eitaa logo
بصیرت
59 دنبال‌کننده
978 عکس
587 ویدیو
14 فایل
عمار می خواهد این زمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان دار گفت: بی‌بی❗دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت : نه❗ *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان‌دار گفت: نه مادر . الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. او گفت: *اگر پیاده شوید ، شما را می‌گذارم و می‌روم.* مادرم گفت : بگذار و برو. 👈من و مادرم پیاده شدیم .کاروان حرکت کرد . وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد❓ من هستم ومادرم ؛ دیگر کاروانی نیست ؛ شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند؛ ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت ، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد ؛ *رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند؛* لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد؛ در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلّل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: *بی‌بی کجا می‌روی❓* 🍁مادرم گفت : *گناباد.* او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. *🌼مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.* به سورچی گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.* سورچی گفت: خانم❗ فرماندار گناباد است. بیا بالا ؛ ماندن شما اینجا خطر دارد؛ کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم❗* در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت؛ آقای *فرماندار رفت کنار سورچی نشست.* گفت: مادر بیا بالا ؛ اینجا دیگر کسی ننشسته است . مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. 👌 اگر انسان بنده‌ ی خدا شد ، بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ @basirat65
...! یک جوان سنی(اهل سنت) آمد پیش علامه امینی و گفت: مادرم دارد می میرد! علامه گفت: من که طبیب نیستم! جوان گفت: پس چه شد آن همه کرامات اهل بیت شما ...؟؟؟ علامه امینی با شنیدن این حرف، تکه کاغذی برداشت و چیزی داخل آن نوشت و آن را بست./ سپس آن را به جوان داد و گفت این را بگیر و ببر روی پیشانی مادرت بگزار... ان شالله که خوب می شوند... اما به هیچ وجه داخل آن را نگاه نکن./ جوان کاغذ را گرفت و رفت... چند ساعت بعد دیدند جمعیت زیادی دارند می آیند... علامه پرسید چه خبر شده است؟ شاگردان گفتند: آن جوان به همراه مادر و طایفه اش دارند می آیند گویا مادرش شفا یافته است... سپس آن زن داستان را چنین تعریف کرد: زن گفت: من درحال مرگ بودم و فرشتگان آماده ی انتقال من به آن دنیا بودند... ناگهان مرد نورانی بزرگواری ( با وقار و شکوه غیرقابل وصفی) تشریف آوردند و به ملائک دستور دادند که من را رها کنند... و فرمودند: به آبروی علامه امینی ، او را شفا دادیم... سپس اطرافیان اصرار کردند و از علامه پرسیدند که: در آن کاغذ چه نوشته بودید؟ علامه گفت: چیز خاصی ننوشتم . باز کنید نگاه کنید.. کاغذ را باز کردند و دیدند علامه فقط این 3 جمله را نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم از عبدالحسین امینی به مولایش امیرالمومنین(ع) اگر امینی آبرویی پیش شما دارد، این مادر را شفا دهید والسلام... . اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم الشریف 🌹@basirat65
⭕️ زنانی که رجعت میکنند 🔹 در عصر ظهور، زنان جایگاه ویژه‌ای خواهند داشت. در میان رجعت کنندگان نیز، نام زن‌ها به چشم میخورد. 🔸 امام صادق می‌فرمایند: «همراه قائم، سیزده زن رجعت می‌کنند که مجروحان را مداوا و از بیماران مراقبت می‌کنند؛ همان گونه که همراه پیامبر این کار را می‌کردند.» 📚 اثبات الهداه، ج٣، ص۵٧۵ 🔺 در میان این ١٣ نفر، نام سمیه، مادر عمار یاسر به چشم میخورد. قطعا تمامی این زنان، از میان مومنان حقیقی هستند.
‌ 📚اطاعت از شوهر مردی از انصار قصد مسافرت داشت؛ به همسرش گفت: تا من ازمسافرت بر نگشته‌ام تو نباید از خانه بیرون بروی. پس از مسافرت شوهر، زن شنید پدرش بیمار است. کسی را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستاد و پیغام داد که شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته، از منزل خارج نشوم. اکنون شنیده‌ام پدرم سخت بیمار است، اجازه فرمایید من به عیادتش بروم. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: "در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!"چند روزی گذشت. زن شنید که مرض پدرش شدت یافته. بار دوم خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله پیغامی فرستاد که یا رسول الله! اجازه می‌فرمایید به عیادت پدر بروم؟ حضرت علیه السلام فرمودند: - "نه! در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!" پس از مدتی شنید پدرش فوت کرد. بار سوم کسی را فرستاد و پیغام داد که پدرم از دنیا رفته، اجازه فرمایید بروم در مراسم عزاداریش شرکت کنم، برایش نماز بخوانم؟ حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله این دفعه هم اجازه ندادند و فرمودند: - "در خانه ات بنشین و از همسرت اطاعت کن!" پدرش را دفن کردند. پس از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی را به سوی آن زن فرستادند و فرمودند: "به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت، خداوند متعال گناهان تو و پدرت را بخشید." 📚 بحار: ج ۲۲، ص ۱۴۵ @basirat65
بزرگان زندگی را می سازند نادر شاه افشار (زاده ۱۰۶۷ شمسی کلات نادری – مقتول ۱۱۲۶ درقوچان که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده می‌شد ، ملقب به تهماسب‌ قلی خان از ایل افشار خراسان که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی  پادشاه ایران و بنیان‌گذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران ، پس از اسلام است . سرکوب افغان‌ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگ‌های پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد. همچنین او آخرین کشورگشا و فاتح آسیایی است .... ‎ *" نادرشاه " ؛ فرزند شمشیر ،* *وآخرین فاتح مشرق زمین ...* *بی گمان نالایق ترین پادشاه صفوی و ایران در درازای تاریخ، نهمین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین بودکه تمام زندگی خود را صرف عقایدی پوچ و ناکارآمد نمود و......* سرانجام حکومتش بدست محمود افغان سرنگون وبعد از مرگ محمود، قدرت بدست اشرف افغان افتاد، در طول مدت حکومت ننگین افغانها، ایران توسط افغانها، روسها و ترکان عثمانی اشغال و ایرانیان سخت ترین، خفت بارترین وهولناکترین شرایط را تحمل میکردند ! *تا اینکه " نادرشاه فرزند شمشیر و اخرین فاتح مشرق زمین " سر بر اورد !* "اشرف افغان" و لشکریانش پس از شکستی خفت بار از نادر و سپاهیانش در اصفهان و دامغان به قندهار و هرات گریختند، نادر در پی انان قندهار را محاصره و بسیاری از لشکریان افغان را کشت و تارومار کرد ، حدود ۸۰۰ تن از افسران و جنگجویان افغان به دهلی گریختند و به دربار "محمدشاه" پناهنده شدند، نادر چندین بار تقاضای استرداد انان را نمود ،درباریان هندوستان نه تنها ترتیب اثری ندادند و بلکه اخرین فرستادگان نادر را نیز گردن زدند، زیرا معتقد بودند نادر شجاعت، سپاهیانی اماده و توانایی جنگ با ارتش پرشمار و قدرتمند هندوستان را ندارد، اما، نادر فرزند شمشیر، تمامی محاسبات دربار محمدشاه را بهم ریخت، هندوستان را فتح و افسران افغان را در دهلی به دار اویخت، سپس محمدشاه امان خواست، نادر در قبال کلید خزانه سلطنتی، هندوستان و محمدشاه را رها کرد و فاتحانه با غنائمی ارزشمند و پرشمار به ایران بازگشت، *نادر ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ترکیه ﺍﺧﻄﺎﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ هرچه سریعتر ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ گستاخانه ﺷﻌﺮ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺩﺭ میفرستد :* ﭼﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻗﺸﻮﻧﻢ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ ﺳﺤﺮﮔﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﮐﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺣﯿﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ ﺯﭼﻨﮓ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻧﺠﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ ﭼﻨﺎﻧﺖ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﺯ ﮔﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﯾﮑﺴﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ و ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ مینویسد : ﭼﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺯ ﭘﯿﺸﺶ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺷﻮﺩ ﻋﻘﺎﺏ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﻧﺘﺮﺳﺪ ﺯ ﺑﻮﻡ ﺩﻭﻣﺮﺩ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﻭﺻﺪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻡ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﯾﺰﺩﺍﻥ ﺩﻫﺪ ﺭﻭﻧﻘﻢ ﺑﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﯾﻪ ﺯﻧﻢ ﺑﯿﺮﻗﻢ *ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﺳﻬﻤﮕﯿﻦ ﺍﺭﺗﺶ قدرتمند "ﺗﻮﭘﺎﻝ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﭘﺎﺷﺎ " ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ترکیه ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻢ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ متجاوز ﺑﺎﺯﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ* ، *بدون تردید ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘۀ ﻗﻔﻘﺎﺯ*، ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﻬﻤﮕﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ تخته ﺳﻨﮕﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﻭ ﭼﻨﺪ ﭘﯿﺎﺯ نهاده بودند . ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻝ فرمان ﺩﺍﺩ ﺳﻔﯿﺮ ﺭﻭﺳﯿﻪ " ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ " ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺍﻭﺭﺩﻧﺪ ، *ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ میکرﺩ ﺑﻪ ﺻﺤﻨﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :*⚘ ﺍﻗﺎﯼ ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ ، ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺘﺒﻮﻋﺘﺎﻥ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ هرچه سریعتر ﺗﺮﮎ ﮐﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﻤﺎمی سپاهیانتان ﺭﺍ از دم تیغ گذرانده ﻭ ﺍﺟﺴﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ . *ﮔﺎﻟﯿﺘﺰﯾﻦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺧﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎن ﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻠﮑﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﻧﻮﺷﺖ :* *" ﻧﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣیداد " !!!*⚘ *"چه بسا این مرد قادر است روسیه و حتی اروپا را به تصرف دراورد، ﺻﻼﺡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ هرچه سریعتر ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﯿﻢ "*⚘ *ﺍﺭﺗﺶ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﭘﯿﺮﻭ ﺁﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﮑﻤﺎﻩ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺟﻨﮕﯽ ﺗﺮﮎ کرد*،⚘ ملتی که تاریخ کشورش را نداند، سزاوار بردگیست😞 @basirat65
