eitaa logo
بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان شهید رجایی اصفهان
1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1هزار ویدیو
77 فایل
✨این جا قرار است با هـم معلم بودن را تمرین ڪنیم... روابط عمومے @Zarei_mh ارتباط با مسئول بسیج مرڪز شهـید رجایی @zeyndd 💠 جهـت ثبت نام در بسیج بہ آیدے زیر مراجعہ ڪنید. ترددی @FatemeSaeedi82 خوابگاهی @ZeinabMobasheri 🔸️https://zil.ink/bsrajaii
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 کافه تربیت 💫 تربیتی صحیح برای همیشه بچه اول مان محمد متین، آن قدر شلوغ و پرجنب و جوش بود که همه به شوخی به او فتنه ۸۸ می گفتند. می بردیمش مهد کودک، یک ساعت بعد زنگ می زدند که بیایید ببریدش. هر وقت هم زنگ میزدند من از محمد طرفدارای می کردم. یکبار که باهم رفته بودیم مهد، داشتم ازش طرفداری میکردم که مهدی گفت:« حق با مربی هاست همین الان دیدم محمد توی حیاط داشت دو نفر دیگر را میزد.» از دستش ناراحت شدم و گفتم:« مثلاً تو پدرش هستی چرا ازش طرفداری نمی کنی؟ » گفت:«من حق را ناحق نمی کنم. الان اگه چشم روی اشتباهات پسرمان ببندیم، فردا که بزرگ می شود مسولیم...... 📚 کتاب بابا مهدی خاطراتی از شهید مهدی قاضی خانی پدرها و مادرها!!! 👨‍👩‍👦 معلمان!!!!! 👩‍🏫🧑‍🏫 تربیت شرقی یا غربی؟ 🤔 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @basijshahidrajaii
💫 کافه تربیت 💫 تربیتی صحیح برای همیشه 🔸 رفتارش الگوی ما بود حتی یک بار دیده نشد پدرم به ما در امر عبادت دستور بدهند و مثلاً بگویند پاشو برو نمازت را بخوان، ولی رفتار خودشان که همیشه اول وقت وضو می گرفتند و نماز می خواندند، الگوی رفتار ما شده بود. البته اگر گاهی می دیدند نمازمان را دیر می خوانیم، تذکر می دادند، ولی با لفظ چرا نخواندی و… همراه نبود. 🔸 برای ما وقت می گذاشت الان متأسفانه رابطه بعضی از والدین با فرزندانشان به گونه ای است که وقت مناسبی برای صحبت و گفت‌وگو با آنها تعیین نمی کنند و فرزندان آنها به دیگران پناه می برند که گاه موجب انحراف و لغزش آنان می شود، ولی پدرم این گونه نبودند. ما آنچه در ذهن به عنوان سؤال داشتیم، از ایشان می پرسیدیم و او با وجود اشتغال زیادی که داشتند، در این گونه موارد وقت کافی و مناسبی می گذاشتند. البته این وقت گذاری هم منظم بود. 🌷 خاطره ای از شهید بهشتی ✒️ راوی : دختر شهید بهشتی # معاونت_فرهنگی_بسیج_شهید_ رجایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @basijshahidrajaii
💫 کافه تربیت 💫تربیتی صحیح برای همیشه همسرم همیشه با بچه‌ها بچه می‌شد. وقتی می‌دید دخترها دارند بازی دخترانه یا به قول قدیمی‌ها خاله‌بازی می‌کنند، چادر سرش می‌کرد و در نقش مادر با آنها همراه می‌شد.🪁 جمعه‌ها دست بچه‌ها‌ را می‌گرفت و همه باهم به نماز جمعه می‌رفتند، وقتی می‌آمدند با بچه‌ها در خانه فوتبال و والیبال بازی می‌کرد.⚽ با بچه‌ها طوری رفتار می‌کرد که آنها مشتاق بودند هر چه زودتر پدرشان به خانه بیاید. بعضی وقت‌ها که دیر می‌کرد بچه‌ها به پدرشان زنگ می‌زدند و می‌گفتند: کجایید؟ چرا تا الان نیامدید؟ قبل از رسیدنش به منزل به بچه‌ها زنگ می‌زد و می‌گفت: بابا چه چیزی می‌خواهید تا برایتان بخرم؟🍃 🌷خاطره ای از شهید سید جواد حاجی خدا کرم 🎙️راوی : همسر شهید پدرها 👨‍🦰 مادرها 👩🏻 معلمان 🧑‍🏫 تربیت شرقی یا غربی؟ 🤔 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ @basijshahidrajaii
💫 کافه تربیت 💫 تربیتی صحیح برای همیشه احسان؛ اولین فرزندمان تازه به دنیا آمده بود. فرصت استخدامی برای من پیش آمده بود. حمید خودش رفت فرم ثبت نام📝 را برایم گرفت. روز امتحان احسان را نگه داشت تا بروم و برگردم. از امتحان که برگشتم، گفت: ببین فاطمه! درست است که رفتی امتحان دادی؛ ولی فکر می‌کنم در این شرایط جدید، وظیفه تو فقط مادری است. اصلا با تو ازدواج کردم تا بچه ام خوب تربیت شود. راضی نیستم آن را مهد کودک یا خانه اقوام بگذاری.❌ مدام تاکید داشت: مادر حتما باید چشمش روی بچه‌اش باشد. شاید به خاطر همه این تأکید ها بود که از سپاه آمدم بیرون و تمام هوش و حواسم را سپردم به احسان و بودن و نبودن های حمید. 🌷خاطره ای شهید حمید باکری 🎙️ راوی : همسر شهید پدرها 👨🏻‍🦱 مادرها 🧕 معلمان 👩‍🏫 تربیت شرقی یا غربی؟🤔
💫 کافه تربیت 💫 تربیتی صحیح برای همیشه خسته از سفارت آمده بودی. کار، جلسه، ملاقات و... کمی که استراحت می‌کنید بچه‌ها می‌گویند برویم بیرون و چرخی بزنیم. قبول می‌کنید و می‌روید. 🌱بعد یک گوشه‌ی سبز و قشنگ، بچه‌ها برای خودشان زیرانداز می‌آورند. شما و مادر هم که کمردرد دارید و صندلی سفری را می‌گذارید.... بچه‌ها بساط‌شان را پهن می‌کنند و می‌نشینند به مسخره بازی، فاطمه صدایت می‌کند و شما هم می‌روی روی زمین کنارشان... می‌خواهند مسابقه بدهند و چوب شور را بدون دست تندتند گاز بزنند و‌ بخورند! نفری یک چوب شور می‌گذارید توی دهانتان.... مادر خنده‌اش می‌گیرد از قیافه‌ی شما!! دوربین را بر می‌دارد و صدایتان می‌کند، چیلیک 📷 می‌شود این عکس👆 سرت شلوغ بود، درست! کمردردت جدی بود ، درست! اما وقتی پیش ما بودی فقط بابا بودی😌 زمان هم اگر کم بود اما پر بود از کیفیت یک بابای همراه. گاهی به اندازه‌ی ده دقیقه نشستن روی زمین و رفتن به جزیره‌ی جنگولک بازی بچه‌ها. گاهی به اندازه‌ی چند دقیقه خوب گوش کردن به غرغرهای ما و گاهی همراه شدن با هیجان یک مسابقه‌ی خانوادگی .... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید محمد رحیم آقایی‌ پور 🎙️راوی : دختر شهید ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ @basijshahidrajaii