eitaa logo
یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
813 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
18 فایل
بچہ ها به خدا از شهدا جلو مےزنید اگہ رعایت کنید که دل امام زمان(عج) نَلَرزه !(:♥️ - حاج حسین یکتا - به امید روزی که پشت اسم مون بنویسن "شهید دهه هشتادی" !(: یه سر بزنید: @SeyyedDahe80 از‌خودمونه ؛ کپی؟! حلالِ حلالت رفیق!
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌جمعه‌هست...🚶🏿‍♂ دستمان‌را‌بگیرید به‌حق‌مادرتان...🙂♥️ It's Thursday night...🚶🏿‍♂ Help us please Because of your mother...🙂♥️
درفرهنگ‌کربلا‌ جوان‌یعنی‌آن‌کسی‌که‌جلوداراست وازهمہ‌زودتر‌به‌سمت‌شھادت‌، سبقت‌می‌گیرد...! حاج‌حسین‌یکتا🌱! In the culture of Karabala A youth is someone who is in front And goes towards shahadat Before everyone...! Haj Hussain Yekta🌱! Eitaa.com/basijianZahraei
- اونایی که میگفتن: وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد... حالا حضرت اقا حکم جهاد تبیین دادن!. چیکار کردید!؟🖐🏼 - You who always use to say: I will do everything if my Leader asks me Now your leader is asking you to do Jihad e Tabyin!. What are you doing!?🖐🏼 http://Eitaa.com/basijianZahraei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر‌آرامش‌صدا‌بود(:🌿 - چجوری‌دلت‌میاد‌نرم؟!...🚶🏿‍♂ If peace was a voice(:🌿 -How can you not invite me?!🚶🏿‍♂ 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
حس‌خووووووب🙂🖤 A great feeling 🙂🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ تڪ تڪ ثآنیہ های نبودنت قسم..!💔 دارند ضرر می ڪنند مردم دنیآ..بدون تو..✨😔I swear by every second of your absence...!💔 The people of the world are lost without you...✨😔 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
آقا جانم یا صاحب الزمان.... امروز هم نه؟!🚶🏿‍♂️ i am still waiting for you oh the Imam of my time...🚶🏿‍♂️ 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
داداش‌جهادمونه...🙃🖤 Shaheed Jahad Mughnieh....🙃🖤 http://Eitaa.com/basijianZahraei
🕊از شخصی پرسیدند : کدامین خصلت از خدایِ خود را دوست داری...؟ گفت : همین بس که میدانم او میتواند " مچم " را بگیرد ولی " دستم " را می‌گیرد...(:🌱 They asked someone: What do you like about your lord, the most..? He said: Just this that he can catch me redhanded but instead he always takes my hand... 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 کلیپ😍 📁 «مواظب ورودی قلبت باش، هر کسی رو توش راه نده» 🖥 Clip😍 📁 Don't let anyone enter your heart instead of Allah ...(: 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
امروز‌‌جایی‌بودم... سخنران‌یه‌حرف‌دلی‌زد.... گفت: اونایی‌که‌امسال‌کربلا‌رفتن الان‌یجور‌بی‌قرارن... اونایی‌که‌نشد‌برن‌و‌نرفتن یجور...(((:🚶🏿‍♂ کلا‌دلمون‌تنگه‌ارباب؛ بغلمون‌کن((:🖤 I was listening to a speech today It was saying an beutifull thing: He said: Those who went To Karbala this year are missing you And those who didn't went to Karbala are missing you another way...(((:🚶🏿‍♂ We miss you; Hug us please ((:🖤 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
اونایے کہ حس شھادت دارن، بےدلیل نیستـا! خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون براتون شهادتتَ رو نوشته، ولے.. اون دیگه با توعه که چجوری بهش برسے یا ڪِے بهش برسے..! ‌ツ الهم‌الرزقناشهادت‌فےسبیلڪ💔 Those who have feelings for getting martyred, isn't without reason! God has written getting martyred in your fate, but.. It's up to you that How to reach it Or with who do you reach it..!💔 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
