هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
#فرامینشهیدبهشتی 🌱
مجموعه پوستر های تشکیلاتی
برگرفته از کتاب " بهتوان تشکیلات"
ـــــــــــــــــــــــــ
✨خاکریز ✨
مدرسه تربیت تشکیلاتی
نوجوانان انقلابی استان ایلام
🆔 @bdilam
#جام_جهانی بود ...
افتاده بودیم تو یه گروه سخت،
گروه مرگ!
کل دنیا یه طرف،🌍
ایران یه طرف؛🇮🇷
قرعه به نام جوونامون افتاد،
گل کاشتند؛ خون دادند؛ پیروز شدیم
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
📷 عکسی برای تاریخ...
⚫️ پرستار در لحظات آخر زندگی مادرش که مبتلا به کرونا است ، با او نفس به نفس می شود...شاید خستگی های مراقبت طولانی از مادر را با نهادن پیشانی خود بر پیشانی مادر از تن به در می کند، شاید او دیگر درمانده شده و می داند که برای مادر نمی توان کاری کرد... شاید گرمای وجود مادر را برای بار آخر حس می کند... شاید ....
🔘در تصویر صلاح الدین محمدخانی پرستار جوانرودی را می بینید که با مادرش در حال خداحافظی است
😷لطفا کرونا جدی بگیریم و رعایت کنیم
@bdilam
#پوستر
🌹🌹سخنان حضرت آقا در رابطه با علم کاری از قرارگاه علمی و قرارگاه سایبری مجمع علوی شهرستان مهران 🌹🌹
#حضرت_آقا
#قرارگاه_علمی
#قرارگاه_سایبری
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
▪️گوهر ادب آواز را میشناسید؟!
یک دختر ۲۱ساله، با ظاهری معصوم!
او همان تروریستی است که آیتالله دستغیب و ۱۲همراهش را ترور کرد، طوری که اجساد آنها قطعه قطعه شد!
دختری ظاهراً معصوم..
دانشجویی ظاهراً نخبه..
کشتیگیری ظاهراً قهرمان..
کارگری ظاهراً مظلوم و...
تروریستها شاخ و دم ندارند!!!!
@bdilam
#حاج_احمد_متوسلیان :
✍روزے میرسد ڪہ اسرائیل چنان بترسدڪہ مبادا از لولہ سلاحمان، بہ جاى گلولہ، #پاسدار_بیرون_بیاید
●اسرائیل آماده نابودی..
#شهیدگمنام✨
#حاج_قاسم_سلیمانی🥀
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞
✍ #سهدقیقهدرقیامت
✨ #قسمت1⃣👇🏻
📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .
⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞
🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊
✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:
🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
🕊سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز
به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
ادامه دارد...
التماس دعا🍃🌹
#سه_دقیقه_در_قیامت
#یاد_مرگ #نشرحداکثری
بازنشر فراموش نشه خودتون رو در این کارخیر شریک کنید🌸
➬ @bdilam
#پوستر
اللهم عجل الولیک الفرج
💢حوزه بسیج دانش اموزی شهرستان مهران(خواهران)
﷽ دٌاٌنٌشٌ جٌهٌاٌدٌیٌ ﷽
با سلام خدمت شما سروران گرامی ✨
این کانال با همت گروه قرارگاه جهادی شهرستان مهران 💥 حوزه خواهران 💥 جهت برگزاری مسابقه کتاب خوانی برای شما که اهل کتاب هستید تشکیل شده 💫
شما میتوانید با خواندن هر روز دو پارت از کتاب 🥀 ویژگی مدیران جهادی 🥀 یادواره شهید غلامرضا ملاحی در مسابقه آن روز که مختص به همان دو پارت آن روز است شرکت و خود را برای مسابقه پایانی آماده کنید 🍂
منتظر حضور سبزتان هستیم 🍃
سپاس گزاریم 🍁
قرارگاه جهادی سلیمانی های گام دوم (شهرستان مهران خواهران)
#تشکیلات_تعطیلی_ندارد
آیدی مدیر جهت نقد و انتقادات ⬇️
@S138000
لینک کانال ما در ایتا ⬇️
@Danesh_Jihad
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
#فرامینشهیدبهشتی 🌱
مجموعه پوستر های تشکیلاتی
برگرفته از کتاب " بهتوان تشکیلات"
ـــــــــــــــــــــــــ
✨خاکریز ✨
مدرسه تربیت تشکیلاتی
نوجوانان انقلابی استان ایلام
🆔 @bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞
🔴 #سهدقیقهدرقیامت
#قسمت2⃣
🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا میکنم.😕
♦️ نمیدانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.✨
خسته بودم و سریع خوابم برد..😴
نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم.☺
✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.😰
♦️ اما با خودم گفتم:
اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او میترسند؟🤔
می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود.😔
✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم..
🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 😣
🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!😢
روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند.😑
☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.🛵
🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ...
از سمت چپ با من برخورد کرد!
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم.🤕
🔴 راننده پیاده شد و می لرزید
🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد!😍
🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...!😓
ادامه داد....
