تغابن:
🔴داستان زن عفیفه بنی اسرائیلی
🌹از امام صادق (ع) منقولست که حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
پادشاهی از بنی اسرائیل دو قاضی داشت و آن دو با مرد صالحی دوست بودند و آن مرد صالح زن بسیار جمیله صالحه ای داشت و خودش از ندیمان پادشاه بود .
روزی پادشاه آن مرد صالح را برای امر مهمی به مسافرت فرستاد .آن مرد سفارش زن خود را به آن دو قاضی نمود و خود روانه مسافرت شد پس آن دو نفر قاضی به در خانه دوست خود می آمدند که احوال زن او را بپرسند.روزی چشمشان به آن زن افتاد و به او علاقمند شدند و او را تکلیف به زنا نمودند و گفتند اگر تن به زنا در ندهی پیش پادشاه گواهی میدهیم که مرتکب زنا شده ای تا تو را سنگسار کند.
ان زن صالحه گفت هر چه خواهید بکنید من به این عمل راضی نمی شوم.
پس آن دو خائن به نزد پادشاه آمده و گواهی دادند که آن زن عابده زنا کرده است این امر به پادشاه بسیار گران آمد و غمی عظیم بر او عارض شد چون به پاکی آن زن معتقد بود و از طرفی شهادت قاضیان را نیز نمی توانست رد کند. به آنها گفت شهادت شما را قبول دارم اما بعد از سه روزدیگر او را سنگسار نمایید و در شهر ابلاغ کردند که مردم در فلان روز حاضر شوید برای کشتن فلان عابده که زنا کرده و دو قاضی به زنای او شهادت داده اند و مردم در این باب گفتگو بسیار کردندپادشاه به وزیرش گفت آیا در این باب چاره ای به خاطرت نمی رسد که باعث نجات عابده گردد؟ گفت فرصتی دهید. چون روز سوم شد وزیر از خانه خود روانه منزل پادشاه گردید ناگاه در اثنای راه رسید به چند کودک که بازی می کردند و حضرت دانیال نبی (ع) کودکی بود در میان آنها و وزیر آن حضرت را نمی شناخت. چون وزیر به آنها رسید دانیال گفت...
📌ادامه در پست بعد
🔴داستان زن عفیفه بنی اسرائیلی2
ای بچه ها بیایید که من پادشاه شوم و فلان طفل عابده و این دو نفر قاضی شوند.
پس خاکی نزد خود جمع کرد و شمشیری از نی برای خود بساخت و به اطفال دیگر حکم کرد بگیرید دست یکی از این دو قاضی را به فلان موضع ببرید و دست دیگری را بگیرید و در موضع دیگر نگه دارید.
پس یکی از آن دو را طلبید و گفت آنچه حق است بگو و اگر حق نگویی تو را می کشم و وزیر این منظره را مشاهده می کرد و سخنان دانیال را می شنید و آن طفلی که قاضی بود گفت عابده زنا کرد پرسید چه وقت مرتکب زنا شد ؟گفت روز فلان پرسید ؟با کی گفت :با فلان پسر. پرسید ؟در کجا زنا کرد گفت فلان جا. سپس دانیال فرمود :ببرید این را به جای خود و دیگری را بیاورید. او را به جای خود بردند و دیگری را آوردند .
دانیال فرمود به چه چیز شهادت می دهی؟ گفت شهادت می دهم که عابده زنا کرده است. پرسید در چه وقت؟ گفت در فلان وقت . پرسید: با کی ؟ گفت: با فلان پسر. پرسید:در چه موضع؟ گفت: در فلان موضع و هر یک مخالف دیگری سخن گفت.
دانیال گفت :الله اکبر اینها به ناحق گواهی داده بودند. ای فلان ندا کن در میان مردم که اینها به ناحق شهادت داده اند؛ مردم حاضر شوند تا ایشان را بکشیم. چون وزیر این قصه شگفت انگیز را از آن کودک مشاهده نمود بسرعت تمام به نزد پادشاه رفت و آنچه از دانیال (ع)دیده و شنیده بود به اطلاع رسانید.
پادشاه فرستاد و دو قاضی را طلبید و ایشانرا از یکدیگر جدا کرد و هر یک را به تنهایی از خصوصیات زنای عابده سؤال نمود و هر یک خلاف دیگری سخن گفتند پس پادشاه دستور داد ندا کردند در میان مردم که حاضر شوید برای کشتن دو قاضی که به زن مؤمنه عفیفه ای افترا بسته بودند و هر دو را دستور کشتن داد.