✍چرا نون و‌پنیرو سبزی و و بعلاوه خرما در نذر حضرت رقیه سلام الله هست؟؟ 🙏دوستانی که حاجت دارن گرفتارن مریض دارن حتما بخونن ان شاءالله که بحق بی بی رقیه حاجت روا بشین این یک روضه مجسم هست خیلی خیلی التماس دعا داریم زمانی که حضرت زینب سلام الله با همراه اهل بیت علیه السلام وارد شام شدند پشت دروازه های شام نگهشون داشتند تا شهر را چراغونی کنند و بعد هم پای کوبی شروع شد سخت ترین قسمت تاریخ عاشورا _شام بود نگاهای هرزه آتش ریختن رو سر مبارک امام سجاد علیه الله در کوچه و بازار چرخاندن زینب در وسط بازار زمین خورد😭😭😭😭😭 و خیلی چیزهای دیگر وقتی سرو صدا کردند که اسرای خارجی را وارد شهر کردن _مردم هم اماده تماشا شدن در این بین یک خانمی بود که گم شده ای داشت و نذر کرده بود که هر اسیری را سیر کند وصدقه دهد تا گم شده اش را پیدا کند که یه باره زینب سلام الله دیدن که کنیزی داره به بچه ها نون و پنیرو سبزی و خرما می دهد......زینب سلام الله از جا برخاست و از دست بچه ها این لقمه را گرفت و به کنیز پس داد و فرمود: به ما اهل بیت صدقه حرام هست. کنیز ناراحت به خانه برگشت و به خانوم خونه گفت که خانمی در بین آنها بوده که اجازه نداده من این غذا هارا به انها بدم .... خانوم خونه گفت چرا ؟ کنیز گفت اون خانوم فرموده که بر ما اهل بیت صدقه حرام هست .. خانوم خانه گفت استغفرالله ، اهل بیت کدام هست ؟چرا یاوه می گویی کنیزک ؟؟؟ چرا کفر می گویی؟؟ کنیز گفت باور ندارید ، خودتان بروید و ببینید خانوم خونه راه افتاد و رسید به دروازه شام و گفت بزرگ شما کیه ؟؟ حضرت زینب سلام الله برخاستن ، خانوم خونه پرسید، بانو چرا اجازه ندادین که به اینها نون و پنیرو سبزی دهم ، من نذر دارم که هر اسیری که از اینجا رد یشه بهش صدقه دهم تا گم شده ام را پیدا کنم حضرت زینب سلام الله پرسید گم شده ات کیست؟ خانوم خونه جواب داد،من سالها پیش در کوفه بودم و در همسایگی خانه علی علیه السلام وهم بازی زینب کبری و اربابم حسین بود و زمونه منو از انها جدا کرد و چندین سال هست که از آنها خبر ندارم و نذر کردم هر موقع اسیری رد شد سیرش کنم تا دوباره بتونم اربابم حسین علیه السلام را ببینم زینب سلام الله گریان و نالان شد ، اون زن را شناخت و فرمود: که حاجتت روا شد ام حبیبه منو نشناختی؟؟؟ ام حبیبه ، منم زینب دختر علی علیه السلام.... ام حبییه اون سر نورانی که قران می خواند بر سر نی می بینی ...؟؟؟ اون سر حسینم هست ......😭😭😭😭 ام حبیبه حاجت روا شدی ...... بخاطر این هست که نون و‌پنیرو سبزی و خرما پخش می کنند. در مجالسات حضرت رقیه سلام الله علیها ان شاء الله همه شما همین امروز گره از کارتون باز بشه و ان شاء الله امروز برات کربلای تک تک شما امضاء بشه با دستهای کوچک التماس دعا @basirat65
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟ گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم. همسرش گفت: بگو ان شاءالله ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!! از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟ ملا گفت: ان شاءالله كه منم! همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها خداوند در قران می فرماید: «و لا تقولن لشی ء انی فاعل ذلک غدا* الا ان یشاء الله؛» هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد» (کهف/ 23-24) @basirat65
(رزق حلال تقسیم شده...حرام نکن) روزي امام علی علیه‌السلام به مسجد رفتند. در مسجد شخصی ايستاده بود؛ حضرت دهنه اسب را به او سپرد تا به مسجد برود و برگردد. هنگام خارج شدن از مسجد حضرت دو دينار در دست گرفت تا به عنوان مزد به آن مرد بدهد؛ اما وقتی برگشت، ديد آنمرد دهنه اسب را دزديده و رفته است! حضرت دو دينار را به قنبر داد و فرمود: به بازار برو و يك دهنه اسب خريداری كن. قنبر به بازار رفت،‌ اتفاقاً به آن شخص دزد برخورد و ديد يك دهنه اسب در معرض فروش گذاشته است. قنبر فرمود: چند می‌فروشی؟ آن شخص گفت: دو دينار. قنبر دو دنيار را داد و افسار را خريد. وقتي برگشت حضرت فرمود: اين افسار دزديده شده است، به چند دينار خريدی؟ قنبر گفت: دو دينار. حضرت فرمود: ببين كه اين شخص چگونه رزق حلال خود را كه برايش تعيين شده بود، حرام كرد! @basirat65
🌹💧🌷 *🔴حکمرانیِ‌حکیمانهِ‌ مولا🔴* *✍نامه‌ِامام‌علی‌* *علیه‌السلام به حاکمِ‌ مکه:* *۱-عصرها در میان مردم بنشین و به سوالات آنها پاسخ بده.* *۲-افرادِ جاهل را آموزش بده و با دانشمندان سخن بگو.* *۳-هیچ واسطه‌ای بین تو و مردم به جز زبانت نباشد.* *۴-هیچ پرده‌ای میان تو و مردم به جز چهره‌ات نباشد.* *۵-هیچ حاجت‌مندی را از ملاقات خود محروم مساز.* *📚مستدرک‌الوسائل، جلد۹ صفحه ۳۵۸* 🌷💧🌹@basirat65