#یاد_مرگ #نشرحداکثری
⚘بازنشر فراموش نشه خودتون رو در این کارخیر شریک کنید
☺️التماس دعا✨🤲✨
@bdilam
«انا لله و انا الیه راجعون»
خبر درگذشت فرهنگی بسیجی ، دلسوز، تلاشگر،متواضع و به معنی واقعی کلمه مردم دار و مردم دوست،جناب آقای ناصر ابراهیمی موجب تألم و تأثر گردید،بی شک جایگاه آن عزیز سفر کرده باقیات الصالحات ایشان و دعای خیر دوستان و مردم شریف مهران رفیع و جلیل خواهد بود،این ضایعه دردناک را به جامعه ی فرهنگی مهران تسلیت گفته و برای او جنت مکان، علو درجات خاصه الهی و برای بازماندگان صبر جمیل از درگاه خداوند منان مسئلت داریم.
حوزه بسیج دانش آموزی مهران
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
#فرامینشهیدبهشتی 🌱
مجموعه پوستر های تشکیلاتی
برگرفته از کتاب " بهتوان تشکیلات"
ـــــــــــــــــــــــــ
✨خاکریز ✨
مدرسه تربیت تشکیلاتی
نوجوانان انقلابی استان ایلام
🆔 @bdilam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یـکیـ رو تـرور مـیـکـنـنـ روز روشـنـ....💔
💢حوزه بسیج دانش اموزی شهرستان مهران(خواهران)
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#تسلیت
🖤وداع فرهنگیان و دانش آموزان با استاد بسیجی 🖤
درگذشت فرهنگی بسیجی آقای ناصر ابراهیمی چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می نشیند ولی دربرابر تقدیر حضرت پروردگار چاره جز تسلیم ورضا نیست این ماتم جانگدازرابه
آموزش و پرورش شهرستان مهران صمیمانه تسلیت عرض نموده وبرای آنان صبر واجر وبرای آن عزیز سفر کرده علو درجات طلب می کنیم
#مجمع_علوی
#حوزه_دانش_آموزی
#سپاه_ناحیه_مهران
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانشجو
❤️❤️روز دانشجو بر تمام دانش جویان مبارک باد❤️❤️
موشن گرافی کاری از مهدی بارانی عضو قرارگاه سایبری مجمع علوی شهرستان مهران
#سایبری_علوی
#روز_دانشجو
#روز_ضد_آمریکایی
🚨 واکنش سردار سلیمانی به پیشنهاد کاندیداتوریاش برای ریاستجمهوری
⭕️ «حجتالاسلام حاج علیاکبری» خطیب نماز جمعه تهران به نقل از یکی از دوستان خود گفت: به حاج قاسم گفتم که محبوبیت شما اقتضا میکند کاندیدای ریاستجمهوری شوید. ایشان در جواب گفتند: «من نامزد گلولهها و نامزد شهادت هستم. سالهاست در این جبههها به دنبال قاتل خودم هستم، امّا او را پیدا نمیکنم».
#من_انقلابیم
#دولت_جوان
#فرهنگی_علوی
#عکس_نوشته
🌺🌺کاری از قرارگاه سایبری مجمع علوی شهرستان مهران به مناسبت روز دانشجو🌺🌺
#روز_دانشجو
#سایبری_علوی
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞
🔴 #سهدقیقهدرقیامت
#قسمت 3⃣
✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است!🤔
♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.🤭
🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.😍
در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.💖
سالها گذشت.
🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.😁
🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.🙇♂
💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...😔
🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.😓
💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.😥
🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.😞
✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.😷
🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.😓
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.😍
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.☺
🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود.😍
☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟!🤔
🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند..
🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود.
پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را...
حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل!
🌺با لبخندی به من گفت:برویم.
با تعجب گفتم کجا؟😳
دوباره نگاهی به اطراف انداختم.
دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت:
مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.😔
خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم!
می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم.
⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت:
خدا کند که برادرم برگردد..😢
دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است.
اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...😔
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!!
⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم.
🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه..
🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم😢
ادامه دارد...
➬ @bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
شایعه بیماری رهبر انقلاب از کجا آمد
🔹داستان تکراری شایعهسازی رسانههای خارجی و ضدانقلاب درباره سلامتی رهبر انقلاب باز هم اتفاق افتاد.
🔹این بار هفتهنامه آمریکایی نیوزویک در حساب توییتری خود، خبر از اوضاع نابسامان جسمی رهبر انقلاب داد!
🔹توهم این رسانه آنقدر بالا گرفت که موضوع انتقال قدرت را هم مطرح کرد!
🔹از صبح امروز تصویری جعلی از زیرنویس شبکه خبر در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد که از جلسه فوری مجلس خبرگان رهبری خبر میداد.
🔹خبرسازیها درباره سلامتی رهبر انقلاب، یکی از اضلاع اصلی جنگ همهجانبه دشمن علیه کشور است؛ هدف آن هم آشفتهکردن افکار عمومی و ایجاد حس بیثباتی در کشور است.
fna.ir/f1aomn
@bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
#فرامینشهیدبهشتی 🌱
مجموعه پوستر های تشکیلاتی
برگرفته از کتاب " بهتوان تشکیلات"
ـــــــــــــــــــــــــ
✨خاکریز ✨
مدرسه تربیت تشکیلاتی
نوجوانان انقلابی استان ایلام
🆔 @bdilam
هدایت شده از جوانه های تشکیلات🌱
∞♥∞
#سهدقیقهدرقیامت
#قسمت 4⃣
🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!😞
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.🚶♂
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.🌞
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.🍃
در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم😍
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.😥
🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.☺
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...😍
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.😢
ادامه دارد...
@bdilam