📚حیاة القلوب جلد اول صفحه448
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام جاء رجلٌ إلى النبيّ صلى الله عليه و آله فقال :
يا رسولَ اللّه ِ قد عَلَّمتُ ابني هذا الكتابَ ففي أيِّ شيءٍ اُسَلِّمُهُ ؟ فقالَ ـ : سَلِّمْهُ للّه ِ أبوكَ ، ولا تُسَلِّمْهُ في خَمسٍ : لا تُسَلِّمْهُ سَيّاءً ، ولا صايغا ، ولا قَصّابا ، ولا حَنّاطا ، ولا نَخّاسا . فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وما السَّيّاءُ ؟ قالَ : الذي يَبيعُ الأكفانَ ويَتَمَنّى مَوتَ اُمَّتي ، ولَلمَولُودُ مِن اُمَّتي أحَبُّ إلَيَّ ممّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ ، وأما الصائغُ فإنّهُ يُعالِجُ غَبنَ اُمّتي ، فأمّا القَصّابُ فإنّهُ يَذبَحُ حتّى تَذهَبَ الرَّحمَةُ مِن قَلبِهِ ، وأمّا الحَنَّاطُ فإنّهُ يَحتَكِرُ الطَّعامَ على اُمَّتي ، ولَأن يَلقَى اللّه ُ العَبدَ سارِقا أحَبُ إليَّمِن أن يَلقاهُ قدِ احتَكَرَ طَعاما أربَعينَ يَوما . وأمّا النَّخّاسُ فإنّهُ أتاني جَبَرئيلُ عليه السلام فقالَ : يا محمّدُ ، إنَّ شِرارَ اُمَّتِكَ الذينَ يَبيعُونَ النّاسَ .
امام كاظم عليه السلام :
مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدو به ايشان عرض كرد: من اين فرزندم را سواد آموخته ام؛ حالا او را به چه شغلى بگمارم؟ حضرت فرمود : خدا پدرت را بيامرزد، او را در هر شغلى بگذار اما به پنج گروه مسپارش: سيّاء، زرگر، قصّاب، گندم فروش و برده فروش. مرد عرض كرد: اى رسول خدا! سيّاء كيست؟ فرمود: كسى كه كفن مى فروشد و آرزوى مرگ افراد امّت مرا دارد، در حالى كه يك نوزاد امّت خود را، از هر آنچه آفتاب بر آن مى تابد بيشتر دوست دارم. اما زرگر؛ زيرا به فكر مغبون ساختن افراد امّت من است. اما قصاب؛ زيرا آنقدر حيوان مى كشد كه رحم از دلش رخت بر مى بندد. اما گندم فروش؛ زيرا ارزاق امّت مرا احتكار مى كند. اگر كسى با عنوان دزد، خدا را ديدار كند بهتر است از اين كه او را ديدار كند، در حالى كه چهل روز خوراك مردم را احتكار كرده باشد. اما برده فروش؛ زيرا جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت: اى محمّد! بدترين افراد امّت تو، كسانى هستند كه انسان خريد و فروش مى كنند.
بحار الأنوار : 103/77/1.
حدیث (5) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
حَرسُ لَيلَةٍ فى سَبيلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ أَفضَلُ مِن أَلفِ لَيلَةٍ يُقامُ لَيلُها وَيُصامُ نَهارُها؛
يك شب نگهبانى در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز كه شبهايش به عبادت و روزهايش به روزهدارى سپرى شود.
كنزالعمال، ج4، ص326، ح10730
جماعتی از یهود در زمان خلافت عمر بر او وارد شدند، به او گفتند: آیا تو والی این امر بعد از پیامبرتان هستی؟ ما آمدیم چیزهایی از تو سئوال کنیم. اگر به ما خبر دادی به آن ایمان می آوریم و تو را تصدیق می کنیم. عمر گفت: آن چه به نظرتان می رسد، بپرسید.
یهود گفتند: به ما از قفل های آسمان هفت گانه و کلیدهای آن خبر ده، و خبر بده از قبری که با صاحبش حرکت کرد، به ما خبر بده از آن کسی که به قومش اخطار کرد که نه از جن بود و نه از انس، به ما خبر بده از جایی که خورشید در آن طلوع کرد و دیگر به آن برنگشت، به ما خبر بده از پنج تایی که در رحم خلق نشدند، خبر بده از یکی، از دو، از سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده، یازده، دوازده؟
عمر ساکت شد و سرش را پایین انداخت و جوابی نداد و عذرخواهی کرد و گفت: این مسائل را جز خدا نمی داند ولی پسر عموی رسول الله (ص) آن ها را جواب می دهد؛ پس کسی را به دنبال او فرستاد، هنگامی که حاضر شد عمر به او گفت: ای ابو الحسن، یهود از من سئوال هایی کردند، جواب آن ها را ندادم، آن ها تضمین کردند که اگر جواب را بگوییم به پیامبر (ص) ایمان بیاورند. پس یهود مسائل خود را مطرح کردند و آن به شرح زیر است:
یهود: قفل های آسمان ها چیست؟
امام: شرک به خدا.
یهود: کلیدهای آن ها چیست؟
امام: سخن لا اله الا الله.
یهود: چه قبری است که با صاحبش حرکت کرد؟
امام: ماهی که یونس در شکم او بود و در دریای هفت گانه سیر می کرد.
یهود: چه کسی بود که قومش را ترساند، که نه از جن بود نه از انس؟
امام: آن مورچه "سلیمان بن داود" بود.
