تاجگردون در امریکا ....؟؟؟ همه مسئولین ممنوع هستند در امریکا ولی ایشان در امریکاست؟؟ امنیت ملی کجاست؟؟
💠 اعلام جرم دیدهبان علیه تاجگردون
📸 احمد توکلی رئیس هیات مدیره دیدهبان شفافیت و عدالت در نامه ای به دادستان تهران علیه تاجگردون رئیس سابق کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اعلام جرم کرد.
🔹در بخشی از این نامه آمده است: با کمال تأسف برخی از نمایندگان با سوءاستفاده از موقعیت و قدرت خویش با نقض احکام قانونی در تعیین اعتبار و تخصیص منابع به حوزه های انتخابیه خود، وضع آشفته طرح ها و پروژه نیمه تمام را آشفته تر میسازند و از این طریق، به تورم دامن میزنند، بازدهی سرمایهگذاری را کاهش میدهند، منابع حجیمی را معطل میکنند و بار مالی سنگینی بر بودجه دولت میافزایند.
🚨فاسد نبودنِ یک مسئول کافی نیست؛ مسئولی که دلسوز نیست باید برکنار شود
👈🏼 مطالبهگری و عدالتخواهی
🔻 برای تقویت مطالبهگری و عدالتخواهی و برای حفظِ آن از آسیبها چهکار باید کرد؟ نصیحت یا نٌصح (بهمعنای دلسوزی و کم نگذاشتن برای کسی) مفهومی است که سطح مطالبهگریِ ما را صددرصد افزایش میدهد و سلامت مطالبهگری ما را هم تضمین میکند.
🔻 اینکه ما از یک مسئول، صرفاً عدالت بخواهیم، معمولاً تصور میکنند از او میخواهیم که ظلم نکند. این کافی نیست، بلکه باید سطح مطالبهگری خودمان را از عدالت بهمعنای حداقلی، بالاتر ببریم و از مسئولین، نصیحت (نٌصح) تقاضا کنیم؛ که حداکثر عدالتخواهی است. یعنی از او بخواهیم «تمام دلسوزیات را بهکار ببر.»
🔻 علی(ع) میفرماید: مدیران باید برای جامعه، منصح باشند (نهجالبلاغه/ خطبه ۳۴) لذا ما میتوانیم یقۀ یک مدیر را بگیریم که «تو چرا منصح نبودی؟ چرا تمام دلسوزیات را بهکار نبردی! بله؛ رانتخواری نکردی، ظلم و دزدی نکردی؛ اما تمام تلاشت را بهکار نبردی.»
🔻 نصیحت یک چیزی فراتر از عدالت است. پدر و مادر با بچه صرفاً عادلانه برخورد نمیکنند، بلکه دلسوزانه برخورد میکنند. هرجا یک مسئولی دلسوزی نکرده، درواقع کارشکنی شده و مقدمات فساد فراهم شده است. البته او میتواند بگوید «من فساد نکردهام!» و او را بهخاطر دلسوزی نکردن، در هیچ دادگاهی هم نمیشود محاکمه کرد!
🔻شما باید بررسی کنید و ببینید مشکلات کشور ما چند درصدش بهخاطر فساد است و چند درصدش بهخاطر بیعرضگی است؟ چند درصدش بهخاطر عدم اهتمام است؟ چند درصدش بهخاطر عدم نُصح و دلسوزیِ مسئولین است؟!
🔻 اگر ما صرفاً دنبال این باشیم که مسئولین فساد نکنند، مملکت اصلاح نخواهد شد. جریان مطالبهگری باید برود دنبال اینکه «اگر یک مسئولی دلسوز نبود باید کنار برود» این عبارت را دربارۀ عملکرد مسئولین بهکار ببریم که «آیا این دلسوزانه رفتارکردن است؟!»
📝علیرضا پناهیان
🔻امیرآبادیفراهانی در برنامه دستخط:
◻️ آیتالله اعرافی با آن نگاه بلند به میدان آمد و طلبههای چه غوغایی کردند.
ایکاش این تصاویر به مردم نشان داده شود.
هیچ همراه مریضی نمی رود سرویس بهداشتی بیمارستان را بشوید.
خداوکیلی کسی میشوید؟
ولی طلبه ها چه کار کردند.
سرویس ها را میشستند، همراهی میکردند.
خودشان کرونا میگرفتند!
من با جوانانی در قم ارتباط داشتم، چه فامیل و چه غیرفامیل، نسبت به برخی دوستان طلبه حرف داشتند. در این قصه کرونا نگاه آنها کامل عوض شد.
مشروح گفتگو:👇
hawzahnews.com/news/904967ر
🍃از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟
گفت :
👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی!
👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی!
👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری!
👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی!
👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی!
👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود!
👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی!
🎥 مقابله با آمریکا مگه شوخیه؟! پدرتون رو درمیارن!
🔻 در نبردها مؤمنین و منافقین رو چگونه از هم تشخیص دهیم!
#افول_آمریکا
🎥 با موتور میخواست به خط برود!