⊰•📻•⊱ بسیجۍ،یعنۍ:ازبچگۍشھامت'! وتابزرگۍفقط‌فڪرشھادت'!🖐🏽 Basiji means: from childhood bravery! And till adulthood only the thought of shahadat'!🖐🏽 ⊰•📻•⊱¦⇢ Eitaa.com/basijianZahraei ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از  حجاب و عفاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی طرفدار علی نژاد بودم و اصلا از روسری استفاده نمی‌کردم... 😳 اما چیزی که باعث شد تغییر کنم... 🌹 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🌾 🌾قسمت خون و ناموس! آتیش برگشت سنگین تر بود … 💨🚑 فقط معجزه مستقیم خدا… ما رو تا بیمارستان سالم رسوند … از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک … بیمارستان خالی شده بود … فقط چند تا مجروح … با همون برادر سپاهی اونجا بودن … تا چشمش بهم افتاد با تعجب😳 از جا پرید … باورش نمی شد من رو زنده می دید … مات و مبهوت بودم … – بقیه کجان؟ … آمبولانس پر از مجروحه … باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط … به زحمت بغضش😢 رو کنترل کرد … – دیگه خطی نیست خواهرم … خط سقوط کرد … الان اونجا دست دشمنه … یهو حالتش جدی شد … شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب … فاصله شون تا اینجا زیاد نیست … بیمارستان رو تخلیه کردن … اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه …😞 یهو به خودم اومدم … – علی … علی هنوز اونجاست … و دویدم سمت ماشین … دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد … – می فهمی داری چه کار می کنی؟ … بهت میگم خط سقوط کرده … هنوز تو شوک بودم … رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد … جا خورد … سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد … – خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب … اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود … بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده… بیان دنبال مون … من اینجا، پیششون می مونم … سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد … سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد … – بسم الله خواهرم … معطل نشو … برو تا دیر نشده … سریع سوار آمبولانس شدم … هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم … – مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون … اومد سمتم و در رو نگهداشت … – شما نه … اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم … ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان … دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره … جون میدیم … ناموس مون رو نه…😢😥✋ یا علی گفت و … در رو بست … با رسیدن من به عقب … خبر سقوط بیمارستان هم رسید … 👣🌷👣 🌷👣🌷 پ.ن: در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد … پیکر مطهر این شهید … هرگز بازنگشت … 🌷👣🌷 👣🌷👣 ادامه دارد ... ✍نویسنده:
🌾 🌾قسمت : برمی گردم وجودم آتش گرفته بود … 😭😫😣😭 می سوختم و ضجه می زدم … محکم علی رو توی بغل گرفته بودم … صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد … از جا بلند شدم … بین جنازه شهدا … علی رو روی زمین می کشیدم … بدنم قدرت و توان نداشت … هر قدم که علی رو می کشیدم … محکم روی زمین می افتادم … تمام دست و پام زخم شده بود … دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش … آخرین بار که افتادم … چشمم به یه مجروح افتاد …😣👀 علی رو که توی آمبولانس🚑 گذاشتم، برگشتم سراغش … بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن … هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن … تا حرکت شون می دادم… ناله درد، فضا رو پر می کرد … دیگه جا نبود … مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم … با این امید … که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن … نفس کشیدن با جراحت و خونریزی … اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه … آمبولانس دیگه جا نداشت … چند لحظه کوتاه … ایستادم و محو علی شدم … کشیدمش بیرون … پیشونیش رو بوسیدم … – برمی گردم علی جان … برمی گردم دنبالت …😭 و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس … ادامه دارد ... ✍نویسنده:
خِیلے‌از‌‌مـٰا‌ھـٰا‌میدونیم‌ڪِھ‌ چَت‌ڪردن‌ بـٰا‌ نامَحرم‌ گنـٰاھہ میدونیم‌ڪِھ‌‌‌ دزدی‌ ڪَردن‌گنـٰاھہ میدونیم‌نبـٰاید‌‌ دِل‌ڪَسی‌رو‌ شکوند‌ نَباید‌ بـے‌احترامے‌ ڪَرد نبـٰاید‌ اسراف‌ ڪَرد . وَلے‌ھمچنـٰان‌داریم‌گنـٰاھ‌میڪنیم بـٰا‌این‌ڪـٰارمون‌فَقط‌ ظہور‌اقـٰا‌مون‌‌عقب‌میدازیم یِچیز؎‌مِیدونِستِے-! مـٰا‌کلا‌حَواسمون‌نِیس:\ ولـی‌ مولـٰا‌مون‌ دائم‌دعـٰامون‌‌میڪِنھ.. یكم‌حواسمون‌بہ‌قَلبِ‌شَڪَستھ مھد؎‌فـٰا‌طمھ‌باشھ...シ💔 ♥️¦⇠