یهود: چه موضعی بود که یک بار خورشید به آن تابید و دیگر به آن برنگشت؟
امام: آن دریایی بود که موسی و همراهانش را نجات داد و فرعون را غرق کرد.
یهود: آن پنج تایی که در رحم خلق نشدند چه بودند؟
امام: آدم و حوا، عصای موسی، ناقه صالح، قوچ ابراهیم.
یهود: یکی چیست؟
امام: خدای واحد قهار.
یهود: دو تا کدامند؟
امام: آدم و حوا.
یهود: سه تا کدامند؟
امام: جبرییل و میکاییل و اسرافیل.
یهود: چهارتا کدامند؟
امام:تورات، انجیل، زبور و فرقان.
یهود: پنج تا چیست؟
امام: نمازهای واجب پنج گانه بر پیامبر (ص).
یهود: شش تا چیست؟
امام: فرموده خدای عزوجل: (ولقد خلقنا السموات والارض وما بینهما فی ستة أیام)[1]: ما آسمان ها و زمین و مابین آن ها را در شش روز خلق کردیم.
یهود: هفت تا چیست؟
امام: فرموده خدای متعال: (وبَنَینا فوقکم سبعاً شداداً)[2]: بر فراز شما هفت آسمان بنا کردیم.
یهود: هشت تا کدامند؟
امام: فرموده خدای عزوجل: (ویحمل عرش ربّک فوقهم یومئذ ثمانیة)[3]: و عرش پروردگارت را آن روز هشت فرشته بر سر خود برمی دارند.
یهود: نه تا چیست؟
امام: آیات نه گانه نازل شده بر موسی بن عمران.
یهود: ده تا کدامند؟
امام: فرموده خدای متعال: (وواعَدنا موسی ثلاثین لیلة واتمَمناها بعشرٍ)[4]: با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر کامل کردیم.
یهود: یازدهمین کدام است؟
امام: فرموده یوسف به پدرش: (إنّی رأیت أحد عشر کوکباً)[5]: من در خواب یازده ستاره را دیدم.
یهود: دوازده کدام است؟
امام: فرموده خدای عزوجل به موسی است: (اضرب بعصاک الحجر فَانفجرت منه اثنتا عشرة عیناً)[6]: با عصایت به آن تخته سنگ بزن؛ پس دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت.
جماعت یهود بعد از شنیدن پاسخ های امام (ع) اسلام آوردند
📚منبع: احتجاج طبرسی
برای آزادی از دوزخ🔥
روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند:
عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند حضرت فرمودند:
عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید حضرت فرمودند:
صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟
حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند بسم الله الرحمن الرحیم را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد
📜داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن
تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته
ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
مَن يَضْمَنُ لي أربعةً بأربعةِ أبياتٍ في الجَنّةِ ؟ ; أنْفِقْ و لا تَخَفْ فَقرا ، و أفْشِ السَّلامَ في العالَمِ ، و اتْرُكِ المِراءَ و إنْ كنتَ مُحِقّا ، و أنْصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ .;
امام صادق عليه السلام
چه كسى چهار چيز را به من تضمين مى دهد، تا من چهار خانه در بهشت براى او تضمين كنم؟ انفاق كن و از تنگدستى مترس، سلام گفتن را در جهان رواج ده، بحث و جدل را وا گذار هر چند حق با تو باشد، و با مردم به انصاف رفتار كن.;
الكافي : 2/144/2.
⚫️#ایام_فاطمیه
🌹اخلاق فاطمه و علی(ع) در خانه
روزی حضرت محمد (ص) به خانه حضرت فاطمه زهرا (س) آمدند و مشاهده نمودند که امیرالمومنین علی(ع) در حال پاک کردن عدس هستند.
رسول الله به امام علی فرمودند:
«مردی که در امور #منزل به همسرش کمک کند، خداوند به او پاداش یک سال عبادتی می دهد که روزهایش را روزه گرفته باشد و شب هایش را شب زنده داری کرده باشد. همچنین پاداش صابرانی مثل #یعقوب و داوود و عیسی به او عنایت می کند.
هر مردی که در خانه در خدمت عیال باشد و کار منزل را ننگ و عار نداند، خداوند متعال نام او را در دیوان شهیدان قرار می دهد و #پاداش هزار شهید را نصیبش می کند.»
📚جامع الاخبار ، صفحه ۱۰۲
🔴مکافات قضا شدن نماز صبح آیت الله نخودکی اصفهانی!
✍️مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و نابود خواهد شد!
💥فرزندم بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد. سحر گاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت قضا شدن آن نماز صبح به تو وارد آمد... اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود...
نکته: میزان بلاهای وارد شده بخاطر گناهان هرکسی متناسب با اندازه ایمان اوست... به همین دلیل هرچقدر مقام بنده مومن بالاتر باشد ،بلایی که بخاطر گناهش میبیند سخت تر است... و یکی از بزرگترین گناهان، #قضا_کردن نماز صبح می باشد...
📚منبع: نکته های نابی از نماز،ص۲۶۷
♻️