بسم الله الرحمن الرحیم ثواب کربلا نرفته...! آیت اللّه شهید حاج آقا مصطفی بهشتی اصفهانی از اولیاءاللّه و از علمای درجه یک شهر اصفهان بود. یک بار قصد زیارت کربلا می کند و آماده می شود که با عیال به زیارت برود. در مرز مسئول گمرک متعرّض می شود که می خواهم همسرتان را با عکس و گذرنامه تطبیق کنم. ایشان می فرماید: یک زن باید این کار را انجام دهد ولی مسئول گمرک می گوید: نه ، من خودم می خواهم مطابقت کنم. آن بزرگمرد می فرماید: ما معذوریم از انجام این کار... حاج آقا سه روز آنجا می ماند بلکه مشکلش حل شود. تمام زوّار کنترل شده و به زیارت امام حسین (علیه السلام) می روند ولی آن مرحوم به خاطر ماندن روی اعتقاداتش موفّق نمی شوند... بالاخره عازم کرمانشاه می شوند و به منزل شهید آیه اللّه عطاءاللّه اشرفی اصفهانی اقامت نموده و سپس به اصفهان برمی گردند. وقتی به اصفهان مراجعت می کنند مردم از ایشان می پرسند: چرا به زیارت مشرّف نشدید؟ آقا می گویند: امام حسین (علیه السلام) ما را نطلبید... این قضیّه می گذرد زائران همگی از سفر برمی گردند و به خدمت آن آیت الله می رسند و می گویند: آقا! ما آمدیم یک معامله بکنیم و آن اینکه تمام ثواب زیارات خود را بدهیم به شما و در عوض شما ثواب کربلای نرفته را به ما بدهید! حالا اینکه امام حسین (علیه السلام) چه صحنه ای را برای این زائران بوجود آورده که حاضر شده اند اینگونه بگویند خدای عزوجل می داند.... امسال هم که شما بخاطر تبعیت از قوانین و مصلحت عمومی از رفتن به کربلا باز ماندید شک نکنید که پاداشش با خدای متعال است.. (داستانهایی از علما-) @ basirat65
*یادش بخیر صلوات نامه قدیم مردم ایران* 🔵 صلوات نامه مشهور مردم که در گذشته، کودکان در مکتب خانه ها بعد از فراگیری قرآن می خواندند و زمزمه می کردند . 🍀☘🍀☘🍀 سعی کنیم آن را در محافل خانوادگی بخوانیم و سنت صلوات خوانی را احیا کنیم و حتی آن را به بچه های خودمان یاد بدهیم . 🍀اول خوانیم خدا را رسول انبیا را علی مرتضی را *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀صلوات را خدا گفت جبرئیل بارها گفت در شان مصطفی گفت *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘شاه نجف علی است سرور دین علی است شیر خدا علی است *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀یا رب به حق زهرا شفیع روز جزا یعنی که خیر النساء *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀بعد از علی حسن بود چون غنچه در چمن بود نور دو چشم من بود *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀بوی حسین شنیدیم چون گل شکفته دیدیم به مدعا رسیدیم *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀زین العباد دانا سجاد است و بینا می گفت وقت دعا *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘باقر امام دین است نور خدا یقین است فرزند عابدین است *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘جعفر صبح صادق هم نور و هم موافق تاج سر خلایق *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘موسای با سعادت با ذکر و با عبادت می گفت در اسارت *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘هشتم رضا امام است از ضامنی تمام است شاه غریب بنام است *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀ما شیعه تقی ایم خاک ره نقی ایم محتاج عسکری ایم *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘مهدی به تاج و نورش با پرچم رسولش نزدیک شد ظهورش *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🍀یارب به حق زهرا شفیع روز جزا بخشا گناه ما را *صل علی محمد صلوات بر محمد* ☘️☘️ ای مردمان بدانید، این ذکر را بخوانید تا در بلا نمانید *صل علی محمد صلوات بر محمد* 🌹 *اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🥗🥗🥗☘ لطفا این صلوات نامه را منتشر کنید ؛ ثواب را به ارواح طیبه شهدا و ارواح همه مومنین و مومنات خفته در سینه خاک تقدیم کنیم .🍀🍀🍀 @basirat65