🔻حاج قاسم گفت: من میدانم کی شهید میشوم، نگران نباش!
🎥 جواب رهبر انقلاب به روحانی که گفته بود ما نمیخواهیم مردم را به زور به بهشت ببریم!
#دولت_سکولار
✖️پیش بینی های امام خمینی (ره) درمورد فروپاشی #آمریکا از درون !!
1️⃣🔺«مظلومها دیگر نمیتوانند تحت ظلم ابرقدرتها باشند. الان در آمریکا هم خود ملت آمریکا قبول ندارد این کارهایی را که دارد رئیسشان میکند. الان مردم آمریکا هم عاصی شدهاند از دست اینها.
📚(صحیفه امام؛ ج۱۸ ص ۳۲۳)
2️⃣🔺«در خود آمریکا هم ملت آمریکا کمکم بیدار میشوند. و خواهد شناخت این ابرقدرتهایی که تحمیل میکنند خودشان را بر ملتها.»
📚(صحیفه امام؛ ج۱۱ ص۳۵۷)
3️⃣🔺«دولت آمریکا همانطور که به ما ظلم کرده است و بد [کرده است] به ملت [آمریکا] هم ظلم کرده است. به ما ظلم کرده از باب اینکه همه چیز کشور ما را به وسیله عاملش که عبارت از محمدرضاست از بین برده، به آنها ظلم کرده از باب اینکه شرافت آنها را در معرض خطر انداخته.»
📚(صحیفه امام؛ ج۱۱ ص۲۴۱)
4️⃣🔺«و چهبسا که این تحول و دگرگونی، در مشرقزمین و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق یابد. «وَ لَیسَ مِنَ اللَه بِمُسْتنکرٍ» که دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان، این وارثان ارض بسپارد، و آفاق را به جلوه الهی ولی اللَه الاعظم صاحب العصر- ارْواحُنا لَهُ الْفِداء- روشن فرماید و پرچم توحید و عدالت الهی را در عالم بر فراز کاخهای سپید و سرخ مراکز ظلم و الحاد و شرک به اهتزاز درآورد. وَ ما ذلِک عَلَی اللهِ بِعَزیزْ.»
📚(صحیفه امام؛ ج۱۷ ص۴۸۱)
ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام
سفارش اول🌹
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
سفارش دوم🌹
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
سفارش سوم🌹
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است.
سفارش چهارم🌹
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
سفارش پنجم🌹
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوعِ آن ، خودداری از آزار خویشاوندان است.
سفارش ششم🌹
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد ، نه نجابت و نه کرم.
سفارش هفتم🌹
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت ، یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند.
سفارش هشتم🌹
حقُّ النّاس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
سفارش نهم🌹
از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد ، حذر کن.
سفارش دهم🌹
بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید ، که در آن صورت ، حقِّ ملامت نخواهید داشت.
💚التماس دعا♥️
🔴 اربعین امسال و اما و اگرهای کرونا!
▪️حدود ۱۲۰ روز مانده به اربعین امسال، حرفها و اما و اگرهایی از برگزاری یا عدم برگزاری آن به گوش می رسد.
روز گذشته نیز خبری مبنی بر اقدام دولت عربستان در پیگیری اعلام تعطیلی حج تمتع امسال عنوان شد.
▪️اما جالب است که در آمارهای همه کشورهای اطراف، آمار کرونا در کشور عراق بسیار پایین دیده می شود.
اهمیت و از طرفی عجیب بودن این مسئله از آنجا آن را پیچیده می کند که بعید نیست شاید پیک اوج کرونای عراق را برای مهرماه و ایام اربعین نگه داشته باشند.
این ویروس چه دست ساخته و چه طبیعی، دشمن یک چیز مهم برای ماست که آنهم اصل و اساس اسلام یعنی تجمعات عبادی و آیین های مذهبیست.
✅ هوشیار باش ، دولت عراق و ایران باید از الان به فکر باشند. زمان زیادی تا اربعین حسینی نمانده است.
صل خوبان:
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز ✈️
🔰قسمت اول:
🔶خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم. و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیربه تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم." به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم!
🔹ادامه...
✅ https://eitaa.com/basirat12
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز✈️
🔰قسمت دوم:
🔶من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد. و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
✅ https://eitaa.com/basirat12
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز✈️
🔰قسمت سوم:
🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان را گفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.
سه چهار نفرشان که دوربین های بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافر ها زوم می کردند.رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق می دادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید. آمریکایی ها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند: زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد. خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید می کردم؟! این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده. دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند محوی روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم...
🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم، هوا گرگ و میش بود. حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو. پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم. رفتیم مقرشان توی فرودگاه. وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که بامن کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها رو خودم از برم...
قد من کمی از حاجی بلندتر بود، گفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگرمن رئیس جمهور بودم مدل افتخار گردنت می انداختم. گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس میگرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما، اول حساب من رو میرسیدند، اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم...
تبسم مهربانی کرد و اشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد.
♦️راوی کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان.