eitaa logo
کلناعباسک یا اباصالح (عج)
306 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
4.9هزار ویدیو
97 فایل
ارتباط با ادمین : @sadat_hosseyni
مشاهده در ایتا
دانلود
🌄 هوا افتاده تو سراشیبی به سمت خنکی جا داره یه خدا قوت بگیم به همه خواهران چادری که با چادر، گرمای چند درجه دنیا رو به گرمای چند درجه آخرت ترجیح دادن الهی که بحق خانم فاطمه زهرا س عاقبت بخیر بشید🙏🙏 @basir_72 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 می گویند روزی جمعی از بازاریان تهران به محضر آیت الله العظمی بروجردی رسیدند . ایشان فرمودند ؛ مراقب باشید این روستایی ها و شهرستانی ها کلاه سرتان نگذارند. صدای خنده حضار بلند شد و خوشمزه ای فریاد زد آقا چه می فرمایید همین دیروز یکی شان آمده بود جنس ( مثلا) ۵۰ تومنی را ۲۰۰ تومن به او فروختم. آقا فرمود؛ بله او با صفا و صداقت خود آمد اما دین تو را با خود برد کلاه سرت رفت ، حواست نیست. راستی در میان فتنه های اجتماعی ، مکاره بازار شایعات ، داغی دعواهای سیاسی و صنفی و قومی ما کجای کاریم خیلی مراقب دینامون باشیم 🙏🙏 @basir_72 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید' و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. ✅مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروشی نکنیم...... ‌‌@basir_72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد: شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید. از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟ رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است،یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد . و صدا از یک حجره می آید.... دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد. از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است! دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند. و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد. ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد . هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی ! اصلا نگفت : تو کی هستی ؟ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید. نشستم تا صبح شد. حال نماز خواندن نداشتم . رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم . میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ ! گفتم من همچو چیزی دیدم. گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است... منبع: کتاب شرح حال آیت اللّه العظمى اراکى,ص 299. @basir_73 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💢اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقِيم خدایا بہ راہ راسٺ هدایٺمان کن #يا_بن_الحسن..عج روزے ڪہ بہ چشمان تو، ﭼﺸﻤﻢ بشود باز اے جان دﻟﻢ ،صبح من آن روز ﺑﻪ خیر است #صَباحُ_الخَیر اقاجانم عج دوستان #صبحتون_مھدوے 🌍 @basir_72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان باید با امام زمان ارواحنا فداه زندگی کند یعنی خودش را تحت نظر امامش بداند. شما در منزل خودتان فکر کنید که دوربین الهی اعمال شما را ضبط می کند و امام زمانتان می بیند. 🎀استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی @basir_72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸محى الدين اربلى مى گويد: من نزد پدرم نشسته بودم، شخصی که نزد او بود چرت مى زد تا آنکه عمّامه از سرش افتاد، دیدم در سرش علامت ضربتهای شمشیر است! پدرم از او پرسيد: اين زخم چيست؟ گفت: اینها ضربتهایی است که در جنگ صفّین بر سرم وارد شده است! پدرم گفت: جنگ صفین در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام واقع شده و خیلی با زمان ما فاصله دارد و تو که در آن زمان نبوده ای! گفت: چند سال قبل من به طرف مصر می رفتم، در بین راه مردی از قبیله غره با من رفیق شد و همانطور که می رفتیم سخن از هرجا به پیش می آمد و با هم حرف می زدیم. ✨💫✨ تا آنکه از تاریخ جنگ صفین سخن به میان آمد. او گفت: اگر من در جنگ صفین می بودم، شمشیرم را از خون علی و یارانش سیراب می‌کردم. من هم گفتم: اگر من هم در آن روز می‌بودم، شمشیرم را از خون معاویه و یارانش سیرآب می‌کردم. و الان من و تو اصحاب علی و معاویه ایم، بیا با هم جنگ کنیم. خلاصه شمشیرها را کشیدیم و جراحتهای زیادی بر یکدیگر وارد کردیم. تا آنکه من از شدت جراحت بیهوش روی زمین افتادم، ناگهان دیدم مردی مرا با سرنیزه‌اش بیدار می کند. چشمم را که باز کردم دیدم مردی است سوار بر اسب ، از اسب پیاده شد ، دو دست مبارکش را بر جراحتهای من مالید، ✨💫✨ فورا تمام زخمهای من خوب شد و فرمود: اینجا باش و غائب شد. چندلحظه بیشتر نگذشت که دیدم برگشته و سر آن رفیق من که طرفدار معاویه بود به یک دست گرفته و مهار اسب او را با دست دیگر، دارد می‌آید. به من فرمود: این سر دشمن توست، تو ما را یاری کردی ، ما هم به کمک تو آمدیم و هر که خدا را یاری کند ، خدا او را یاری می نماید. عرض کردم: شما که هستيد؟ فرمود: من حجة ابن الحسن صاحب الزمانم و به من فرمود: هر که سوال کرد که این آثار زخم در سرت چیست بگو این ضربت صفّین است. 📚ملاقات با امام زمان ص ۱۵۴ @basir_72