#حکایتیبسیارزیباوخواندنی🤩
✍حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
@basirat65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_و_ام_تیر_ماه
چهل و سومین سالگرد شهید حاج شیخ احمد کافی تسلیت باد⚫️🌹
➥ @basirat65
😱 ماجرای بگو بخند با نامحرم در کلاس خصوصی!
رُوِيَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : كُنْتُ أُقْرِئُ اِمْرَأَةً اَلْقُرْآنَ بِالْكُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَاتَبَنِي وَ قَالَ مَنِ اِرْتَكَبَ اَلذَّنْبَ فِي اَلْخَلاَءِ لَمْ يَعْبَأِ اَللَّهُ بِهِ أَيَّ شَيْءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّيْتُ وَجْهِي حَيَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ تَعُدْ
ابو بصير مىگويد: در كوفه به زنى قرآن مىآموختم كه با او شوخی كردم. وقتى خدمت امام محمّد باقر عليه السّلام رسيدم، مرا توبيخ كرد و فرمود: هر كس در خلوت، مرتكب گناه شود، خداوند به او توجه نمىكند. تو به آن زن چه گفتى؟ از حيا و خجالت، صورتم را پوشاندم و توبه كردم. پس حضرت فرمود: ديگر چنين كارى نكن .
📚 الخرائج و الجرائح ج ۲، ص ۵۹۴
@basirat65
💠اهانت به فقیر وآگاهی اموات💠
داستان واقعی..
◀️در این داستان واقعی و جالب، رابطه بین کارهایی که این دنیا برای اموات انجام میدهیم با اثری که در برزخ میگذارد مشخص میشود:
🍃از خاطرات آقابزرگ طهرانی به علامه طهرانی:
طفل بودم و چند روز بود كه مادر بزرگ پدری من از دنيا رفته بود. يك روز مادر من در منزل آلبالو پلو پخته بود.
هنگام ظهر يك نیازمندی در كوچه گدایی ميكرد و مادرم خواست برای خيرات به روح مادر بزرگم مقداری غذا به سائل بدهد، ولی ظرف تميز در دسترس نبوده و با عجله برای آنكه سائل از در منزل ردّ نشود مقداری از آن آلبالو پلو را در طاس حمّام كه در دسترس بود ريخته و به سائل ميدهد و از اين موضوع كسی خبر نداشت.
🔆نيمه شب پدر من از خواب بيدار شده و مادر مرا بيدار كرد و گفت:
🔅امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟
🔅مادرم گفت: نمیدانم!
🔅پدرم گفت: الان مادرم را در خواب ديدم و بمن گفت:
من از عروس خودم گله دارم، امروز آبروی مرا در نزد مردگان برد؛ غذای مرا در طاس حمّام فرستاد.
🔅تو چكار كردهای؟
🔅مادرم جریان را گفت.
🔳درواقع مادربزرگ گلهمند است كه چرا غذای او كه یک طبق نور است را در طاس حمّام ريخته!
و اهانت به سائل، اهانت به روح متوفّی بوده است.
📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 190 و 191
@basirat65
🌷عیب پوشی و ستارالعیوبی...
🔔در خبر آمده است كه روزى پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با جمعى از اصحاب خود نشسته بودند، ناگه شخصى خدمت پيامبر(ص) رسيد و عرض كرد:
يا رسول الله در فلان خانه مردى و زنى به فساد مشغولند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اين خبر تو را بايد بررسى كنم و آنها را بخواهم ببينم مطلب چيست ؟
🍃چند تن از صحابه كه آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، ليكن پيامبر اسلام(ص)هيچ يك از آنان را اجازه نداند،تا اينكه حضرت على(عليه السلام )خدمت پيامبر(ص) رسيد آنگاه پيامبر (ص)به على(علیه السلام) فرمود:
🍃يا على تو برو و ببين اين ماجراكه مى گويند راست است يا نه. اميرالمؤمنين على(علیه السام) آمد تا رسيد به در خانه، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت،و وارد خانه شد و دست بر ديوار داشت تا وقتى كه گرد خانه گرديد و بيرون آمد، چون خدمت پيامبر اسلام(ص) رسيد عرض كرد:
يا رسول الله(ص)من گرد آن خانه گشتم ولى هيچ كس را آنجا نديدم .
پيامبر(ص)به نور نبوت مطلب را يافت كه على (علیه السلام) نمىخواهد آن دو را رسوا نمايد لذا فرمود:
يا على! انت فتى هذه الامه. يعنى :
✨يا على! تو جوانمرد اين امتى.✨
🥀🍃@basirat65
#تلنـگر
حتی با ۵۰ قَسم هم نپذیر که آبروی مسلمانی را ببری!
🌱مردی خدمت امام موسی (ع) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود ، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند!
🌱حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ..
🍂حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر!
📌هرگز چیزی که مایه عیب وننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بودکه خدا در موردشان فرموده:
"کسانی که دوست دارند #زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند"
🍂حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند:
📌هر کس گناه و کار زشتی را نشر دهد، همانند کسی است که آن کار را در آغاز انجام داده است.
📙 منابع:
۱.کافی
۲. به نقل از تفسیر راهنما.
۳. بحارالأنوار
➥ @basirat65
#بعد_از_مرگ
✍حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود : هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است :
❶ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
❷ رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
❸ چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
❹ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
❺ مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
❻ قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
❼ فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید .
📔 نهج الفصاحة ، ص ۳۶۶ .
@basirat65
کلیپی از طرف هم گروه عزیز موضوع سئوال و جواب از فضائل امیرالمومنین بزبان ........ ببینیم و بشنویم با ذکر صلواتی هدیه بر امیرالمومنین
*هیچ کس را دست کم نگیریم*
*داستانی واقعی از زبان پرفسور حسابی*
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد
و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم،
*هیچکس را دست کم نگیرم!*
*و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...*
عشق را بیمعرفت ' معنا مکن
زر نداری ' مشت خودرا وا مکن
گر نداری ' دانش ترکیب رنگ
بین گلها ' زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن ' شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن ' پیدا مکن
دل شود روشن ' زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای ' حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل ' آگهی
هیچ کس را ' هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ' ابلهیست
اشک را ' نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید ' یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
🌹🌱💐☘️🌷🌿 @basirat65