eitaa logo
کانال حذف شده است
138 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
78 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹کاری از قرارگاه علمی و سایبری مجمع علوی شهرستان مهران🌹🌹
🌹برگزاری جلسه مجمع علوی شهرستان مهران با رعایت پروتکل های بهداشتی جهت برنامه ریزی کارهای قرارگاه کریم اهل بیت(ع) به صورت مجازی 🌹
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
🌱 مجموعه پوستر های تشکیلاتی برگرفته از کتاب " به‌توان‌ تشکیلات" ـــــــــــــــــــــــــ ✨خاکریز ✨ مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوانان انقلابی استان ایلام 🆔 @bdilam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 انتشار صوت شنیدنی از شهید فخری زاده برای نخستین بار برادرا ! جز شهادت هیچ راهی نیست که انسان با خیالت راحت بخواهد عبور کند. ⁦🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹انتصاب شایسته جناب آقای دکتر باستان را به عنوان مسئول جدید سازمان بسیج دانش آموزی کشور تبریک عرض می‌کنیم.ان‌شاءالله که زیر سایه‌ی‌ امام زمان (عج) و منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی، همچنان سرافراز و موفق باشند. 🔸همچنین از تلاش های جهادی سردار علی صابر ماهانی که سال‌ها این مسئولیت با ارزش را بر عهده داشتند تشکر و قدردانی ‌می‌کنیم‌ و از خداوند منان برای ایشان طلب موفقیت های روز افزون داریم. 🔺سازمان بسیج دانش آموزی استان ایلام 🆔 @bdilam
🌹🌹نصب تابلو حوزه دانش آموزی و کانون بسیج فرهنگیان توسط قرارگاه جهادی مجمع علوی شهرستان مهران 🌹🌹
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
🌱 مجموعه پوستر های تشکیلاتی برگرفته از کتاب " به‌توان‌ تشکیلات" ـــــــــــــــــــــــــ ✨خاکریز ✨ مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوانان انقلابی استان ایلام 🆔 @bdilam
بود ... افتاده بودیم تو یه گروه سخت، گروه مرگ! کل دنیا یه طرف،🌍 ایران یه طرف؛🇮🇷 ‌قرعه به نام جوونامون افتاد، ‌گل کاشتند؛ خون دادند؛ پیروز شدیم
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
📷 عکسی برای تاریخ... ⚫️ پرستار در لحظات آخر زندگی مادرش که مبتلا به کرونا است ، با او نفس به نفس می شود...شاید خستگی های مراقبت طولانی از مادر را با نهادن پیشانی خود بر پیشانی مادر از تن به در می کند، شاید او دیگر درمانده شده و می داند که برای مادر نمی توان کاری کرد... شاید گرمای وجود مادر را برای بار آخر حس می کند... شاید .... 🔘در تصویر صلاح الدین محمدخانی پرستار جوانرودی را می بینید که با مادرش در حال خداحافظی است 😷لطفا کرونا جدی بگیریم و رعایت کنیم @bdilam
🌹🌹سخنان حضرت آقا در رابطه با علم کاری از قرارگاه علمی و قرارگاه سایبری مجمع علوی شهرستان مهران 🌹🌹
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
▪️گوهر ادب آواز را میشناسید؟! یک دختر ۲۱ساله، با ظاهری معصوم! او همان تروریستی است که آیت‌الله دستغیب و ۱۲همراهش را ترور کرد، طوری که اجساد آن‌ها قطعه قطعه شد! دختری ظاهراً معصوم.. دانشجویی ظاهراً نخبه.. کشتی‌گیری ظاهراً قهرمان.. کارگری ظاهراً مظلوم و... تروریست‌ها شاخ و دم ندارند!!!! @bdilam
: ✍روزے میرسد ڪہ اسرائیل چنان بترسدڪہ مبادا از لولہ سلاحمان، بہ جاى گلولہ، ●اسرائیل آماده نابودی.. ⁦🥀
دلموݩ تنگھ بࢪاتوݩ😔💔- 🌿🌸💕 🙂🌿✨•
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞ ✍ ⃣👇🏻 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . ⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞 🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 ✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🕊سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... التماس دعا🍃🌹 بازنشر فراموش نشه خودتون رو در این کارخیر شریک کنید🌸 ➬ @bdilam
اللهم عجل الولیک الفرج 💢حوزه بسیج دانش اموزی شهرستان مهران(خواهران)
﷽ دٌاٌنٌشٌ جٌهٌاٌدٌیٌ ﷽ با سلام خدمت شما سروران گرامی ✨ این کانال با همت گروه قرارگاه جهادی شهرستان مهران 💥 حوزه خواهران 💥 جهت برگزاری مسابقه کتاب خوانی برای شما که اهل کتاب هستید تشکیل شده 💫 شما میتوانید با خواندن هر روز دو پارت از کتاب 🥀 ویژگی مدیران جهادی 🥀 یادواره شهید غلامرضا ملاحی در مسابقه آن روز که مختص به همان دو پارت آن روز است شرکت و خود را برای مسابقه پایانی آماده کنید 🍂 منتظر حضور سبزتان هستیم 🍃 سپاس گزاریم 🍁 قرارگاه جهادی سلیمانی های گام دوم (شهرستان مهران خواهران) آیدی مدیر جهت نقد و انتقادات ⬇️ @S138000 لینک کانال ما در ایتا ⬇️ @Danesh_Jihad
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
✅ مجموعه پوستر های طرح بانوی باران با موضوعیت ترویج سبک زندگی 🔺مجمع همفکری فاطمی استان ایلام 🆔 @bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
🌱 مجموعه پوستر های تشکیلاتی برگرفته از کتاب " به‌توان‌ تشکیلات" ـــــــــــــــــــــــــ ✨خاکریز ✨ مدرسه تربیت تشکیلاتی نوجوانان انقلابی استان ایلام 🆔 @bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞ 🔴 ⃣ 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم.😕 ♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.✨ خسته بودم و سریع خوابم برد..😴 نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم.☺ ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.😰 ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟🤔 می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود.😔 ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 😣 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!😢 روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند.😑 ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.🛵 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم.🤕 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌ 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد!😍 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...!😓 ادامه داد.... ⚘بازنشر فراموش نشه خودتون رو در این کارخیر شریک کنید ☺️التماس دعا✨🤲✨ @bdilam