eitaa logo
خبرگزاری بسیج آمل
1.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
843 ویدیو
2 فایل
💠 کانال رسمی خبرگزاری بسیج در شهرستان هزارسنگر آمل برای انعکاس خدمات بسیجیان عزیز و ارائه آخرین تحلیل‌ها و مواضع بسیج مستضعفین 🔺️🔻🔻🔺️🔻 ارتباط با مدیران کانال : ۰۹۳۹۱۰۱۰۳۴۷ ۰۹۳۷۱۶۲۰۱۹۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 : هستم... . ▪️پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت، کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد.به من گفتند توهین کن گفتم چنین کاری نمیکنم گفتند: بچه‌ت را می‌کشیم بازهم قبول نکردم پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند. گفتند به خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند: دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها می‌گردانیم... . ▪️شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم:یافاطمةالزهرا، یازینب‌کبری... انگار همه عالم کمکم می‌کردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر... فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو...کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم... . ╭┅───────────┅╮ ❥🌀@basijnewsir_amol 🌀❥ ╰┅───────────┅╯
🔹مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود ◇این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... 🔹یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد ╭┅───────────┅╮ ❥🌀@basijnewsir_amol 🌀❥ ╰┅───────────┅╯
👈 فوتبال و هویت ایرانی _ اسلامی وانتخابات ۱۱اسفند ✅ برد ایران مقابل ژاپن خیلی شیرین و دلچسب بود. آنقدر که همه را به وجد آورد. اما شیرینی این برد را می‌توان در آینه بودنش از حقایق اصیلی دید که کمتر مورد توجه است. ⬅️ بعد از برد امیرخان قلعه‌نویی به‌ می‌افتد و بقیه بازیکن‌ها هم همین طور. ⬅️ انصاری فرد ماجرای سپردن پنالتی به جهانبخش را تعریف می‌کند و می‌گوید به امیرخان گفتم علیرضا داخل استادیوم است و امکان ندارد مادر کند و نشود. ⬅️ محمد محبی استوری می‌گذارد که مگر می‌شود به ابالفضل العباس متوسل شوی و نتیجه نگیری و خود را الی الابد مدیون می‌داند. ✅ این کلیدواژه‌ها فقط چند کلمه نیستند: سجده، دعا، مادر، عباس... این‌ها ما هستند که به طول یک تاریخ در فرهنگ ما ریشه دوانیده اند. ✅ و پیروزی و حتی شکست ايرانی از اساس متفاوت است با بقیه. اینجا یک تابلو از در کنار می‌بینی که همه‌جا فریاد می‌شود. در نهاد انسان ايرانی ریشه دارد به هر رنگ و مدلی که باشد. این هویت دینی را نبايد کم گرفت. ✅ برای ایرانی اش بسیار مقدس است. وقتی مبارزه می‌کند برای دل ملتش می‌جنگد چه در زمین فوتبال و تشک کشتی مقابل تیلور باشد، چه پشت یا دمشق و حلب. ✅ امروز همه ایرانی ها شاد شدیم و دشمن دقیقاً این را هدف گرفته است. روزهای تلخ فوتبال در جام جهانی را یادمان نرفته که چقدر کوشیدند این تکه تکه و در مقابل هم شود. باید تا می‌توانیم این ما را حفظ کنیم، تقویت کنیم، همان چیزی که آقا از آن به وحدت و یاد کردند. ✅ برد شیرین ایران آن هم در آستانه که می‌کوشند آن را سرد کنند می‌تواند یک زمینه باشد که ایرانی برای حفظ و اعتلای همان هویت ملی و دینی اش به میدان و کارزار انتخابات بیاید. این‌ها را باید کنیم و از این بهره ببریم برای انقلاب... ╭┅───────────┅╮ ❥🌀@basijnewsir_amol 🌀❥ ╰┅───────────┅╯
این دوقلوها قلبِ مادرند ؛ از کدام‌ قسمتِ قلبش دل بِکند ..! . ▪️پس از 11 شده بود. اما در چند روز پیش رژیم هم شد و هم دو ... ( امان از دل ) ╭┅───────────┅╮ ❥🌀@basijnewsir_amol 🌀❥ ╰┅───────────┅╯
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی 🌹سهم خانواده من 🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک ╭┅───────────┅╮ ❥🌀@basijnewsir_amol 🌀❥ ╰┅───────────┅╯