on his back and led him home. Tabarsi, thanks to the gravedigger's efforts, gives him his shrouds along with a large amount of money. Seeing these scenes and with the help of Allameh, the man repented and asked God for forgiveness for his past deeds. Tabarsi also fulfilled his vow after that and wrote the book Majma 'al-Bayan. Sheikh Tabarsi compiled his commentary over a period of seven years, based on the commentary of "Al-Tabyan" by Sheikh Tusi, and expressed each of the different Qur'anic techniques separately and in a regular and orderly format. This particular order caused the Shiite and Sunni scholars to prefer that interpretation to many other interpretations and to praise it.

گفتگوی دوتا خانم یکی محجبه یکیشون بی حجاب 👇👇👇 بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس حجابت…. اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه. حالا اگه خوشت اومد بازنشر کن..... آجرکم الله یا صاحب الزمان اجرتون با قرآن و صاحب الزمان 🙏💐- ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌✿ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ ــ ــ‌ ــ Conversation between two women, one with hijab, one of them without hijab 👇👇👇 I said to him: Do you like imam Mahdi ajtf? He said: Yes! I like him very much I said: Does that mean he would like your hijab or not? She said: Yes! I said: So why do not you do what the imam likes? She said: Well, what!…. But loving the Imam of the Age is not apparent,it is in the heart I said: I hate what they say is not apparent H She said: Why? I gave her an example: I said: Suppose someone informs you that your husband has befriended a lady girl and now he is having dinner with her in a restaurant. You also rush and see yes !!!! The man is sitting and he is giving his heart to the girl and taking her by the hand. You get angry and say to her: O coward! Did you betray me? Then your husband gets up and says to you: my dear! I only love you. Then you say to her: If you love me, who is this girl? Why did you become friends with her? Why did you bring her to the restaurant? He turns and says:, do not look! Important sweetheart! I saw that her condition had changed I told her: You are not saying to your husband at this moment: Do the dead take your heart? You sit down and make love to a girl, then you say I love you in my heart? Do you believe your husband? She said: Of course not! I see that he is betraying, how can I believe? It turns out he's lying I said: So hijab…. There were tears in her eyes She pulled his scarf forward She said in a trembling voice: I will sacrifice my life for the Imam of my time, this human is nothing I saw her come with a chador from tomorrow I said: even a suitable manteu would have been okay! She laughed and said: I know! But the Imam of my time prefers the chador She said: I feel that the imam is smiling at me. Eitaa.com/basijianZahraei